این داستان تقدیم به شما

سلام یه مشکلی دارم که چند وقتیه ذهنموگرفته پیش کسی نمیتونم بگم چون میترسم.از طرفی ام به راهنمایی نیاز دارم.خیلی گیج و سردرگمم نمیدونم چیکار کنم.اگه ممکنه تو پیجتون بزارید تا از راهنمایی دوستان استفاده کنم.یاخودتون راهنماییم کنید…
 
زنی هستم ۴۸ ساله شوهر و یک پسر۲۵ساله ودختر۲۰ساله دارم.همسرم از اول زندگی ناتوانی جنسی داشت واین منو خیلی اذیت میکرد.از طرفی ام بخاطر قدو اندام و باسن وسینه های بزرگمم همیشه مورد توجه بقیه مردها و پسرها بودم.و این بیشتر تحریک و حشری ونیازمندمسائل جنسیم میکرد.برادر شوهرم یه پسر داره که۱۰سال از من کوچیکتره.تو مهمونیا متوجه شده بودم به اندامم نگاه میکنه.موقع حرف زدن باهام جشمش همش به سینه هام بود.خمارو حشری نگام میکرد.چند بار که تلفنی باهاش شده بود حرف بزنم.وسط مکالمه یه صدای نامفهومی مثل کوستو بخورم و کونت بزارم ازش شنیده بودم.ولی بخاطر آبروریزی صداشو درنیاوردم. تا اینکه۱۲سال پیش وقتی یه مراسمی بود و کل فامیل زن و مردو بچه تو مسجد بودن ازش خواستم منو بخونه ببره تا سماور بزرگی که داشتیم بیارم مسجد.توراه که تنها بودیم باهم شروع بحرف زدن کردیم.تو آیینه داشت نگام میکرد.
 
منم ناخوداگاه احساس کردم تحریک شدم.به خونمون که رسیدیم اومد انباری کمکم کنه سماورو برداره.که یهو متوجه کیر راست شرش زیر شلوار شدم.برگشت بهم گفت زن عمو دوست دارما.منم خندیدم بهش.بعد دستموگرفت وبعدبغلم کرد.شروع کرد بوس کردن اول.بعد گردنو بعد جلو مانتو وپیرهنمو وا کردو شرو کرد به خوردن سینه هام…منم نتونستم خودمو کنترل کنم وشل شدم.یهو بخودم اومدم دیدم رو تخت خوابمو اونم روم داره تلمبه میزنه ودر گوشم میگه خاک بر سر عموم که نتونسته تورو درست حسابی بکنه… الان۱۲ساله رابطه داریم.اون موقع که شوهرم اداره میرفت وبچها مدرسه و دانشگاه .میومد خونمون.الانم که شوهرم بازنسش شده و خونست همش و چون خودم آموزشگاه دارم میاد اونجا واسه رابطه جنسی.یه شب که شوهرم مسافرت بودبه بهانه اینکه تنها میترسیم آوردمش شب خونمون.بچه ها خوابیدن اومد رو تختم.دو دستی گاییده بود منو که بار سوم که رو بود و من لنگام هوا گلومو میخورد تو کوسم تلمبه میزد متوجه شدم پسرم که ۱۲سالش بود داره از لای درنگامون میکنه.رفتم به fهانه اینکه خواب میبینی خوابوندمش.با اینکه مارو بدون لباس تواون شرایط دیده بود به روم نیاورد.ولی ازون به بعد با پسرعموش لج و بد شده.

 
خیلی ساله میخام ترکش کنم ولی نمیتونم.به شوهرم ۱۲ساله هیچ حسی ندارم.توزندگیم سردرگمم.فکرمیکردم بعد پا به سن گذاشتن و یائسگی ولش میکنم ولی از نظر جنسی بهش نیازدارم و یجورایی اعتیاد جنسی دارم بهش.توهر مناسبت ومهمونی که میشه وقتی همه سرشون گرمه تو تاریکی کوچه تو ماشین و تو دستشویی و راه پله باهم رابطه پیدا میکنیم.هفته ای ۴بار حداقل.اونم دیگه زن نگرفت و با من رابطشو ادامه داده. توروخدا کمکم کنید ازین وضع راحت شم.پسرم سربازه و دخترم دم بخت. اگه کسی بفهمه خودم هیچ بچه هام سر افکنده میشن.از نظرروحی خیلی آشفته ام.میخام ولش کنم.ولی نیاز جنسی چشممو به همه چیز بسته.فقط رابطه جنسی با اون میتونه ارضام کنه و آروم.نمیدونم چیکارکنیم.
 
نوشته: منیژه
 
اینم راهنمایی:   برای شما نمیشه کاری کرد ولی اگه مادر هستی‌ بذار دخترت قبل از ازدواج سکس کنه و آزاد باشه تا مثل تو عقده‌ای نشه و شوهرشو خودش انتخاب کنه که یه عمر مجبور نباشه برای کیر جندگی بکنه و مثل تو زندگی‌ یه پسر رو خراب کنه تو جنده ی پیر داری زندگی‌ پسر برادر شوهرت رو هم به گا میدی آقا خانم هر کی‌ هستی‌ به کوس و کون و  کیر بقیه کار نداشته باش میخواد دخترت باشه یا پسرت فقط راهنمایی دوستانه بکن تا گیر‌های تخمی و اسلامی هست این دور باطل هم ادامه خواهد داشت 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *