این داستان تقدیم به شما

سلام
من پریناز هستم ۳۱ سالمه و ساکن تهران هستم.تو ۲۲سالگی ازدواج کردم و شوهرم تو یه تصادف بعد یک سال فوت کرد برای همین هیچوقت از یه سکس کامل لذت نبرده بودم.داستانی که میخام بگم مربوط میشه به سه سال پیش زمانی که واقعا نیازجنسی بهم فشار آورده بود و نمیدونستم چیکار کنم…
یه روز که برای امتحان گواهینامه رانندگی رفته بودم امتحان کتبی بدم یه پسری بنام امیر کنار من نشسته بود و به لطف تقلب هاش تونستم امتحان رو قبول بشم…اینو بگم ک امیر ی پسر خوشتیپ بدنساز بود که واقعا دیوونه می کرد منو بازو هاش…منم قدم ۱۷۸ هست و وزنم ۷۳ البته توی امتحان متوجه نگاهش به سینه هام و صورتم شدم ی جور خاص نگاه می کرد ی نگاه خاصی ب پاهام.بعد امتحان ازش تشکر کردم و اونم از من شماره گرفت که فقط درمورد رانندگی صحبت کنیم ولی من میدونستم که چی میخاد…
 
ی ده روزی باهم تلفنی در ارتباط بودیم ک ی روز ازم خواست باهم بریم شمال با کلی اصرار قبول کردم.صبحش با دوستش اومد و منو سوار کردن و رفتیم شمال ، ما رو پیاده کرد دم در ویلا و رفت.کلی خوشگذرونی کردیم و اسب سواری و اینجور کارا…میدونستم ک شب قراره حسابی منو بکنه واسه همین هیچ تماس فیزیکی باهم نداشتیم.شب ک شد رفتیم ویلا اول.گفتم من کثیف شدم حموم دارین؟گف آره برو.بعد حموم ک دراومدم اون رف منم کلی آرایش کردم و منتظر بودم…فکر کن یه دختر با اندام سکسی سینه ۸۵ آرایش کرده با شورت و سوتین منتظر توعه.از حموم ک اومد بیرون حوله دور کمرش بود.منم با کلی ناز داشتم نگاش میکرد چشمامون داشت شهوت رو داد میزد نزدیک تخت اومد و وایساد.پامو بردم طرفش و حوله اش رو کشیدم پایین…ی چند لحظه ای خشکم زد یه کیر کلفت و دراز که رو بالا وایساده خیلی دراز ، خایه هاش قشنگ معلوم بود دو تا خایه ی بزرگ هر کدوم ب اندازه ی تخم مرغ.واقعا عاشقش شدم بهم گف نمیخای بهش دست بزنی؟؟

 
از نزدیک ک نگاش کردم ترسناکتر و جذابتر بود ی کیر ک رگاش زده بود بیرون با دستم کیر و خایشو لمس کرد یدونه مو هم نداشت.پاهامو گرفت و ناز کرد شورتمو کشید پایین و کلی قربون صدقش رفت زانو زد و رف سراغ کسم ک لیس بزنه اون لحظه به خودم گفتم پریناز امشب باید ی جنده ی واقعی باشی تا بهت خوش بگذره…سوتینمو باز کردم و سینه هامو داشتم میمالیدم و ناله میکردم سینه هامو ک دید اومد سر وقتشون با دستای مردونش داشت سینه های ۸۵ منو بررسی میکرد گف نوکش رو ب دهنش و داشت میک میزد منم بازوهاش رو داشتم فشار میدم از شهوت.داشت سینه هامو خیلی خوب میخورد و منم داشتم چوچولمو میمالیدم…رف سراغ گردنم بوس کرد و خورد عاشق این کارم بعد اینکه کارش تموم شد دستشو برد سمت کیرش منم با دستم گرفتمش جلوش زانو زدم و سر کیرشو بوس کردم.سیکس پک هاش آدم رو دیوونه میکرد وقتی چشمم بهشون میفتاد…داشتم براش ساک میزدم عقب و جلو میکردم تو دهنم اون کیر گنده رو ی طمع خوبی داش اونم موهامو چنگ زده بود و لذت میبرد.عقب و جلو میکرد خیلی خوب براش ساک زدم کیرشو دراوردم کیرشو گرفتم بالا خایه هاشو بوس کردم لیس کشیدم خایه هاشو.اونم از لذت داد زد.بعد از اینکه کیر و خایش رو خوردم داگی استایل شدم سر کیرش رو احساس میکردم سعی کردم سوراخ کسم رو باز کنم.کم کم داشت کیرشو میکرد تو کسم…دیگه بجایی رسید ک احساس کردم دیگه جا ندارم آخه کیر شوهرم کجا و کیر این کجا…

 
گفتم درد دارم گف هنوز نصفشه خانومی…باسنم حیلی بزرگه و گوشتی چن تا سیلی زد ک من داد زدم باینمو گرفت و کیرشو ب زور کرد توی کسم…وای خدا کیرش تا رحمم فک کنم رفت…بدجوری کیرش کلفت بود داشت بهم خوش میگذشت مثل سگ داشت تلمبه میزد و احساس خوبی داشتم بنیه ی قوی یک مرد رو حس میکردم دوس داشتم همیشه زیرش بودم دوس داشنم اون شب ازش حامله میشدم.زیرش کاملا تسلیمش بودم.بدجوری حشریش کرده بودم معلوم بود داره با تموم عشقش سکس میکنه…کیرشو کشید بیرون و خوابید منم رفتم سراغ کیرش و دوباره براش ساک زدم اینبار هات تر و بهتر و رفتم روی کیرش سوار شدم بهترین کیرسواری عمرم بود ب روش زن گاوچران خایه هاشو ک میدیم ترس برم میداش اونم از پشت داشت باسنم رو میمالوند بدجوری از کونم خوشش اومده بود و داشت همش ماساژش میداد.
 
بعد کیر سواری ب کنار خوابیدم و اومد پشتم از پشت کرد تو کسم و گردنمو میخورد و سینه هامو ماساژ میداد.تلمبه میزد بازوهاش و بدن سکسی ک داشت داشت منو کم کم ارضا میکرد کیرش حسابی کارش رو بلد بود بهترین کیری ک من دیدم تا حالا.منو دودستی برداشت و بغلش کرد و ازم لب گرف منم کیرشو تنظیم کرد توی کسم تلمبه میزد و لب میخورد…اخرش ب پشت منو کرد و از پشت چنتا تلمبه زد از لرزش های پاهاش معلوم بود ک داره آبش میاد براش زانو زدم و چن بار عقب جلو کردم کیرش رو تو کسم ک بعدش آبش رو ریخت رو سینه هام…اگه بگم نصف استکان آبش اومد باورتون نمیشه ی آب داغ و چسبناک و سفید سفید مثل شیر غلیظ…همش رو ریخت روی سینه هام افتاد روی تخت.بیچاره نای راه رفتن نداشت…

 
 
نوشته: پریناز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *