این داستان تقدیم به شما
چندماه بود از طریق تلگرام با امیر آشنا شده بودم
خونه امیر توی شهر دیگری بود که با ما خیلی فاصله داشت به همین علت خیالم راحت بود که ارتباط ما در حد تماس های تلفنی و تلگرامی خواهد بود و این ارتباط فقط برای پرکردن اوفات فراغت و لذت بردن از صحبتهای مردی بود که می گفت عاشق منه
اما امیر همهمیشه میگفت دلم میخواد بیام پیشت و اگر تو اراده کنی هرزمان بگی میام دیدنت
ولی من حرفشو باور نمی کردم چون راه خیلی دور بود همیشه میگفتم اگه موقعیت جور بشه بهت میگم بیایی
پس از چندماه که از آشنایی ما می گذشت و دقیقا هماان. روزی که قرار. بود شوهرم بره مأموریت امیر مثل روزهای گذشته چندتا پیام توی تلگرام فرستاده بود یکی از پیامها این بود که (( عروس رؤیاهایم کی به این عاشق دل خسته دستور می دهی که بیام به پابوس تو))
پیش خودم گفتم بذار جوابشو بدم بگم همین امشب بیا تا دیگه کمتر از این ادعاهای بی خودی داشته باشه و نوشتم
((اتفاقا امروز شوهرم رفته مأموریت و من امشب تنهام اگه میتونی تشریف بیار در خدمتم))
وقتی پیامو خوند در جواب نوشت
خیلی خوشحال شدم
عصر که از سر کار برگردم گازشو میگیرم و میام پیشت منتظرم باش
باور نکردم واقعا این کار رو بکنه چون اونا اصفهان بودن و ما. قزوین. ولی گفت میاد
شب ساعت 8 بود که زنگ زد وگفت توی راهم شام بخورم یا بیام با تو شام بخورم
من هم به خیال اینکه داره شوخی میکنه گفتم چی دوست داری واست بپزم
نوشت راضی به زحمت نیستم نون وماست میخوریم. و احتمالا تا. ساعت 12 یا 12 و نیم میرسم قزوین ولی مراقب باش خوابت نبره من توی خیابونا ویلان. سرگردان بشم عشقم
من هم نوشتم نگران نباش بی صبرانه منتظرتم تا اون قامت رعنای تو رو ببینم
اولین بار بود که با یک مرد غریبه همچین قراری گذاشته بودم قرار ملاقات اونم توی خونه خودم برای سکس
قراری که به خیال خودم الکی بود و لی باز هم هیجان خاصی داشت با خودم فکر میکردم اگر واقعا همچین قراری با یک غریبه بذارم چی میشه؟
توی ذهنم تصور می کردم امیر اومده و منو بغل کرده و. داریم با هم سکس می کنیم و از این فکر لذت می بردم واسه همین پیامهای دیگری فرستادم که حال و هوای سکسی داشته باشه
ساعت ده بچه ها رو خوابوندم و رفتم سراغ تلگرام
پیام دادم
(( امیدوارم شب خوبی. در کنار هم داشته باشیم))
نوشت(( شبی برایت می سازم که تا عمر داری فراموش نکنی
امشب شب وصال دو عاشق دور از هم است که در هم می شوند و به هم می پیچند))
نوشتم((من امشب تا ساعت 6 صبح در اختیار تو هستم 6 باید تشریف ببری که کسی تو رو نبینه و آبروم بره))
نوشت(( حتی اگر یک ساعت هم با تو باشم انگار تمام جهان را به من داده اند
اگر ساعت یک برسم تا 6 می شود پنج ساعت
و از تو ممنونم که پنج ساعت آن بدن نازنین را در اختیار من قرار می دهی))
نوشتم(( قابل تو رو نداره در عوض من هم پنج ساعت تو رو دارم))
و همینطور چند پیام دیگه دادم که جواب نداد
با خودم گفتم ببین تو رو خدا چطوری منو سرکار گذاشته میخواد با این کارها بگه توی راهه و نمی تونه پشت فرمون جواب بده
من هم در نظر داشتم آخر شب باهاش تلفنی چت سکسی داشته باشم
البته بارها و بارها تلفنی و اینترنتی سکس چت کرده بودیم تصویری هم با هم سکس چت کرده بودیم
قصدم خیانت به شوهرم نبود فقط میخواستم لذت ببرم با مردی که صدها کیلومتر از من فاصله داشت
توی این چندماه
بدجوری به هم عادت کرده بودیم
امیر هم زن وبچه داشت ولی چکار میشه کرد
دل لامصب نمی پرسه این چیزا رو
منم شوهر دارم شوهرم را هم دوست دارم و رابطه خوبی با هم داریم
روزهای و هفته های اول آشنایی مان که توی یکی از گروهها باهم آشنا شدیم فقط برای وقت گذرانی با امیرتوی تلگرام چت میکردیم ولی کم کم پای زن او و شوهر من به حرفامون باز شد امیر از زنش میگفت اینکه خیلی سرده و به سکس زیاد توجه نمی کنه
می گفت زنش با مردها احساس راحتی میکنه با اونا میجوشه و حتی میدونه بعضیاشون بهش حس دارند و دلشون میخواد با او سکس کنند ولی زنم اونا رو حسرت به دل میزاره و از حرف زدن با اونا خوشش میاد
مردها هم به چشم خریدار به او نگاه می کنند و زنش هم از اینکه مورد توجه مردهای دیگر قرار میگیره لذت می بره ولی تاحالا بهش خیانت نکرده
عکس زنشو واسم فرستاد انصافا خوشگل بود
بعد هم عکس خودشو فرستاد دیدم قیافه مردونه و جذابی داره و خیلی ازش خوشم اومد بعضی شبها موقع سکس با شوهرم به امیر فکر میکردم و بجای شوهرم توی فکرم با امیر سکس میکردم
ازم خواست عکس خودم و شوهرمو بفرستم اول قبول نکردم ولی کم کم خام شدم و فرستادم
میگفت میخوام ببینم کدومتون قشنگ ترین و وقتی عکسمو دید گفت. تو محشری حرف نداری و از چشم و لب و بینی و صورت صاف و موهای سرم تعریف میکرد و میگفت هر مردی آرزوشه که یکی مثل تو رو داشته باشه گفتم آرزوی تو هم همینه گفت بزرگترین آرزوی. من تو هستی
گفتم زن خودت که از من خوشگلتره
گفت نه به اندازه تو. و
گفت نظرت درباره من و زنم چیه؟
گفتم زنت بی نهایت زیبا جذاب و دوست داشتنیه
بدنش هم روی فرم و خیلی سکسیه
گفتم خودم چی
گفتم به هم میاین
گفت همین لااقل درباره من هم کمی توضیح بده
گفتم آره دیگه قیافه شما هم جذابه
تن صدات آدمو از خود بی خود میکنه
و به دل می شینی
گفت یعنی امکان داره زنهای دیگه عاشق من بشن
گفتم بله شما هم خیلی تو دل برو هستید
گفت یعنی تو دل شما هم رفتم
و من هم که رابطه با امیر را برای لذت بردن بی حد از کسی که نه منو میشناسه و نه قراره در آینده همدیگه رو ببینیم و بشناسیم شروع کرده بودم
گفتم من شوهر دارم با این حال منو شیفته خودتون کردید
گفت اینکه میدونم منظورم اینه اگه شوهر نداشتی و بهت پیشنهاد ازدواچ میدادم قبول میکردی
گفتم بله صددرصد این آرزوی منه که با تو باشم همین حالا هم دلم میخواد تو مال من باشی
گفت اگه همزمان من وشوهرت می اومدیم خواستگاری کدوممون رو انتخاب میکردی
گفتم سوال سختیه
گفت چرا گفتم آخه هر کدوم شرایط خاصی دارید مثلا شوهرم خیلی پولداره تو خیلی زیبا و خواستنی هستی و آغوش تو بنظرم گرمتره
گفت اگه من قرار بود بین زنم و تو یکی رو انتخاب کنم تو رو انتخاب میکردم
نگاه کردن به صورت تو به آدم احساس آرامش میده چشات آدمو مست میکنه و ….. گفت و گفت و گفت من هم از او تعریف کردم و جواب محبتشو با محبت دادم
من هم گفتم هرزنی دلش میخواد یکی مثل تو رو داشته باشه که بهش توجه کنه سرشو بذاره رو شونه هات و احساس آرامش کنه و همینطور هر روز ببشتر از روز قبل به هم وابسته تر شدیم و رومون به هم باز شد
=========
از اصل ماجرا دور شدم
خلاصه اون شب در کمال ناباوری امیر داشت می اومد سمت شهر ما و قرار بود شب بیاد پیشم
ساعت 12شب بود که باشوهرم تماس گرفتم گفت توی هتله وباهم تماس تصویری داشتیم
ساعت 11و 20 دقیقه بود امیر زنگ زد و گفت الان رسیدم قزوین حالا آدرس رو لطف میکنی
بیام خدمتتون
به شوخی گفتم مینویسی یا واست پیام بدم
گفت بگو مینویسم
من هم گفتم خیابان عشق و صفا
چها راه مهرومحبت
حرفمو قطع کرد و گفت مریم جون لطفا زودتر آدرس رو بگو تا زودتر برسم
من با شهر شما آشنا نیستم تا آدرس رو پیدا کنم می ترسم وقت بگذره
ماشین رو همینجا میذارم با آژانس میام که دیر نشه
وقتی اینا رو گفت جا خوردم
یعنی واقعا امیر اومده بود؟
تا گفتم بیا راه افتاده بود باور کردنی نیست
یعنی این همه منو دوست داره؟
داشتم فکر می کردم که صدای امیر اومد
چی شد عزیزم منتظرم آدرس رو بگو
گفتم برو تصویری
ببینم کجایی؟
میخواستم مطمئن بشم توی قزوینه
آنلاین شد
بله قزوین بود
کار از کار گذشته بود
نمیخواستم اینجوری بشه
من همه رو به شوخی گرفته بودم و حالا جدی جدی امیر توی شهر ما بود اومده بود که بیاد خونه ما
وای خدای من
این یعنی خیانت
من که نمیخواستم به شوهرم خیانت کنم
حالا کسی که چندماهه عاشق هم شدیم به عشق من اومده اینجا اگه بهش آدرس بدم که میاد خونه و سکس
اگه آدرس ندم که. ناراحت میشه و میره پشت سرشم نگاه نمیکنه و رابطه ما دیگه تموم میشه
باز صدای امیر اومد
مریم جان نمیخوای آدرس رو بگی؟
چاره ای نبود
آدرس رو بهش دادم
نیم ساعت بعد زنگ زد از ماشین پیاده شده بود و گفت کوچه شما هستم از پشت پنجره نگاه کردم اونو دیدم
قلبم تالاپ تلوپ میکرد
خدایا داشتیم چکار میکردیم
یعنی قرار بود تا ساعتی دیگر من توی آغوش مرد دیگری غیر از شوهرم باشم
نمیدونستم چکار کنم خیلی هیجان داشتم
باخودم گفتم در رو باز نکنم مجبوره برگرده
اما باز گفتم اون بنده خدا این همه راه رو به عشق من اومده حالا من ….ِ.ِ
به اتاق بچه ها سر زدم دیدم هر دوتا پسرم راحت خوابیده بودند در رو قفل کردم که سرزده از خواب بیدار نشن بیان بیرون
دوباره با امیر هماهنگ کردیم
و در رو نیمه باز گذاشتم که پشت در معطل نشه
ساعت 12 و چهل دقیقه بود که امیر اومد تو و در رو بست
روبروی هم ایستاده بودیم و به هم نگاه می کردیم من چادر سرم کرده بودم و زیر اون شلوار و تاب داشتم
خیلی آروم دستشو جلو آورد و سلام کرد
من هم دستمو جلو بردم و با هم دست دادیم که امیر با اون یکی دستش دست انداخت دور گردنم و لبشو گذاشت روی گونه ام و ماچم کرد
ولی من هیچ کاری نکردم
دوباره چند بار ماچم کرد و سرمو چسبوند روی سینه اش و گفت خدایا خوابم یا بیدار
و همزمان دست انداخت دور کمرم و منو به خودش چسبوند
و منو می مالید
بدن و قیافه خیلی جذابی داشت
دوست داشتم خودمو می انداختم توی بازوان او تا منو فشار میداد
ولی اعصابم داغون شده بود
از یکطرف کشش امیر بود و از طرف دیگر ناراحتی بخاطر خیانت
گفتم امیر
سرمو از روی سینه اش برداشت به چشام زل زد و خیلی عاشقانه و با احساس
گفت جون امیر عشق امیر و لبمو بوسید
گفتم خوش اومخیانتبی اختیار دستامو دور کمرش حلقه زدم و لبهامون توی هم قفل شد
احساس کرردم کیزش شق شد و رفت لای پام
انگار روی ابرها بودم
چشامو بستم و غرق لذت شدم
دستشو گذاشت روی باسنم فشار داد بی اختیار گفتم آه امیر جان فعلا صبر کن
از هم جدا شدیم ولی دستاشو آورد جلو دستامو گرفت و گفت خدایا شکرت منو به عشقم رسوندی و دوباره لب رو لب شدیم و دستامون بی اختیار رفت دور کمر همدیگه و این بار امیر شروع کرد به خوردن گردن و سرو صورتم و من هم محکم اونو چسبیدم تا کیرشو بیشتر روی کوسم احساس کنم
امیر هم متوجع شد و گفت تخت خواب کجاست
زبانم بند اومده بود با سر وچشم اشاره کردم بشینیم روی مبل
در همین لحظه احساس کردم ارضا شدم و کیر امیر راگرفتم از روی شلوار
امیر متوجه تکان هایم شد و بالبخند گفت فعلا یک به هیچ
منو روی مبل گذاشت سرمو روی پاش گذاشت و همه بدنمو نوازش میکرد
کمی بعد که حالم بهتر شد و همونطور که سرم روی پای امیر بود گفتم امیر جان ممنونم از اینکه بخاطر من این همه راه رو اومدی
دوباره بوسم کرد و گفت برای تو اگه لازم باشه تا کره ماه هم میرم هرچند تو خودت ماه منی
بلند شدم و کنارش نشستم سرمو روی شونه اش گذاشتم و گفتم هرچند از باتو بودن سیر نمیشم ولی ما داریم به همسرامون خیانت میکنیم و شروع کردم به گریه کردن
دست انداخت دور کمرم وبا اون یکی دستش اشکامو پاک کرد و گفت چرا مردها میتونن چندتا زن داشته باشند ولی زنها نه
گفتم این حرفها رو ول کن من دارم به شوهرم که خیلی هم اونو دوست دارم خیانت میکنم
تو هم به زنت
گفت یعنی تاحالا شوهرت به تو خیانت نکرده
گفتم اطمینان دارم نکرده
گفتم یعنی تا حالا به زن دیگری حس جنسی نداشته
گفتم اونو نمیدونم فقط میدونم من دارم بهش خیانت میکنم و اعصابم داغون شد
گفت مگه قبلا باهم توی تلبگرام سکس چت نمی کردیم گفتم می کردیم ولی اون توی عالم مجازی بود نه واقعی
تا حالا هیچ مردی به غیر از شوهرم منو بغل نکرده بود که امشب تو منو بغل کردی توی آغوش تو ارضا شدم و بدنمو در اختیار تو گذاشتم و باز گریه می کردم
با ناراحتی بلند شد و روبروم ایستاد گفت ببین عشقم من نیامدم اینجا که اشک تو رو دربیارم
من تو رو دوست دارم اومدم تا در کنار هم از زندگی لذت ببریم اومدم تا تجربه دلنشینی از سکس داشته باشیم که ما رو از یکنواختی نجات بده
تا حالا هم مشکلی پیش نیومده
با هم سکس کامل نکردیم
فقط کمی همدیگه رو مالیدیم
که توی بازار و اتوبوس و مترو هر روز هزاران مرد و زن تنشان به هم میخوره و به هم می چسبند
با.هم دست دادیم و روبوسی کردیم که توی کشورهای خارجی این کار طبیعیه و زن و مرد با هم روبوسی می کنند
ما خیانت نکردیم فقط از با هم بودن لذت بردیم
تازه اگه سکس هم بکنیم چون قرار نیست این رابطه مثل رابطه زن وشوهری همیشگی باشه و تفریحیه و برای ارضای غریزه تنوع طلبی انجام میشه
برای آرامش روح و روان هم خوبه و هییچ اتفاقی نمی.افته
وقتی این حرفها رو می زد به دقت گوش میکردم و اونو سبک سنگین می کردم
دیدم او ایستاده و من نشسته ام کار خوبی نبود
دستشو گرفتم وکشیدم تا بشینه
اونم خیلی آروم کنارم نشست و دستمو گرفت گذاشت توی دستش و نوازشم کرد
گفتم اگه زن خودت الان با یکی از همون فامیلهاتون همین کار رو بکنه که ما داریم میکنیم تو ناراحت نمیشی
نمیگی زنم به من خیانت کرده
گفت نه اگه فقط یکبار باشه ایرادی نداره
گفتم اینها رو میگی که منو آروم کنی یا واقعا بهش اعتقاد داری
گفت ببین عزیزم زندگی زناشویی و تشکیل خانواده دادن که فقط برای غریزه جنسی و انجام دادن سکس نیست
زن وشوهرها توی ماهها و یا سالهای اول ازدواج خیلی به سکس علاقه دارند ولی کم کم تعداد سکس ها کمتر میشه و برای بعضی ها هفتگی و بعضی ها هم ده روز یا دو هفته یکبار سکس می کنند و شاید اون لذت روزهای اول رو هم نمیده درسته یا نه
گفتم آره همینطوره که میگی
سرمو گذاشت روی شونه اش و با موهام بازی کرد و
گفت خوب به خاطر همین چیزاست که زن و مردها چند سال بعد از. ازدواج احساس می کنند زندگی اون شور وهیجان سابق رو نداره
د لشان میخواد با کسی غیر از همسرشون رابطه دوستی داشته باشند
گفتم نمیدونم
سرشو جلو آورد و لب روی لبم گذاشت و شروع کرد به مکیدن و بازی کردن با سینه هام
دوباره داغ شدم و دوست داشتم منو توی بغل بگیره دستمو روی رونش گذاشتم و گفتم اگه میشه لطفا برو توی اتاق تا برم به بچه ها سر بزنم و برگردم می ترسم بیدار شده باشن در رو باز کنم بیان بیرون تو رو ببینند خیلی بد میشه
و بلند شدم دستشو گرفتم اونو بردم توی اتاق خواب من وشوهرم و در رو بستم
بعد هم به بچه ها سر زدم که خواب بودند
برگشتم پیش امیر
در رو که باز کردم
دیدم کنار تخت خواب نشسته
دیدن مردی غیر از شوهرم که برای سکس با من آمده بود و روی تخت خوابی که باشوهرم روی آن سکس میکردیم منتظر من بود. خیلی منو شهوتی کررد
رفتم کنار امیرروی تخت نشستم و گفتم منو ببخش امیر جان که ناراحتت کردم دست خودم نبود
دیدن بدن جذاب و مردونه امیر منو شهوتی کرد دلم میخواست حسابی جرم بده
باصدایی شهوتناک گفتم
از الان تا ساعت شش صبح در اختیار تو و مال تو هستم
منو توی آغوش گرفت بعد هم تاب منو در آورد
سینه هامو گرفت و فشار داد
حال عجیبی داشتم منتظر بودم هرکاری دلش میخواد با من بکنه
دکه های پیرهنشو باز کرد اونو درآورد
زیپ شلوارشو باز کرد و اونو درآورد
کنارم دراز کشید و منو بغل کرد
کیرشو لای پام گذاشت و لبو بوسید
سینه هامو میخورد
کیرشو رو کوسم میمالید و باسنمو نوازش میکرد
منو به پشت خوابوند و اومد روم دراز کشید
با دستشکوسمو می مالید و موهامو نوازش میکرد
دلم میخواست زودتر کیرشو ببره تو کوسم. ولی این کار رو نمی کرد
دستمو گرفت گذاشت رو کیرش
حسابی شق کرده بود
از کیر شوهرم کمی درازتر بود اونو توی دستم گرفتم و گذاشتم روی کوسم
دستشو روی دستم گذاشت ومنو برگردوند
از پشت بغلم کرد کیرشو به باسنم مالید
و گردنمو. لیس می زد
پای راستمو بالا برد و کیرشو فرستاد تو
آهی کشیدم که گفت جون گفتم دوستت دارم امیر گفت من بیشتر
باسنمو عقب دادم تا بیشتر بره تو
باسنم توی شکم امیر بود و اونو می مالید
تلمبه زدن هاش شروع شد خیلی آروم تلمبه می زد
وقتی تا نه می رفت تو کمی صبر می کرد و بعد اونو می کشید بیرون
کیرشو در می آورد اونو در کونم می مالید و دوباره فرو می کرد توی کوسم
خیلی حال میداد
سینه هامو می مالید سرمو به طرف خودش برمی گردوند و از من لب می گرفت
کیرشو لای پام میگذاشت و کونم رو می مالید منو داگی خوابوند و کیرشو فرو کرد احساس می کردم یک بمب ساعتی توی کوسمه که هرلحظه امکان داشت منفجر بشه و منو به هوا بفرسته
داشتیم لذت می بردیم
امیر انگار هیچ عجله ای نداشت
خیلی آروم تلمبه می زد ولی من دلم میخواست تندتر بزنه خودم تند تند باسنمو عقب می دادم امیر شکمم رو گرفته بود و کمکم میکرد تا بتونم کیرشو تا ته ببرم تو
در این وقت برای بار دوم ارگاسم شدم و با آه و اوه کردن.از امیر خواستم کیرشو تا ته ببره تو ومنو محکم بگیره توی بغل که این کار رو کرد
دراز کشیدم وامیر منو به پهلو خوابوند زانوهامو چمع کرد و باسنمو داد سمت شکمش. و محکم منو چسبید که چند تکان شدید خوردم امیر هم چند تلمبه عمیق زد و اونم ارضا شد
تمام آبشو ریخت توی کوسم و چنان منو توی بغلش فشار دادد. که احساس کردم استخونهای بدنم داره خرد میشه و هر دو با هم شل شدیم
منو برگردوند طرف خودش و لب تو لب شدیم و کیرش خوابید پاهامون توی هم قفل کردیم و چند دقیقه همونطور. توی بغل هم موندیم. بعدش رفتیم خودمونو شستیم
دیگه به خیانت فکر نمی کردم فقط به فکر لذت بردن بودیم
امیر گفت مریم جون قرار بود شام نون وماست بخوریم گفتم الان میارم خدمتتون
رفتم آشپزخانه و با کاسه ماست و دوتا نون که توی سفره گذاشته بودم برگشتم
اولین قاشق ماست رو امیر توی دهنم گذاشت بعدهم خودش مشغعول شد
سفره را جمع کردم و برگشتم توی اتاق
منو روی تخت خواب خوابوند و 69 کنارم دراز کشید دهنشو بطرف کوسم برد و شروع کرد به لیسیدن و خوردن مثل مار پیچ و تاب میخوردم و لذت می بردم
کیرش توی دستم بود
تا اون شب برای شوهرم ساک نزده بودم ولی امیر کاری کرد که من هم کیر اونو توی دهنم بذارم و مشغول ساک زدن برای امیر شدم
اصلا حالم به هم نخورد و با لذت ساک میزدم بعد منو بلند کرد
دستمو دور گردنش حلقه زدم
پاهامو دور کمرش انداختم و کیرشو فر کرد کمی توی اتاق قدم زد در حالی که کیرش توی کوسم بود بعد اومد روی تخت دراز کشید و گفت الان نوبت تو شده
من هم دستمو روی سینه امیر گذاشتم و شروع کردم به بالا پایین رفتن
امیرهم با سینه هام بازی میکرد
اونا رو میخورد و به رونهام دست می کشید
بازوهامو می گرفت و منو بطرف سینه خودش می کشید و دستهاشو پشتم قلاب می گرفت تا از گرمی وجود هم لذت ببریم
بعد منو پایین آورد و به پهلو خوابوند
کیرشو به کونم می مالید
بهش گفتم از کون نه
دردم میاد
گفت اگه درد داشت ادامه نمیدم
وقتی کلاهک کیرشو به کونم می مالید لذت عجیبی داشت
گفت کمی تف بمال به سر کیرم. مالیدم خودشم کمی تف به کونم مالید و شروع کرد به مالوندن اون
چند بار میخواست ببره تو که لیز خورد و رفتم توی کوسم گفت کیرمو بذار در کونت و اونو بگیر لیز نخوره
اینکاررو کردم
خودش هم شروع کرد به دستمالی کوسم
دوباره داغ شده بودم
گفتم بکن دیگه
دارم میمیرمممممممم
سینه هامو مالید
کیرشو محکم گرفته بودم لیز نخوره
به پهلو خوابیده بودیم
پای راستمو انداخت جلوی پای چپ
خودش هم ته کیرشو گرفت و کمی فشار داد
درد زیادی داشت خودمو جلو کشیدم که نره تو ولی امیر کمرمو گرفت و کونمو کشید سمت خودش
احساس کردم سرش رفت تو
سوزش شدیدی داشتم میخواستم درش بیارم ولی توی بازوان امیر اسیر شده بوذم
گفت تحمل کن و همینطور وایسا
درد لذت بخشی بود
مجبور شدم تحمل کنم
کمی بعد امیر دوباره با کونم بازی کرد و کمی فشار داد
با صدای خرررت مانندی کمی دیگر از کیرشو فرستاد تو و منو محکم گرفت
درد زیادی داشت ولی بخاطر امیر تحمل کردم و همونطور وایستادم من هم کمک کردم پای راستمو بردم بالا و با دست اونو گرفتم تا کیرش بتونه جا باز کنه هر دو هوای همدیگه رو داشتیم
امیر هم تلاش میکرد من راحت باشم و درد کمتری داشته باشم
میدونستم بالاخره این کیر باید بره تو به امیر گفتم در دهنمو با دست بگیره که فریاد نزنم و کیرشو ببره تو
گفت نمیخوام اذیت بشی
گفتم خواهش میکنم
منو بوسید و دوباره کوسم رو دست مالی کرد پاهامو بیشتر باز کرد و گفت وقتی رفت تو حرکت نکن بذار جا باز کنه
گفتم من حاضرم
و با حرکتی سریع کیرشو تا ته فرستاد تو
انگار کونمو آتیش زدند
درد شدیدی داشت ولی وقتی سینه هامو مالید و گردنم رو میخورد شهوتم زیادتر شد و دردی که داشتم تبدیل به لذت شد
گفتم تلمبه بزن امیر که توی آسمونها دارم پرواز میکنم و امیر هم شروع کرد
طوری کمرم رو گرفته بود که اصلا امکان نداشت بتونم کیرشو دربیارم
چنان لذتبخش بود و تنگ که پس از چند بار تلمبه زدن هر دو ارضا شدیم
این بار همه آبشو ریخت توی کونم
کیرشو همونجا گذاشت تا خوابید و خودش دراومد
نوشته: بانوی خلاصه نویس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید