این داستان تقدیم به شما
بابام الان ۶۳سالشه مامانم ۴۷ ساله است هردو سرحال
بابام با قدی بلند پوستی تیره بدون ذرهای شکم رون و باسن نسبتا پر و متناسب بسیار هات
مامانم از هر لحاظ بگم زیبایی و تناسب اندامش تعریفیست با پوستی لطیف و سفید عینهو برف با چشمانی رنگی و گیسوانی انبوه و طلایی باسن بسیار زیبا و درشت کمری باریک و سینه هایی روبه بالا سفت سایز ۸۰ لبانی برجسته و شیطون سکس بلد
من اخرین فرزندشانم برادر و خواهری از خود بزرگتر دارم که هردو متاهلند
من خیلی زود به سن بلوغ رسیدم عاشق خوابیدن با مامانم بودم تا ۱۲,۱۳سالگیم ازش جدا نمیشدم بابام مجبور میشد پیش من مامانو بکنه خیلی به ندرت متوجه میشدم دارن سکس میکنند مامان رو به من میشد بابام با احتیاط از پشت مامانمو میگایید
دامادمون منو تشویق کرد که دیگه تو مرد شدی باید اتاقت جدا باشه برام اتاقی تجهیز کردن من ۱۵ ساله بودم اوایل مامان میومدم پیشم تا خوابم میبرد میرفت پیش بابام تا عادت کردم
پاییز بود بعلت فوت مادر دبیرمون ساعت ده نشده کلاسمون تعطیل شد اومدم خونه یادمه بابام مسافرت بود مامان تنها بود چند شب بود پیشش میخوابیدم
رفتم خونه کیفمو پرت کردم رو تختم مامانو صدا کردم خبری نشد رفتم در اتاقشون حس کردم صدا میاد گفتم حتما مامان مشغول کاریه درو باز کردم رفتم وسط اتاق دیدم بابا و مامانم لخت پشت به در بابام زیره مامانم رو کیر بابم بالا پایین میشه اصلن انگار متوجه نشدن تا بابام منو دیدخوابوند روش رو تختی را کشید روش تازه مامان فهمید من تو اتاقم منم خشکم زده بود نه کیر به اون گندگی را تا حالا دیده بودم نه زن به اون زیبایی که رو کیر مردی بالا پایین بشه با مامان خیلی حمام میرفتم اما او شورت و سوتین تنش میکرد کسشو ندیده بودم حالا جلو چشم کسشو بابم میگایید
انگار که از خواب بیدار بشم دویدم بیرون
رفتم اتاقمو بیرون نیومدم بابام رفت بیرون ماکان اومد پیشم کلی دعوا که چرا زود اومدی چرا بی هوا اومدی اتاقم و …
بعد این همیشه در اتاقشون وقتی با هم بودن چه شب چه روز قفل بود
دوسال از این ماجرا گذشت و من همش تا مامانو بابا را تنها تو اتاقشون میدیدم در قفل یاد سکسشون میفتادم
پسر خواهرم یکروز لامپی دستش بود گفت دایی میدونی این چیه؟
گفتم لامپ گفت درسته ولی دوربین توش داره وایرلس وصل به گوشی میشه برای مغازهی بابام گرفتم نمیتونم تو گوشیم نصب کنم ببین میتونی
منم تو برنامه و نرمافزار و سختافزار کامپیوتر خیلی وارد بودم همه فامیل گوشی و کامپیوترشون عیب داشت درست میکردم
گفتم محمد جان بذار بمونه الان کار دارم امتحان میکنم درست شد میزنگم برو امتحان دارم فردا بهت میزنگم
محمد رفت و مامان اومد گفت محمد چکارت داشت گفتم هیچی اسباببازی گرفته اورد نصب کنم گوشیش کار داشتم برام لقمه آماده کرده بود گذاشت دهنم هی میجویدمو درسمو میخوندم مامان رو تختم نشسته بود کمشر بیرون بود پشتش کرک بسیار ظریفی داشت رو دو طرف کمرش دو تا چاله ریز بود گفتم مامان این چاله ها چقدر خوشگلن مثل چاله های رو گونتن بوسشون کردم گفتم مامان میدونی تو خوشگلترین مامان روی زمینی؟
گفت تو هم خوشگلترین پسر منی باباتم همینو میگه لقمه تموم شد مامانو بغل کردم هر دو رو تخت دراز کشیدیم حالا من ۱۷ سالمه غینهو یک کرپ کاملم
دستمو کردم از زیر تاپش رو ممهاش گفت نکون قلقلکم میاد گفتم مامان آخه دوست دارم گفت پسرم دیگه تو مرد شدی کسی ببینه فکر دیگه میکنه
گفتم چه فکری تو ماماممی مگه تا چند سال پیش تا ممهاتو نمیرپم خوابم میاومد
گفت دیگه نه بزرگ شدی این کارو نکن
حالا نوک ممه هاش سیخ شده بود دلم میخواست یکدنیا بخورم به زور گفتم مامان نو را خدا کرگ من بذار یه بار بخورم قول میدم دیگه هوس نکنم حس کردم راضی شد ورخید سمتم انگار داره شیرم میده ممشو در آورد گذاشت دهنم منم با ولع خوردم دستمم تو اونیکی بود هی میگفت یواش تا اونیکی را هم دست کرد گذاشت دهنم کیرم مثل سنگ سفت شده بود حس سکس نداشتم از دوست داشتنم بود خودشم میدونست چون قبلنا هم کوچک بودم سفت میشد
مامان اعتراضی نداشت تا میتونستم نوبت به نوبت ممه هاشو مک میزدم بوسش میکردم می مالیدم به چشامو قربون صدقش میرفتم بابام دو روز بود رفته بود مسافرت دو شب بود پیش مامان میخوابیدم مامان پاشو اورد انداخت رو کیرم سفتی کیرمو حس کرد گفت باز این سفت شده گفتم دست خودم نیست گفت خوشحالم که مردم سالمه و مردونگیش کم نداره ماشالا تو مردونگیت کشیدی به بابات مثل داداشت نکشیدی به داییهات گفتم چطور گفت مال هر دو داداشم یه ذره ان اندازه ده سانتم نیستن عوضش شکمشون گندس
اما تو بابات شکم ندارین عوش اینتون گندس (ذست زد به کیرم و مشتش کرد)
گفت مامان جون سیر نشدی؟
گفتم نه
گفت آخه اذیت میشم همه تنم مورمور میشه بذار برم منم گفتم چشم گفت یک دقیقه هم بخور تا سیر سیر بشی پاشو هی رو بپنم رونشو رو کیرم میمالید و سینشو بیشتر فشار تو دهنم میداد منم بدجوری خوشم کیاومد تو دلم کاش میذاشت بشتر بخورم که یک دقیه از ونج دقیقه گذشت حالا مامان نصف تنش روم بود و دیگه کیرم تا نزدیکی لای پاش میمالید که یهو چرخید روم گفت ببینم پسرم تحمل یه زنو دچروش داره تا زن بگیرم براش؟!
حالا کیرم کاملا بین پاهاش بود رو کسش داشتم اذیت میشدم شورتک پوست کیرمو میسوزوند گفتم مامانی بذار اینو بخوابونم رو شکمم داره درد میکنه گفت شلوار من اذیتش میکنه گفتم نه شلوار خودم دستشو اورد شلوارمو داد پایین حالا کیر لختم رو کس توپول مامانم البته از رو شلوترش بود
تا روم بالا پایین شد باز کیرم سوزش داشت اخخخ آخخخ کردم فهمید بدون اینکه من چیزی بگم از رو بلند شد شلوار و شورتشو تا جا داشت داد پایین گفت خودتو راحت کن مردم مریض نشدی
من هر از گاه جق میزدم از خوشحالی پر در اوردم مامان خوشگلم الکی الکی داشت بمن کس میداد
نگو فقط منظورش لایی بوده که من یاد صحنه بابا و خودش افتادم با پام سلوارو شورتشو دادم رفت پایبن در اومد دستام رو ممه هاش بود بلندش کردم با یه فشار کیرم رفت تو جایی گرم و روئیایی حالا دیگه عملا مامانمو میگاییدم خودشم راضی بود دو سه بار بیشتر نشد هر چه اب تو کمرم بود رختم تو کس مامانم
مامانم خودشو رو کیرم با فشار میمالید من داشتم از درد زوزه میکشیدم توجهی نکرد تا حس کردم مامان هم انگار ارضا شد
خندید گفت پسر دیدی چی شد شیطان رفت تو جلدم نمیخواستم اینجور بشه خوابید رو سینم منم بوسش کردک گفتک مامان فدات بشم خیلی خوب بود بعد چند دقیقه رومد پایین رفت حمام دوشی گرفت اومد گفت برو دوش بگیر این ماجرا را فراموش کن شیطان گولمون زد
با وجودی که سه شب با هم خوابیدیم نذاشت دست حتی به ممش بزنم موندم تو حسرت سکسش
هر روز محمد زنگ میزد دایی چی شد منم الکی میگفتم نصب نمیشه نرم افزار میخا باید برم پاساژ پایتخت بگیرم
تا دوربینو رو گوشیم نصب کردم دیدم عجب ابزاریه
بردم رو چراغ خواب مامانم بستم تنظیم کردم کامل تختشونو واضح رصد میکرد
شب بابام اومد مامانو لخت کرد یک ساعت تمام گاییدش چقدر واضح نشون میداد چراغو روشن گذاشته بودند تا هم ببینن لذت ببرن تازه وقتی خوابیدن چراغو خاموش کردن مادون قرزم راه افتاد آشکارا معلوم بود بغل همن و همدیگرو میخورند
از اون تاریخ ماهاست کارم شبا تماشای زنده گایین شدن ماکانم با باباست
بابام باز رفت مسافرت بابام تاجره شب گفتم ماکان میام پیشت تصمیم داشتم بتهاش سکس کنم حتی شده به زور گفت نه دیگه حق نداری درو قفل کرد رفت خوابید مامانو لخت رو تخت تماشا میکردم تلفنش زنگ خورد حرف زد تمام که شد پاشد با شورت پیرن ساتن خواب بود البته سیاه سفید نشون میداد رفت جلو دراور همونجا لباس خوبشم در اورد رفت سمت حمام که ندیدم چند دقیقه ای شد اومد بیرون خودشو خشک کرد موهاش با سشوار خشک کرد شونه زد یه لباس خواب دیگهای پوشید نشست رو تختش با موبایلش ور رفت معلوم نبود داره چی میکنه ساعت دو بعد نصف شم گذشت هنوز داشت انگار چت میکرد اما با خودش ور نمیرفت فقط چند بار رفت تو اینه خودشو دید هی لباشو رژ مالید !!
حس میکرد داره بابام چت تصویری میکنه اما از طرز گرفتن گوشیش انگار نه
تعجب میکردم ارایش برای چی بود؟!
که یهو پاشد درو باز کرد!!
بله دیدم مردی بلند قد هم هیکل بابام وارد اتاقش شد تا نزدیک دوربین شد دیدم عمو بهمنمه!!!!
واااای مامانو بغل کرد تو هوا چند دور چرخوند اون بال نگه داشت تا میتونستند به هم نگاه کردن و همو بوسیدن عموم مثل برق لخت شد وااای کیرش از مال منو بابا هم کلفتر بود مامانو لخت کرد تا صبح مامانو گایید با هم خیلی با خیال راحت خوابیدن صبح بمن پیام داد صبحانتو شب آماده کردم بخور من سردرد دارم ارامبخش خوردم بیدارم نکن استراحتم
منم مدرسه را بی خیال شدم جوابشم ندادم منتظر شدم ببینم چی میشه حدچد ساعت ده عمو مامانو بوسید رفت روش خیمه زد خیلی سریع مامان اجازه داد که کیرشو بکنه تو کسش پاهای مامان دور کمر عمو قفل بود عمو از جان دل مامانو میگایید تو همون پوزیشن اونقدر زیر عمو گاییده شد که پاهاش پیچ خورد به پاهای عمو انگار هردو ارضا شدن بعد کلی بوسه و ناز و نوازش هردو رفتن حمام منم لباس پوشیدم زدم در نزدیک یک بعد از ظهر اومدم خونه عمو با مامان تو حیاط داشتن لونه سگم را تعمیر میکردن انگار نه انگار که شب را تا ظهر مامانمو گاییده تا منو دید خوش و بش کرد منم چون مامانو دوس داشتم دلم نیومد معشوقشو اذیت کنم گفتم عمو جان تو عمر منی مثل پدرمی خیلی دوستون دارم
اونم گفت بله درسته عمو مثل پدر میمونه
خدا حافظی کردو رفت رفتم حافظه دوربینو چک کردم دیدم بعد حمام هم عمو و مامان گویا سیر نشدن چون تا رفتن بیرون اتاق یک ساعت نشد باز برگشتن و حسابی رومانتیک سکسشون را ادامه دادن بعد رفتن بیرون ساعتو چک کردم دیدم نیمساعت بوده بیرون بودن من رسیدم
شب رسید و شامو خوردیم گفتم مامان دلتنگتم شب میام پیشت گفت بیا عزیزم !!
دیگه قصد سکس داشتم وقتی پیشش دراز کشیدم با لباس پیشم خوابید گفتم مامانلباس خواب مگه نداری؟
گفت اینجوری راحتم گفتم میخام با لباس خواب پیش عشقم باشم
گفت ترمز کن اگه لوس بازی در بیاری برو بیرون
گفتم مامان شب همش خوب تو عمو را میدیدم یهو تا اومدم خونه عمو را دیدم
شاخک مامان جنبید گفت چی میدیدی!؟
گفت دعوام نکنی میگم
گفت خواب گفتن دعوا نداره که دست ادم نیست چی دیدی
تقریبا آنچه عمو شب اومده بود و مامانو بغل کرده و لختش کرده بود و سکس کرده بودن را مو بمو گفتم مامان شاخ در میآورد گفت سکس در خواب خوبه از عموت بما خیر میرسه گفتم مامان هنوز تمام نشده باز خوابم برد دیدم تو عمو از حمام اومدین بیرون رفتین چیزی خوردین برگشتین عمو شروع کرد لای پای تو را لیس زدن سرو ته شدین تو هم کیرشو میخوردی باز ترا گایید !!
مامان گفت گفتم که سکس تو خواب خوبه خیر عموت به من میرسه دیدی یه نمونه تا اومد لونه سگتو درست کرد یکماهه به بابات میگم خودت دست نزدین تا اومد تو گفتم دست بکار شد و درست کرد
گفتم مامان برو اون لباسایی که عمو باهات سکس میکرد بپوش بیا پیشم ببین من با یک شورتم
مامان لباس خوابی که گفتم پوشید اومد
شب به راحتی مامان تسلیمم شد تا صبح سه بار گاییدمش هر دو لذت بردیم گفتم حالا عمو زیاد لذت داشت یا من
گفت کاش خوابی که دیده بودی را میتونستم عملی کنم عموت چیز دیگریه حروم سیما باشه که اصلن به عموت نمیاد
گفتم به عمو چراغ سبز بده تا به آرزوت برسی
گفت عموتو برای همیشه میخوام نه یکی دو بار
فهمیدم عمو از زمان نامزدی مامان مامانو گاییده شاید بیشتر از بابا!!!
گفتم مامان نکنه من از عمومم ایم همه عمو را دوس دارم
ماکان خنده ای کرد گفت کاش بودی عموت جواهره
هر چی داریم از عزت عمو بهمنته. راستشو بخوای دوس دارم عمو بهمن تو رو بکنه و سه تایی با هم سکس کنیم. میخوای از کون حال کنی؟ گفتم درد نداره؟ گفت ن عموت وارده! منم سرمو انداختم پائین و مامانم گفت نگران نباش خودم آمادت میکنم و آروم شروع کرد سوراخمو مالیدن که خیلی خوشم اومد و داستانشو دفعه ی بعد براتون تعریف میکنم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید