این داستان تقدیم به شما
سلام من مجید هستم ۱۸ساله از تهران یه زن عمو دارم که سی سالشه قد متوسط ممه ها گنده که فکر کنم ۸۵ باشه باکون کنده خوب ایتارو گفتم که یکم بامن زن عموم اشناشید بریم سراغ اصل مطلب برمیگرده به پنج سال پیش از بچگیم عاشق زن عموم نسیم بودم خیلی دوسش داشتم همیشه خودمو بهش نزدیک میکردم یه روز که مامانم برای کاری رفته بود بیرون وشب میومد منو با زن عموم سپرد که منم خیلی خوشحال شدم صبح بود یه شبوارک نازک سفید پوشیده بود که شرت زردش از زیر مشخص بود بایه تاپ که من وقتی نگاهش میکرده خیلی حشری میشدم. ارم به اتاق رفتم وچون خیلی خوابم میومد کنارش خابیدمو خودشو چسبوندم بهش که یه کمی تکون خورد اما کار نداشت وقتی بیدار شدیم صبحانه خوردم منم بچه بودم مدرسه داشتم میخاستم برم لباسامو بپوشم که کفت میخوای باهم کشتی بگیریم کفتم اره منم بدم نمی امد تواون ماجرا به کل بدنش دست زدمو الکی دستمو لای کسشو ممه هاشو کونش میکردم اونم هیچی نمیگفت امدم اماده شم برم که دیدم یکی از کتابامو جا گزاشن رفتم بردارم دیگه در نزدم خیلی ارم رفتم تا کتابمو بردارم که دیدم یه شورت زد تنشه دستشم تو شرتش که از دین اون صحنه کیرم راست شد ورفم این قزیه تموم شد تا دوسال بد که رفتم خونشون تا زه با سکس اینا اشنا شده بودم زن عموم با عموم رفتن بیرن و من هم خونشون مندم به بهانه اینکه خوابم میاد بد که رفتم از جام پاشدم ورفتم سراغ لباس زیراش و شرتاشو گرفتم دستمو بو میکردم چه بوی خوبی داشت
کیرمو در اوردمو شروع به جق زدن شدم که چشم به یه جبه افتاد بله کاندم بود یکی از اونارو از قوتی برداشتم گزاشتم جیبنم داشتم جق میزدم که یهو ابم امد وریخت توی شرت نمیدونستم چیکار کنم از این ورم در پارکینگ داشت باز میشد معلوم بود که دارن میان منم اونارو جم کردم خوابیدم که واقعا خوابم برد تااین که فردا پاشدم رفتیم صبحانه خوردیم زن عموم بد صبحانه مشغول به تمیز کردن خونه شو و داشت گرد گیری میکرد که کنش همش ترفم بالا پایین میشد یه که رسید سمت من کیرم راست شدنش زایع شده بود از روشلوارم قشنگ دیده میشد که امد میشه جلو منو گردگیری کنه کنش تو صورتم بود منم حشری شده بدم باصورت رفتم تو کش از روی شلوار قاز میگرفتمو اونم تکون میخورد چند دقیقه ای این جوری بود که زنعمو بهم گفت پاشو بریم اتاق رفتم اتاق وشروع به در اوردن لباساش شد وای داشتم دیونه میشدم یه وقتا اون ممه ها ارزوشنو میکردم الان روبه روم لخت افتاده بدن خیره بهش بودم که گفت به چی خیره شدی منو نگاه میکنی پاشو لباساتو در بیار باورم نمیشد اون زن عمومه خیلی عوض شده بود منم در حادر اوردن لباسامو شدم که شلوار شرت همزمان در اوردم کیرم به نصبت صنم خیلی کلفت بزرگ بود که اندازه ۱۶سانتی بود تعجب کرده بود منم داشتم دیونه میشدم نشوندمش وکیرمو گزاشتم دهنش وای چه حالی میده جق این حالو نمیدهد بازبونش سرگیرمو فشار میراد وکله کیرم میمکید خیلی حال مرداد هینجور که داشت ساک میزد منم دستم لای سینه هاش انداختمو بازی میکردم وای وای چه حالی میداد داشتم از حال میرفتم که کیرمو در اورش گفت حالا نوبت تو منم انقدر حشری شده بودم رفتم سراغ کس صورتشو ده دقیقه ای گذشت صداش در امده بودو بلنده اه میکشید از نفساش معلوم بود که خیلی حشری شده کسش خیس خیس بود که خوابندمش پاهاشو بالا دادم کیرمو ارم زدم تو کسش
وای چقدر گرم بود داشت اتیش میگرفت که شروع به تلمبه زدن شدم صدای چاپ چاپ باحالی راافتاده بود داشت دادا. یه بلند میکشید که اگه همسایه ها خونه بدن متوجه شده بودن منم داشت ابم میومد که کشیدم بیروهو کردم توی دهنش حتی یه قترشم بیرون نریخت توی دحنش داشتم تلمبه میزدم که چشم به کون صفید مفیدش افتاد رفتم سراق کونش یه تف زدم با کونش بازی کردم سریع سوراخش باز شده بود انقار دیروز به عموم کون داداه البته بعیدم نبود چون من امار کاندوم های عمو داشتم یه هفته یه بار تموم میشد انقار یه وعده صبح میکردش یه وعده شب حالا بگزریم کیرمو کزاشتم تو کونش دوتا فشاری دادادم دردش گرفت اما بد اون حال میکرد که حدود نیم ساعت مشقول کردن کونش بودم که ابم اومده همشو خالی کردم تو کونش اونم هی اه اه میگفت وقتی ابم تو کونش خالی شد داشت از داغی میسوختو یه داد بلند زد حتی من ترسیدم و همین جوری نیم ساعت کنارش خوابدم گیرم هی به بدنش پستوناش میمالدم که گفت پاشو بریم حموم الان عموت میاد …
نوشته: افغان ۰۲۱
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید