این داستان تقدیم به شما

سلام به دوستان سکسی
زمستون سال 91 بود که مارو واسه عروسی پسر عمم به مشهد (یا به قول معروف جنده خونه ی علم الهدی) دعوت کردن. ما و تموم عمه و عموهام واسه این مراسم عازم مشهد شدیم. اینو بگم که دختر عموم محدثه دانشجوی مشهد بود و اونجا زندگی میکرد از قبل. محدثه یک دختر با قد 170 و خوش اندام بود که هیچی چربی اضافی نداشت بدنش و سکسی بود. من با این دختر عموم کمو بیش جیکو پوک داشتم زمانی که میومد شهر خودش ولی هیچ وقت کارمون به سکس نکشید، فقط به دور زدم با ماشین و تهش یک لب و سینه مال ختم میشد. اما بریم سر اصل داستان. ما روز قبل عروسی رسیدیم مشهد و همگی در خونه ی یکی از اقواممون در مشهد دور هم جمع شدیم واسه ناهار. بعد از ناهار من به محدثه اس ام اس دادم که اینجا شلوغه اگه میای بریم هتل اپارتمان ما و کمی استراحت کن. از اونجایی که خانواده ها هم به ما اعتماد داشتن ، مادرم و زن عموم هم گفتن اره شما برین و ما چند دقیقه دیگه میایم. منو دختر عموم راهی هتل اپارتمانون شدیم ( با تشکر از حاج آقا علم الهدی که شرایط کار رو در مشهد به خوبی‌ فراهم کردن. همه ی هتل‌ها شدن جنده خونه، خونه‌ها هم شدن هتل آپارتمون! بگذریم  ) هتل اپارتمانون دو کوچه با خونه فامیلمون فاصله داشت. توی راه حس شهوت عجیبی هر دوتامون رو گرفته بود و احساس میکردیم زمان اصلا نمیگزره تا برسیم تو هتل و عشق و حال کنیم.
 
تا رسیدیم هتل و خواستیم شروع کنیم به بحثای سکسی از شانس بدمون خانواده ی عموم سر رسیدن. حالا منو میگین اعصابم داغون که نگو. بدجوری تو پرم خورد. دختر عموم هم همین حس رو داشت واسه همون پیشنهاد کرد بریم خونه خودش که واسه دانشجویی گرفته بود. منم سریعا قبول کردم. فاصله تا خونش حدود نیم ساعت بود که با مترو و پیاده روی بلاخره رسیدیم. دل تو دلم نبود. دختر عموم گفت یکم سخته اومدنت توی خونه. گفتم چرا؟ گفت چون من با یک پیرزن زندگی می کنم که مادر صاحب خونه هست و توی همون واحد اپارتمانش به من یک اتاق داده، هرچند گوشهای پیرزنه تقریبا کر هستش و چیزی نمیشنوه. گفتم ای خدا یعنی میشه این پیرزن خواب باشه یا بیرون باشه تا من به کارم برسم. خلاصه منتظر شدم تا دختر عموم بره تو واحدش و به من خبر بده که برم بالا یا نه. سر کوچه بودم که یک هو دیدم اس ام اس داد بیا طبقه اول واحد 2 ولی خیلی طبیعی و ارام. خیلی خوشحال شدم و مثل فشنگ رفتم سمت خونه. رفتم از پله ها بالا که دیدم در واحد بازه. کفشامو در اوردمو با خودم بردم تو اتاقش. اونم سریع در اتاق رو بست. پیرزن بیچاره گوشه خونه کاملا خواب بود. اقا تا رسیدیم توی اتاق مثل دو تا حشری به تمام معنا افتادیم به جون هم.
 
شروع کردیم به خوردن لب های هم دیگه. تا به حال هیچ وقت محدثه رو به اون حالت شهوتی ندیده بودم. بدجوری میخورد لبامو. منم سریع دستمو کردم تو شورت و شلوارش و شروع کردم به مالوندن کس خیسش. اول ترسیدم اعتراض کنه چون قبلا هرگز نمیگذاشت دست به کسش بزنم ولی اینقد شهوتی بود که هیچی نگفت. بعد از 5 دقیقه مالوندن کسش و لب خوردن بهش گفتم لباساتو کامل در بیار و دراز بکش. سریع قبول که و به شکم خوابید. خیلی حس شهوتم بالا زده بود و از طرفی زمان کافی هم نداشتیم و فقط میخواستم بکنم تو کونش. تا دراز کشید منم شلوارمو در اوردمو تا تونستم تف انداختم دم سوراخ کونش که خیلی تنگ بود و کاملا معلوم بود که هرگز نداده تا به حال از عقب. منم از اونجایی که بی تجربه بودم و خیلی حشری کیرمو گذاشتم دم سوراخش و هرچی فشار میدادم نمیرفت. یک بالش گذاشتم زیر شکمش تا کونش بالا تر بیاد و مجدد تف انداختم دم کونش. این بار کیرمو با تمام قدرت فشار دادم توی کونش به طوری که در یک لحظه نصف کیرم رفت توی کونش و از شدت درد گریش گرفت و گریه کرد چون میترسید داد بزنه…

 
هیچی نمیفهمیدم و فقط میکردم تند تند بعد از حدود 5 دقیقه و دست و پا زدن دختر عموم زیر من حس کردم داره ابم میاد سریع کشیدن بیرون و ریختم ابمو روی کونش. صداش در نمیومد و فقط هق هق می کرد. خواستم ارضاش کنم که با همون صدای گریون گفت نه نمیخوام میترسم یکی بیاد. منم بلافاصله پا شدم خودمو شستم زدیم بیرون. بعدش که باهم پیاده روی میکردیم لنگان لنگان راه میرفت و میگفت نمیتونم طاقت بیارم و کونم خیلی درد میکنه و تو خیابون گریه می کرد. شبش هم اس داد که از کونم خون اومده یکم منم بهش گفتم چیزی نیس دفعه اول خون میاد. این بود اولین تجربه کون کردن بنده ولی متاسفانه دیگه هرگز فرصت نشد که بکنمش و حدس میزنم توی مشهد خیلی داده باشه …
 
نوشته: مسافر شهر نو

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *