این داستان تقدیم به شما

سلام به همه بچه های شهوتی
سلوا هستم 27 ساله
من توی سکس خیلی هاتم و تقریبا میتونم بگم هیچ هوسی رو دل شوهرم نمونده، همه جوره منو کرده و میکنه. تو هر پوزیشن و از کس و کون. چند باری بعد از ازدواجمون با زنهای دیگه خوابیده، خودش اومده و اعتراف کرده که اصلا به پای تو نمیرسن سلوا.منم بخشیدمش و داریم زندگیمونو ادامه میدیم
من کادر درمان هستم و توی اتاق عمل مشغول به کارم. اتاق عمل ما خیلی خلوته و شبها عمل نداریم، مریضها اعزام میشن معمولا.
از وقتی توی بیمارستان استخدام شدم، از یکی از همکارهام خیلی خوشم اومد. امیرمجرد هستش. نمیتونم بگم عاشقش شدم، اما خیلی دلم میخواست یه بار باهاش سکس کنم و با شوهرم یک به یک کنم. همیشه مشتاق بودم بدونم تنش چه جوریه آخه همیشه ورزش میکنه و بازو هاش از پایین آستین های کوتاه لباسش تو اتاق عمل بیرون میزنه. همیشه دوس داشتم زیرش بخوابم و اون کسمو بکنه و من از بازوهاش بگیرم و ارضا بشم
 
خلاصه… اول از همه کم کم سر صحبت های عادی رو باهاش کشوندم سمت پریودام، به یه بهونه ای گفتم حالم خوب نیس و پرسید چت شده، منم گفتم پریودم و خودمو زدم به خجالت کشیدن. اما ته دلم آروم و قرار نداشتم. بهم گفت برو استراحت کن، من حواسم به بخش هست. اینم بگم که چند ماهی طول کشید مخشو بزنم تا منو بکنه. اون روز چند باری اومد و رفت و حال منو پرسید. حس خیلی خوبی بود برام که حواسش بهم بود. امیر دوس دختر داره، اما عاشقش نیست. همیشه اینو بهم میگفت. یه بار که دوتایی شیفت شب بودیم، ازم راجع به زندگی با شوهرم سوال کرد، منم که بی میل نبودم شروع کردم هر سوالی رو که پرسید جواب دادم. وسط یهو رنگش عوض شد، قربونش برم داشت خجالت می‌کشید، سرشو انداخت پایین ازم پرسید شما هفته ای چند روز با شوهرتون رابطه دارین؟ منم خودمو زدم به خجالت و گفتم آقای فلانی…( به اسم کوچیک صداش نمیزدم) راستش من خیلی توی رابطه داغم و خیلی سکس میکنیم. اون لحظه برق چشماش رو دیدم
بعد رفتم توی اتاق استراحت بانوان و شروع کردم به بازی کردن گیم توی موبایلم
یهو پیام داد خانم… میشه یکم باهم صحبت کنیم؟ دلم گرفته و از این حرفها. صحبت رو کشوند به این که دوس دخترش باهاش سکس نمیکنه و بخاطر کرونا و بیماری های دیگه هم نمیتونه به کسی اعتماد بکنه و بره برای سکس. گفت خیلی اذیت میشم اینجوری و از این حرفها. پرسیدم تا حالا سکس داشته؟ گفت با چند نفر بوده و خوابیده اما هیچ کدوم روحش رو سیر نکردن.
همینجوری باهم چت کردیم تا اینکه یهو گفت اگه ازتون خواهشی بکنم، قول میدین ناراحت نشین؟ اگه جواب منفی هم بدین موردی نیست، اما ناراحت نشین. خیلی با کلاس داشت بهم پیشنهاد میداد
منم ک میدونستم منظورش چیه خودمو زدم به اون راه و گفتم امیر( با اسم کوچیک گفتم) تو برای من خیلی مهمی. من اگه کاری از دستم بربیاد برات انجام میدم. گفت دلم میخواد فقط یه بار بیای بغلم، پرسیدم چطوری؟ گفت کمی بعد که پسرها گرفتن خوابیدن، از اتاق عمل میرم بیرون و از در بیرونی میام داخل رختکن و اتاق استراحت بانوان . گفت بهت پیام میدم. از شانس اون روز ما، همه پرسنل کشیک آقا بودن و فقط من خانم بودم

 
یه ساعتی منتظر موندم تا بهم پیام داد، اینم بگم که توی این مدت دل تو دلم نبود. من چون خیلی سکس میکنم همیشه بدنم تمیز و آماده اس. در اتاق استراحت رو از سمت اتاق عمل قفل کردم
در بیرون رو آروم باز کردم و منتظر امیر شدم. یهو اومد داخل و درو یواش بست. رفتیم باهم روی تخت نشستیم. بهم گفت سلوا میدونم تو متاهل هستی اما من همیشه حسرت میخورم و دوس دارم جای شوهرت باشم. گفت تا حالا به هیچ زنی اینو نگفتم، من عاشقتم. شروع کرد به نوازش کردن موهام. گفت اجازه میدی ببوسمت. گفتم امیر من امشب تصمیم دارم مال تو باشم. هیچی ازم نپرس، باز هم چشماش برق زد، آخ که عاشق اون برق چشماشم. مانتو تنم نبود چون توی اتاق استراحت بودم. آروم هلم داد تا از حالت نشسته، روی تخت دراز بکشم. دراز کشیدم، اومد روی من، بوی ادکلنش مستم می‌کرد. گونه هامو بوسید، پشت سر هم بوسید و بوسید و اومد نزدیک لبهام. لبهامو لیس کرد، آه از نفسم بلند شد. شروع کرد به خوردن لبهام، منم جواب هوسش رو با ولع تمام میدادم. دستاشو روی سینه های 85م می‌کشید و هر از گاهی فشار میداد. آروم آروم دستشو برد سمت شکممو از زیر تاپم رفت سراغ سینه هام. دستشو کرد زیر سوتینم. همینجوری داشت لبامو می‌خورد. دستشو آورد از شونه ام گرفت و بلندم کرد که بشینم، خودش هم همراه باهام بلند شد. فهمیدم که میخواد لختم کنه. بدون هیچ مقاومتی دستامو دادم بالا تا تاپمو دربیاره، بند سوتنمو از پشت باز کردم و اونم کشید و درش آورد. گفت تا حالا همچین ممه هایی ندیدم سلوا. گفتم همش مال توعه امشب. همینجوری نشسته یه پستونمو کرد توی دهنش، اون یکی رو با دستش می‌مالید، با دست دیگه اش هم رونهامو از روی شلوار لمس می‌کرد. سرشو گرفتم آوردم بالا، شروع کردم ازش لب بگیرم. هلش دادم دراز کشید. پا شدم پشتمو کردم بهش و شلوارمو درآوردم، توی اون حالت درآوردم که کونمو قنبل کنم ببینه دیوونه بشه، برگشتم کفشهاشو درآوردم. نشستم روی شکمش، بولیزش رو دادم بالا که دربیارم، زیر پوش نداشت. چشمم خورد به اون عضلاتش… وای که عاشق اون عضلاتش هستم.

 
سینه اش صاف صاف بود بدون حتی یه دونه تار مو، شوهر من شکم داره و پشمالوعه. بعد از درآوردن بولیز سبز اتاق عملش، رفتم سراغ لبهاش، لبهاشو لیس میزدم و میک میزدم و امیر به خودش می‌پیچید و با دستاش باسنمو از دو طرف گرفته بود و فشار میداد. رفتم سراغ گردنش، میخوردم و لیس میزدم، رفتم سمت گوشش، گفتم من کیتم؟؟؟ گفت عشقمی، نفسمی، جونمی. همینجوری داشت حال می‌کرد و منم از اون بدن قشنگش لذت می‌بردم. انگشتمو خیس کردم و با نوک سینه هاش ور رفتم، عضلات سینه شو خوردم، با زبونم نوک سینه هاشو تحریک کردم، فقط داشت آه می‌کشید و شورت من از آه امیر خیس خیس بود. بعد آروم آروم رفتم پایین، شکمش رو خوردم، نافشو بوسیدم و همینجوری شورت و شلوارش رو یواش دادم پایین. کیر خوشگل و کلفتش سیخ سیخ بود. آماده بود که بره تو کس من. بیخ کیرشو لیس زدم، کیرشو گرفتم دستم مالیدم و شروع کردم به خوردن بیضه هاش. لا مصب تمیز تمیز بود، بدون حتی یه دونه پشم. از بیضه هاش زیر کیرشو لیس زدم تا سرش. سرشو کردم تو دهنم، چه کیر خوشمزه ای… حالا نخور کی بخور؟؟؟ واسش حسابی ساک میزدم، یهو از سرم گرفت و کشید عقب. گفت اینجوری که تو داری میری من تموم میکنماااا. به حالت نیمه نشسته گذاشتم روی تخت، تکیه داده بودم به بالش و بالای تخت. اومد لای پاهام. کس خیسمو از روی شورت بو کشید و بوسید. گفت عاشق بهشتتم سلوا. شروع کرد به خوردن کسم از روی شورت. کم کم شورت رو کنار زد و شروع کرد به لیس زدن کسم. گفت کست مثل بلور میمونه. یواش گرفت شورتمو درآورد. یکم کسمو مالید، سرشو گرفتم و بردم سمت کسم، امتناع کرد، گفت التماسم کن، گفتم تو رو خداااا بخور برام. گفت میخوای چیکارت کنم امشب؟ گفتم جرم بده… شروع کرد به خوردن کسم، خیلی با ولع می‌خورد، سکس اورال امیر حرف نداشت، کسمو می‌خورد و لیس میزد. زبونشو می‌کرد داخل کسم و چوچولمو میک میزد. با دستهاش پستونامو فشار میداد و من آبم بیشتر میومد. بعد گفت میخوام داگی بشی. برگشتم، شروع کرد به لیس زدن سوراخ کونم. گفت این کون بلوری مال کیه؟؟؟ گفتم فقط مال توعه.
 
 
از کسم لیس میزد تا کونم. انگشتشو کرد داخل کسم، گفت لامصب تو چقدر تنگی… گفتم کیر شوهرم مثل مال تو گنده نیس، گفت تو فقط مال خودمی و پرسید حاضری؟ با سرم اشاره دادم که آره. گف میخوام تو چشمات نگاه کنم و بکنم تو کست، تو عروس منی… خیلی حس خوبی داشتم، داشتم پرواز میکردم، برگشتم به پشت دراز کشیدم، کیرشو می‌مالید به کسم، گفت میخوام کیرم کستو حس کنه سلوا، تو با همه فرق داری، عروس منی تووو. بعدش خم شد یه گاز از کس تپلم گرفت و چند تا لیس زد، دوباره آروم سر کیرشو گذاشت لای کسم و یکم فشار داد، خیس خیس بودم اما باز هم دردم اومد، متوجه شد، برعکس شوهر وحشیم، خیلی با ملایمت باهام رفتار میکرد و واقعا سکس باهاش یه مزه دیگه داشت، آروم آروم فشار داد داخل تا ته و شروع کرد آروم به تلمبه زدن. وای چه کیری داشت، نرم و گنده بود، کم کم کیرش کامل تو کسم جا گرفت، دراز کشید روم، لباشو گذاشت روی لبهام و تند تند داشت کسمو می‌کرد، به جرات میتونم بگم بزرگترین لذت زندگیم بود… وسط حرکاتش رو یواش و تند می‌کرد و ریتمشو عوض میکرد، بعد از چند دقیقه یهو کشید بیرون، متوجه شدم ک داره آبش میاد، رفت لای پاهام و دوباره کسمو خورد، دوباره دراز کشید روم، گفت ببخشید خیلی تنگی بخاطر اون نمیتونم کنترل کنم. دوباره شروع کرد به گاییدن کسم، بعد از چند دقیقه احساس کردم زیر دلم خالی شدم و آتیش گرفتم و ارضا شدم، و بی حال افتادم، همینجوری داشت تلمبه میزد، دوباره سر حال اومدم، داشتم به اسکوئرت می‌رسیدم، بهش گفتم. متوجه نشد ک چی میگم، گفتم نشسته کسمو بکن، اون لحظه ک گفتم زود بکش بیرون، گفت باشه، داشت میگایید و من قشنگ حس میکردم آبم داره جمع میشه،

 
یه لحظه حسش بهم دست داد و گفتم بکش، کشید بیرون، آبم با فشار زد رو سینه و شکمش، توی اون حال داشتم میدیدم که خیلی تعجب کرده، گفتم تا حالا ندیده بودی؟؟؟ گفت نه، کنارم دراز کشید، پشتمو کردم بهش، شروع کرد به ور رفتن با سوراخ کونم، فهمیدم ک سکس آنال هم دوس داره. منم که با سکس آنال مشکلی ندارم. خودمو گشاد کردم تا لذت ببره. الحق که کادر درمانه!!! چنان محترمانه با سوراخ کونم بازی می‌کرد ک اصلا دردم نیومد، یواش یواش با انگشتاش شل کرد و کیرشو آورد دم کونم، با یه حرکت نصف کیرش رفت تو کونم، دردم اومد و آخ کردم، معذرت خواهی کرد، یواش جلو عقب کرد تا کونم کامل باز شد، با چند تا دخول گفت دارم تموم میشم، بریزم تو؟؟ گفتم هر کاری دلت میخواد بکن، یهو تا ته داد تو و آه کشید، کل آبشو ریخت توی کونم، بعدش کشید بیرون و بی حال شد. منم دست کمی از اون نداشتم، خیلی خسته شده بودم، ده دقیقه ای همونجوری موندیم. بعدش برگشتم سمتش، روی تخت یکنفره کاملا چفت هم خوابیده بودیم، بغلم کرد، گفت #سلوا جونم  #عاشقت بودم، اما الان عشقم بهت #صدبرابر شد. از #پیشونیم #بوسید و رفت تو حموم خودشو تمیز کرد، #لباسهاشو پوشید گفت میرم چایی دم کنم، بیا باهم #بخوریم . منم بعد از #رفتنش #بدنمو شستم و رفتم باهم #چایی خوردیم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *