این داستان تقدیم به شما
سلام من اسمم امینه ملقب به امین کون گشاد. کون بزرگی دارم و بدنم سبزست . ۱۹ سالمه و این داستانی رو که میخوام بگم مال ۵ سال پیشه . یعنی وقتی که ۱۴ سالم بود و کلاس هشتم بودم . یه همکلاسی داشتم به اسم امیرعباس . خیلی تو کف همدیگه بودیم ولی رومون نمیشد به هم بگیم . من جوری تو کف کیرش بودم که یادمه چن بار خواب دیدم دارم بهش کون میدم . اونم خیلییی تو کف کونم بود بعضی موقع ها نمیتونست جلو خودشو بگیره و یکارایی میکرد که نشون میداد روم حشریه . مثلا #زنگ #ورزش که لباسا رو عوض میکردیم میومد پیش من و وقتی شلوارمو در میاوردم و شرت پام بود میومد منو به شوخی انگشت میکرد . ولی کیرش شق شق میشد . یا یبار با یکی از دوستام رفتم خونشون . اون یکی دوستم گفت من برم دستشویی همین که در دستشویی رو بست اومد پیشم و به حالتی که خیلییییی حشری بود بهم گفت بزار کیرمو بهت بمالم که منم قبول کردم و یه دقیقه ای کیرشو به کونم مالید . داغ داغ شده بودم ولی چون اون یکی دوستم هم اونجا بود نتونستیم ادامه بدیم . من ریاضیم خیلی خوبه تو کنکور هم ریاضی رو شصت درصد زدم . اونم همش به بهونه اینکه ریاضیش ضعیفه و باید بیاد پیش یکی که ریاضیش خوبه زنگ ریاضی میمومد پیشم میشست . منم میدونستم زنگ ریاضی میاد پیشم بخاطر همین قبل زنگ رفتم ته کلاس نشستم . جوری که هیچکس به من دید نداشته باشه . کلاسمون یه ۳۰ نفری بودن متوجه نمیشد #معلم . اونم اومد پیشم…
همین که پیشم نشست کیرم شق شد . کیرمو دید و بعد رو دفترم نوشت میخوای بگامت ؟ بدون اینکه چیز دیگه ای بگه دستمو گذاشتم رو کیرش و از رو شلوار کیرشو مالیدم . انگار رو اسمونا بود . با اون چشاش که انگار داشت ازش حشر میریخت داشت بهم نگاه میکرد و کونمو میمالید . ازم پرسید تا حالا به کیا دادی ؟ گفتم به هیچکس . واقعا هم نداده بودم اون موقع . بعد گفت امروز ساعت ۳ بیا خونمون بکنمت مامان بابام هستن ولی میریم تو اتاق . گفتم باشه . یکی از بچه های کلاس ما رو دید شانس اوردم که فهمیدم داره مارو میبینه یجوری وانمود کردم که داریم شوخی میکنیم . اونم دید شوخیه بیخیالمون شد . ساعت ۲ بهش زنگ زدم گفتم یه ساعت دیگه میام خونتون که گفت نیا . گفتم چرا ؟ گفت مهمون اومده خونمون تا عصر هم نمیرن . گفتم خو میریم تو اتاقت . گفت نمیشه رفتن تو اتاقم نشستن . اعصابم خورد شد و جق زدم . فرداش تو مدرسه دیدمش و باهاش صحبت کردم اونم انگار جق زده بود . دو روز بعد با بچه ها قرار گذاشتیم بریم فوتبال بازی کنیم که دیدم امیر عباسم داره میاد . گفتم موقعیت بهتر از این نمیشه . رفتم خونه . بدنمو سفید سفید کردم . کونمو داشتم سفید میکردم پوستش یه ذره پاره شد و خون اومد . یه ذره بهش وازلین زدم چون خونریزی کم رو بند میاره و چسب زخم زدم . لباس پوشیدم و رفتیم فوتبال بازی کردیم . تو راه برگشت من و امیر عباس با هم هم مسیر شدیم . خیلی کم صحبت کردیم . میخواستم سر صحبت سکس رو باز کنم که دیدم اون زیاد صحبت نمیکنه . به یه کوچه خلوت رسیدیم . ازش پرسیدم من امروز داشتم شیو میکردم یه جاییم زخم شده میتونی ببینی خوبه الان یا ن ؟ اینو که گفتم با یه صدای حشری گفت کجات عزیزم ؟ دور و ورمو نگاه کردم دیدم کسی نیست شلوارمو یکم کشیدم پایین ولی نه خیلی کامل با یه صدای نازک گفتم اینجام . شلوارمو داد بالا و بهم گفت میخوای جرت بدم ؟ گفتم اوهوم . گفت بیا بریم . رفتیم خونشون . تو اتاقش که رفتیم درو #قفل کرد و شلوارشو کشید #پایین . اولین باری بود که کیرشو میدیم . حسش کرده بودم ولی ندیده بودمش . کلفت کلفت بود تقریبا ۱۶ سانت و جوری حشری بود که از سر کیرش اب داشت میریخت . نمیدونم چی شد . اینجوری که دیدمش چنان حشری شدم که وقتی به خودم اومدم دیدم کیرش تو دهنمه و دارم براش ساک میزنم .
یکم دندون زدم چون بار اولم بود ولی خیلی خوشش اومد . منو رو زمین خوابوند . رو شکم دراز کشیده بودم اونم روم خوابید . حین لاپایی زدنم همش تو گوشم داشت حرفای سکسی میزد . همش میگفت نمیدونی چقدر خواب کونتو دیده بودم . کونتو میگام . همینطوری داشتم حال میکردیم که یهو در اتاقو زدن . شانس اوردیم که کامل لباسا رو در نیاورده بودیم . سریع همه چی رو اوکی کردیم و درو باز کردیم . باباش بود . اومد ازمون به رسم ادب ازمون پرسید چیزی نمیخواین براتون بیارم ؟ منو دید که قلبم داره تند تند میزنه یکم تعجب کرد ولی بیخیال شد و رفت . درو که امیر عباس قفل کرد این دفعه بدون اینکه کاری بکنه شلوارمو تا ته کشیدم پایین و دستامو گزاشتم رو دیوار . کونمو دادم تا تع عقب . یه جووووونی گفت که منم حشری شدم . کیرشو گذاشت دم سوراخم میخواست بکنه تو که یه ذره از سرش رفت تو کونم انگار داشتن هزار تا سوزن تو بدنم فرو میکردن . خیلیی درد گرفت . همون طور لاپایی زد #اینقدر زد تا ابش ریخت رو کمرم . منم اونقدر حشری شده بودم که تا دست زدم به کیرم ابم ریخت رو فرششون . عذر خواهی کردم و تمیزش کردم . بعد از اون داستان هم خیلی باز با هم دیگه سکس داشتیم حتی رابطمون یه مدت هم عاشقونه شد . وقتی ۱۶ سالمون بود تو هر فرصتی از هم لب میگرفتیم . میرفتیم دستشویی مدرسه همینطور لب میگرفتیم و قربون صدقه هم میرفتیم . سال دوازدهم که سال کنکور هم بود من یکم احساس بدی داشتم بابت این کارم . و میخواستم بخونم برا #کنکور . باهاش که صحبت کردم خیلی بدش اومد و گفت برو هر کاری دلت میخواد بکن به من چه؟؟ فکر میکرد منظورم اینه که سد راه درس خوندنمه و دارم اینو مستقیما بهش میگم . ولی واقعا منظورم این نبود . میخواستم بگم که یکم کمتر با هم در ارتباط باشیم که گفت کلا بیخیال . الان یه سالی هست ازش خبر ندارم ولی تو این یه سال مخصوصا #تابستون بعد کنکور چند بار کون دادم که #متاسفانه کونمو یکم گشاد کرده .
امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید