این داستان تقدیم به شما
مهران هستم ۲۶ ساله تو صنف کیف و کفش خاطره ای که میخوام براتون بگم مال زمانیه که میرفتم از قشم کیف و کفش می اوردم کارهای شیک و خواص که هر مشتری یک بار از من خرید می کرد مشتری ثابت میشد …
***
یه روز تازه جنسام رسیده بود یه زن و شوهر اومدن مغازه از اون ادمهای خود خواه و خود پسند هر روز از جلو مغازه رد میشدن و یه نگاهی به ویترین میکردن و رد میشدن اون روز برا اولین بار اومدن مغازه اواسط خرداد بود و فصل گرما من هم صندلهای شیک زنونه با مدلهای فانتزی اورده بودم که تو ویترین می چیدمشون که اینا اولین مشتریم بودن خانومه چند مدل پوشید با کلی نازو ادا گفت زیاد خوشش نیومد منم که اصلا ازش خوشم نمیومد چیزی نگفتم که بخواد وراجی کنه بعدش از مغازه خارج شدن چند روز گذشت دوباره اومد ولی تنهایی احوال پرسی کرد و گفت اون مدل بندی که تا ساق پا بود رو میخوام بهش یکی دادم سایزش ۳۸ بود پازد تو مغازه کمی قر داد گفت همینو میخوام چقد میشه بدون هیچ تعارفی گفتم ۹۰۰ تومان یه خورده جا خورد از حالتش معلوم بود فک کردم از قیمتش ناراحت شد ولی نه به خاطر این بود که بهش تعارف نکرده بودم قابلی نداره از این حرفا نشست رو صندلی که صندلو در بیاره دیم هی کلنجار میره و پاشو اینورو اونور میکنه گفتم میتونم کمکتون کنم مشکلی پیش اومده گفت اگه زحمتی نیست زیپ گیر کرده بازش کنین نگاه کردم دیدم بله زیپ به ساپورتش گیر کرده گفتم درش نیارین با همین برین خونه راحت تر میتونین در بیارین چون زیپ کامل به ساپورت گیر کرده بود باید ساپرتو یا در میاورد یا همون قسمتو پاره میکردیم با اسرار گفت بازش کن نمیخام صندلو ببرم گفتم که ازش خوشتون اومده چرا نمیخاین ببرین گفت از صندل خوشم اومده ولی از شما خوشم نمیاد بخوام باهاتون معامله کنم و چرتو پرتای دیگه و اینکه بهش تعارف نکرده بودم با کمال پر رویی گفتم شما اینقد خود خواهی که نمیشه باهاتون راحت بود و کلی منم هم نصارش کردم تازه درد دلش شکفت دیگه داشت بودنش تو مغازه خیلی طولانی میشد که ازش خواهش کردم بره صندل رو خونشون دراره بیاره اشکال نداره که نخواد بخره اونم از خدا خواسته رفت تا ۲ ماه افتابی نشد بعد ۲ ماه دوباره اومد مغازه با کمال پر رویی گفت که کفشها رو استفاده کرده پولشو هم به خاطر قود بازی من نمیخاد بده .
گفتم اشکالی نداره از اقاتون میگیرم خندید گفت تونستی بگیر و یه کفش پاشنه ۱۸۸ سانت لژ دار توجهشو جلب کرد قیمت پرسید با کمال پر رویی گفتم اون فروشی نیست تک سایزه اوردمش برا مشتری خواصی که ازش به ما میرسه نه اینکه ببره چیزی به ما نرسه که یهویی گفت از ما هم میرسه تا چی بخای که بهت برسه گفتم کاملا در اختیاره گفت منم در اختیارم کفشها رو بده ببرم شب بیا مجتمع ….
گفتم یه کفش بردی ۲ ماه گذشت اینو ببری دیگه نمیبینمت گفتم ساعت ۲ مجتمع…..پلاک ….منتظرم خواستی بیا در خدمتم و رفت اما با حالتی ناراحت ظهر گفتم برم خونه شاید بیاد اصلا فک نمیکردم بیاد کفشها رو هم براش کادو کرده بودم بردم باورم نمیشد سر ساعت ۲ دیدم اومد وای هنگ کرده بودم یعنی به خاطر ۲ جفت کفش اونم یه جفتش که باید کیر میخورد وقتی اومد تو خونه با کفشهایی که پاش بود کونش مثل باد کنک به نظر میرسید بعد سلام و احوال پرسی گفت امروز عجله داره یه روز دیگه میاد پیشم ولی به قول یکی از دوستان اگه جنده رو تو اولین فرصت نکنی اون تو رو میکنه مگه میشد که بره مهران کوچیکه داشت شورتمو جر میداد جلو در ایستادبود میگفت کفشا رو بده میخام برم فردا میام پاکت کفشو براش بردم دادم دستش ولی بغلش کردم خودشو پاکتو با هم اودم گذاشتم روی مبل که گفت تو رو خدا شوهرم منتظره زود باید برم ولی به خاطر کیری که بهم زده بود باید یه حالی میکردم منم بدون اینکه بفهمم چکار میکنم سریرفتم سراغ سینه مالی من میمالیدم او مقاومت میکرد و کلی کلنجار قسم خورد شوهرش پایین منتظره بهش گفتم میرم خونه دوستم وسایل اوده خونه میفروشه ببینم زود میام گفتم تا من تا نکنمت نمیزارم بری پس مقاومت نکن دید که من خیلی جدی گفتم شل ش گفت بیا یک بار برا همیشه کارتو انجام بده دیگه منو نمیبینی و کس شعرای دیگ فک کرد بی خیال میشم میگم برو سری بعد ولی کور خونده بود
تو چند ثانیه لختش کردم و کیرمو گذاشتم تو سوراخ کسش کا جیغش در اومد گفت خشکه زخم شدم واقعا هم پوستش اسیب دیده بود به زحمت تف کردم تو کوسش و حسابی تلمبه زدم ولی اون بی میل بود و هیچ حسی بهم انتقال نمیداد فک کن یه جنازه دهشتم میکردم برگردوندمش از پشت بکنم که دیگه مقاومت کرد گفتم یا حال بده یا از پشت میکنم کوتاه اومد کمی کیرمو خورد دوباره کردم تو کسش چندین بار جلو عقب کردم تا ابم اومد کشیدم بیرون که ریخت رو مبل و رو زمین سری بلند شد خودشو جمع وجور کرد پاکتو برداشت و رفت فردا ساعت ۹ صبح قبل من جلو مغازه بود به خاطر کیری که خورده بود چون توی کارتن کفش یه جفت کفش مدل عصر حجری بود نه کفشهایی که انتخاب کرده بود D:
نوشته: مهران شوماخر
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید