این داستان تقدیم به شما
سلام.زهره هستم 34 سالمه حدودا 8 ساله ازداوج کردم راستشو بخواین خیلی دو دل بودم که داستانمو بفرستم یا نه…
من حدودا 8 سال پیش با محسن ازداج کردم محسن ادم خیلی مهربون و دوست داشتنی هستش اما راستش از همون اوایل ازداواج از لحاظ جنسی خیلی فعال نبود یعنی شاید در ماه نهایتا دو بار سکس داشتیم نمیدنم اما خانمها بهتر میدونن واقعا ادم از لحاظ جنسی تامین نشه پرخاشگر و عصبی و حتی ممکنه افسرده بشه راستش من 4سال اول خیلی برام سخت گذشت واقعا حسبی و پرخاشگر شده بودم حتی سر همین موضوع سکس هم کلی باهاش دعوا میکردم هر سری قول میداد که بهتر بشه اما روز به روز بدتر میشد منم تا اون روز واقعا به هیچ مرد غربیه ای فکر نکرده بودم کخ بخوام بهش خیانت کنم حدودا 4سال پیش خرداد ماه بود که یه همسایه داشتیم که شوهراونم مشکل منو داشت یه روز اومده بود خودنمون در این مورد حرف میزد گفت زهره اگه میدونی محسن از فیلم سکسی خوشش نمیاد براش داستان سکسی بخون شوهرم حمید که واقعا کلی تحریک میشه منم راستش تا اون روز اصلا نمیدونستم داستان سکسی چی هست مشتاق شدم کمی داستان بخونم خلاصه الهام سایت داستان سکسی شهوتناک رو بهم داد واون روز کلی داستان خوندم واقعا یه سری داستانا کاری کردن که اون روز دو بار ارضا شدم شب وقتی محسن برگشت نمیدونستم چجوری بهش بگم راستش جراتشو نداشتم شب وقتی پسرم که دو سالش هست رو خوابوندم رفتم پیش محسن و با هزار تا ترفند بحث داستان سکسی رو مطرح کردم بر خلاف میل باطنیم خیلی خوشش اومد و کلی هم تحریک شد ??? من که اصلا باور نمیکردم با خوندن داستان تا این حد تحریک بشه!
خلاصه جاتون خالی اون شب یه سکس خوب کردیم فردا شب دوباره شروع به داستان خوندن کردیم داستانی که خوندیم در مورد یه پسره بود که خانمی رو که متاهل بود کرده بود منم با شیطنت گفتم محسن اگه خوب نکنیم منم یکی رو میترم ترتیبمو بده اونم گفت باشه قبول اگه دوست داری تا یکی رو بیلرم برات من که کوسم حسابی اب کرده بود اصلا باورم نمیشد محسن این حرفو بزنه خلاصه حدودا یک ماهی گذشت و محسن دوباره مثل سابق سرد شد و منم هر روز که داستان میخوندم بیشتر حشری میشدم یه شب دوباره بحث رو کشیدم وسط گفتم واقعا مخسن من نیاز دارم چرا کاری نمیکنی گفت خب خسته ام و کلی بدهی بار اوردم واقعا ازلحاظ جنسی نمیتونم تامینت کنم من دوباره به شوخی گفتم از فردا یکی رو میارم که کمک حال جفتمون بشه دیگه به تو هم زحمت نمیدم اونم خندید و گفت دیونه چی بگم بهت اخه یکی رو بیاری نمیگه شوهرت چرا نمیکنتت منم گفتم خیالت راحت میگم مال شوهرم کوچیکه حال نمیکنم باهاش اونم خندید و گفت باشه ولی اگه بفهمه من در جریانم فردا کلی برامون مشکل پیش میاره منم گفتم نه خر که نیستم بهش بگم تو در جریانی خلاصه باورم نمیشد محسن راضی بشه تا اینکه مشکل ما نفر سوم بود که قابل اعتماد باشه یهو فکرم رفت پیش دوستم که از طریق گروههای تلگرامی یکی رو پیداکنم خلاصه همون شب رفتم و یه نفر رو که هیکل درشتی داشت و جذاب بود رو پیدا کردم و باهاش کم کم چت کردم البته محسن خبر نداشت خلاصه چند روزی باهاش چت کردم و کم کم حرفامون به سکس کشید تا اینکه یه بار باهاش سکس چت کردم و چند عکس از خودم و اندامم براش فرستادم راستش اون وقتی عکس کیرشو فرستاد باورم نمیشد تا این حد کیرش کلفت باشه از یه طرف میترسیدم از یه طرف دیگه خیلی توکف بودم و دست بردار کیرش نبودم خلاصه چند روز بعد محسن گفت چکار کردی شیطون بلا کسی رو پیدا کردی سیرت کنه منم گفتم تا دلت بخواد نفر هست اما…محسن گفت اما چی گفتم اخه تو نارحت نمیشی گفت نه من قبول کردم چون مشکل ازمنه الان تو اروپا کلا این کارها عادیه خیالت راحت من دوست دارم یکی باشه واقعا جرت بده تا اینو گفت منم گفتم راستش یه نفر از تلگرام پیام داده و باهاش حرف زدم البته من خودمو معرفی نکردم فقط باهاش از تلگرام حرف زدم اونم که کنجکاو شده بود گفتم جان زهره بیارش بخونم گفتم نه عزیزم حذفشون کردم گفت الان باید بیای باهاش چت کنی منم مجبور شدم و قبل اینکه محسن گوشیمو ببینه چت ها را حذف کردم و گفتم محسن جان بیا خودت از طرف من باهاش حرف بزن
خلاصه محسن براش پیام فرستاد و شروع کردن به چت کردن منم داشتم چت ها را میخوندم محسن گفت عکس کیرتو میشه بفرستی من قلبم داشت می ایستاد چون گفتم عکس نفرستاده گفت من فرستادم مگه خوشت نیومده محسن گفت زهره چرا نگفتی عکس فرستاده منم گفتم روم نشد بهت بگم خلاصه کلی باهم چت کردن و منم فقط نگاه میکردم بعد محسن که دید کوسم کیر میخواد گفت عزیزم کی باهاش قرار بزرام راستش من روم نشد چیزی بگم گفت فردا کوستو تمیز کن واسه ظهر باهاش قرار میزارم منم ازخدا خواسته قبول کردم خلاصه اون شب محسن یه دست سیر منو کرد و گفت عزیزم فردا کوست حسابی جر میخورم امشب کمی گشادش کنم.فردا صبحش رفتم حموم و همه موهاموم زدم و خودمو واسه ساعت 4عصر اماده کردم که جر بخورم محسن طبق همیشه ازکارخونه برمیگشت منم بابت اون خیالم راحت بود ولی قول گرفته بود که همه جزئیات رو براش مو به مو تعریف کنم اون روز پسرمو فرستادم پیش مامانم که حسابی حال کنم سرتون رو درد نیارم ساعت نزدیک به 4 بود که بهرام زنگ زد که نزدیک خونمونه من بهش گفتم بیا عزیزم من امادم قبل ازاینکه اون بیاد یه لباس سکسی پوشیدم و اماده شدم وقتی اومد تو باورش نمیشد تا این حد خوشکل و سکسی باشم همین که منو دید دستمو و گرفت و یه لب ازم گرفتم و منو برد رو مبل حدودا یک ربع رو مبل با هم حال کردیم کیرش از تو شلوار داشت میومد بیرون منم که حسابی کوسم اب کرده بود دستشو گرفتم و بردمش اتاق خواب اونجا لباسامو در اورد و منم شروع کردم به در اوردن لباس هاش خلاصه تا شلوارشو کشیدم پایین شروع کردم به خوردن کیر کلفتش وااای چه کیری داشت واقعا کلفت و خوردنی بود کلی براش خوردم بعدش 69شدیم و اونم شروع کرد به خوردن کوسم تا تونست سینه و کوسمو خورد بعدش از بس حشری شده بودم ازش خواستم کیرشو بزاره تو کوسم همچین کیر کلفتشو گذاشت تو کوسم که تا حالا اینقدر طمع کیر رو نچشیده بودم همه جوره منو کرد ده دقیقه فقط برام تلمبه زد تا اینکه بدنم سست شد و بی حال شدم نمیدونستم ارضا شدم چون 4 سال زن محسن بودم منو اینجوری ارضا نکرده بود حدودا یک ساعت با هم سکس کردیم و اون ساعت 5 رفت و بهش تاکید کردم که هیچکسی ماجرا را ندونه الکی گفتم شوهرم خبر دار بشه منو طلاق میده چون اگه میدونست اون خبر داره بعدا ازم سو استفاده میکرد اون شب محسن اومد و ماجرا را براش تعریف کردم کلی خوشحال شد که ارضا شدم از اون موقع به بعد اجازه داشتم در هفته دو بار با بهرام سکس کنم
از اون موقع من واقعا روحیم خیلی بهتر شد و با شوهرم هم رابطم بهتر شد بعضی مواقع که نیاز شدید دارم محسن شب رو میره خونه مامانش و منو تنها میزاره که بهرام بیاد ترتیبمو بده واقعا کیر بهرام با کیر شوهرم زمین تا اسمان فرق داره و بهرام خیلی بکن و وارد هستش هنوز هم بهرام نمیدونه شوهرم خبر داره ولی اگه کسی خواست اینکارو بکنه با یه ادم قابل اعتماد اینکارو بکنید من که قبلا اصلا ارضا نمیشدم الان در هفته سه بار ارضا میشم ببخشید طولانی شد ولی داستانی که فرستادم عین واقعیته و ممنونم ازشوهرم که تا این حد دوستم داره و به فکر منم هست
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید