این داستان تقدیم به شما
داستان مربوط به چندسال پیش هست. مسئول بخشی از یک انبار کارخانه فرآوری لواشک بودم.چند سالی هم میشد کون میدادم، و از این دادن لذت میبردم. روزی تو کارخونه داشتم گشت میزدم و از اونور هم کارخونه استخدام کارگر داشت؛ تا وارد دفتر شدم از چند نفر درخواست دهنده استخدام یکی آشنا بود. دوستم حسین بود، قبلاً باهاش رابطه داشتم ، ولی چند سالی ازش خبری نبود و شمارشو عوض کرده بود. اونم تا منو دید شناخت، سلام احوالی کردیم و بردم سر میز خودم.
-چطوری پسر، خیلی وقته ازت خبری نداشتم
+مرسی خوبم، اینورها نبودم. الآنم بخاطر مادرم برگشتم. مجبورم اینجا دنبال کار بگردم
_داداشم مشکلی نیست، کمک میکنم اینجا استخدام بشی.
حسین رفت و منم رفتم پیش مسئول استخدام و سفارش حسین و کردم. یک هفته ای گذشت و حسین هم استخدام شد. مدتی کار کرد و این مدت هروقت باهم تنها بودیم اصلا از سکس و رابطه حرفی نزد.
یکروز تو تنهایی خودمون برگشت بهم گفت
+ علیرضا، میشه منو ببری پیش خودت انباری کار کنم.
_نمیدونم باید با مسئولتون حرف بزنم ببینم قبول میکنه.
+ دا اش بخدا کار این قسمت سخته ، میدونی مادر پیر هم دارم، عصرها باید بهش برسم
_داداش گلم چشم من گفتن و سفارش و میکنم اگر قبول کردند ، مشکلی نیست منم از خدامه آشنا کنارم باشه.
گذشت و منم از مسئول خواستم. با هزار زحمت و جون کندنی آخرش رضایت داد.
عصر حسین زنگ زدم
_حسین جان مژده بده، قبول کردند. از فردا پیش خودم کار میکنی
+ ممنون داداش ، ان شاا جبران میکنم برات
یک هفته ای گذشت . تا یکروز رفته بودیم انبار . که من داشتم لیست و با موجودی چک میکردم ، که متوجه شدم داره دستش و میماله به کونم.
_جان ، چیه یاد قدیمها افتادی
+ اره ، یادش بخیر. میترسیدم بهت نزدیک ،بشم گفتم شاید دیگه نمیدی.
_به هرکسی ندم به تو یکی نمیشه نداد. فقط اینجا دوربین هست جای دیگه .
+ کجا مثلا خونه؟
-نه بابا همینجا تو کارخونه جا زیاده. صبر کن فردا میرسم.
فردا شد و به بهانه تخلیه خرما و انبار گردانی حسین برداشتم و بردم انبار خرما. جای که فقط یدونه دوربین داشت و اونم گوشه ای بود که اصلا بدرد نمیخورد.
خرماهارو خالی کردیم و بعدش رفتم پیش حسین
_خوب داداش ، ببینم بدنت میکشه یک حالی بکنیم؟
+ جانم ، چرا نکشه، یک حالی بکنیم
رفتم گوشه ای لباسهام و در آوردم و در انبار رو هم از پشت بستم. برگشتم دیدم حسین هم لخت لخت شده و داره از پلاستیک پاره از شیره خرماها میریزه رو کیرش
_چکار میکنی حسین؟
+ دارم برات خوشمزه میکنم کونی
_جان بکن . الان میام اون عشق و میخورم
وای این مدت که نبود کیرش کلفت تر شده بود
شروع کردم ساک زدن براش، با دستام کونش و گرفته بودم و با فشار کیرش و دهنم جلو عقب میکردم. چه لذتی داشت.
+ اوف معلومه خیلی دلت برای کیرم تنگ شده بود.
_اره ، خیلی
+ کونی تخمام رو هم بخور
_حسین فرق کردی ، قبلاً کونی و تخم بخور نمیگفتی
+ اره، الان حرفهای تر شدم. الان میدونم کونی های مثل تو از چی لذت میبرند.
_جان بهتر. چشم تخماتم میخورم
تخماشم خوردم . لذت فراوان بردم. اونم کیف میکرد و کیف کردن اونم منو بیشتر حسری میکرد. یکدفعه برگشت گفت:
+ ببینم کونی دوست داری کونمو هم بلیسی؟
_موندم چی بگم. با سر اشاره کردم اره.
+ پس بیا لیسش بزن
سوراخ کونیم لیس زدم؛ تا باحال کون لیس نزده بودم ولی لذت داشت و میچسبید
+ بسته کون لیسیدن، ببینم گشادی یا باید انگشت بکنم تا گشاد بشی؟
_نه زیادم گشاد نیستم ، ولی فکر کنم یواش یواش بندازی تو، راحت باز بشه
+ پس برگرد کونی.
_برگشتم و اونم یک تف رو سوراخم و یک تف یر کیرش. منم مدل داگی شدم و منتظر یواش یواش باز کردن سوراخم. که ناگهان درد شدیدی احساس کردم و تا خواستم جلو برم . دیدم حسین پاهام و قفل کرده و با دستهاشم دور کمرم و گرفته.
_نامرد گفتم یواش یواش بندازی تو
+ حرف نباشه کونی، از این به بعد اینجوری میکنمت .
_خیلی نامردی
و شروع کرد به تلمبه زدن.
با هربار عقب و جلو رفتن کیرش تو کونم و احساس سوزش و گرمایش لذتی بهم میداد که قابل وصف نبود. صدای برخورد بدنش با کونم و انعکاسش تو انبار موزیک لذت بخشی شده بود
+ اوف ببین چقدر حال میکنه این کونی! دور کونش مثل زن جنده خیس شده.
با این حرفها شدت کردنش بیشتر شد. و من بدنم بیشتر.
+ آهای کونی داره ابم میاد، برگرد میخوام اینارو بخوری حیفه بریزه زمین
منم مست برگشتم سمت کیر حسین. وای چه کیر درشتی و گرمی. گرفتم دستم و سرش و کردم دهنم.
دهنم پر از گرمای دلچسبی شد. چه آب لذت بخشی مثل اینکه سالها کون نداده بودم . آبش و خوردم. ولی از لذت مست شده بودم و نمیتونستم بلند بشم.
+ آهای کونی پاشو دیگه . نترس بار آخر نیست بازم میکنمت
_جان ، بایدم بکنی، من از اون کیر نمیگزرم.
+ نترس همش مال تو هست.
لباسهامون رو پوشیدیم و رفتیم سرکار.
اینم از خاطرات من .
نوشته: علیرضا عشق فشار
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید