این داستان تقدیم به شما

این خاطره برمیگرده به چهار سال پیش كه من ١٥ سالم بود اسم من یاشاره با پوست سفید كون قلمبه و نسبتاً متناسب از نظر بدنی نه چاقم نه لاغر
اون روزا خواهرم یلدا كه شش سال از من بزرگتره با یه پسره دوست شده بود كه معلوم بود سخت ترتیبشو میده هر روز بعداز ظهرا میومد دنبالش تا ساعت ده شب باهم بیرون بودن مامان من هم كه خیلی اوپن مایند ذوق هم میكرد راستشو بگم منم خوشم میومد كه یلدا با دوست پسرش حال میكرد
یلدا وقتی شبا میومد همیشه میرفت تو اتاقش لباساشو درمی اورد میپرید تو حمام كه از اینجا به بعدش نوبت من بود منم سریع میرفتم تو اتاقش سراغ لباسایی كه بوی تنشو با ادكلنایی كه زده بود میداد جالب اینجا بود كه هر روز شورت و جوراب بلند سكسی جدید تنش میكرد وای كه چقدر من حال میكردم جورابشو میكشیدم رو كیرم بعضی وقتا هم میبردم تو اتاقم پام میكردم
خلاصه بگم من دوس داشتم جای یلدا باشم كون بدم
 
تو این فكرا هر روز به شورتا و جورابای یلدا سر میزدم میپوشیدم جوری كه مامانم متوجه نشه روش جوراب خودمو میپوشیدم
همسایه اپارتمان ما یه پسر داشتن بنام بابك كه سه سال از من بزرگتر بود هی تو فكرم میومد كه یه روز باید با شورت و جورابای یلدا زیر كیر بابك بخوابم
اما بابك از اون بچه های مثبت اهل هیچی نبود فقط درس در ضمن خیلی هم خوشگل بود و خوشتیپ دنبال فرصت بودم خونمون خالی بشه یه جوری یه كاری بكنم اخه منم خیلی مثبت بودم با هیچكی رابطه نداشتم
یه روز كه شبش خونه خاله اینا دعوت بودیم مامانم گفت باید زودتر بره كمك خاله به منم گفت تو هم خودت بیا به بابا و یلدا هم گفتم اونا هم از راه میان اونجا خونه خاله سه تا كوچه اونورتر بود
وای تو دلم چه قندی اب كردم به محض رفتن مامان رفتم تو اتاق یلدا تمام لباسامو در اوردم جوراب سفید بلند بالا ژله ای شورت توری سفید جوراب گیر سفید بعداً لباسامو روش پوشیدم وای كیرم داشت از جا در میومد فقط میگفتم خدا كنه كه بابك خونه باشه بتونم به بهونه مسئله ریاضی بكشونمش خونمون بعد بهش بدم چقدر دوس داشتم زیرش بخوابم اونم تا ته بكنه تو كونم تلفونو برداشتم زنگ زدم خونشون خودش برداشت سلام دادم گفتم بابك من فردا امتحان دارم چند تا مشكل دارم تو رو خدا كمكم كن گفت باشه بیا تا برات حل كنم گفتم نه روم نمیشه خونه ما كسی نیست اگه زحمتی نیست تو بیا گفت باشه الان میا
م واااااای تو كونم عروسی بود الان میخوام زیر كیرش بخوابم
 
زنگ زد درو باز كردم سلام و احوالپرسی كردیم رفتیم تو اتاق من گفت بیار برات حل كنم نمیدونستم باید چكار كنم كتاب ریاضیو اوردم چندتا سوال كردم كه برام توضیح بده گفتم تو بشین روی صندلی میز تحریر من سرپا اینجوری مسلط ترم بهتر یاد میگیرم وای چقدر دستو پاهاش كشیده و حشری كننده بود نمیدونستم چی میگه فقط تو فكرم از كجا شروع كنم كه كونو بهش بدم اونم اصلاً تو باغ نبود باید دل میزدم به دریا كارو حتماً حل میكردم پاهامو یواش كشیدم رو پاهاش از زیر میز یهو انگار برقش گرفته باشه نگا به زیر میز كرد گفتم ببخشید پام بود اونم باتعجب به پام نگاه كرد گفت جورابت زنونست گفتم ا
ره خیلی دوس دارم تو خونه جوراب زنونه میپوشم همیشه چشماش از حدقه داشت میزد بیرون انگار اونم اره یه لبخندی زد گفت بلنده گفتم اره تا بالای زانومه گفت میشه ببینم منم از خدا خواسته شلوارمو دراوردم اونم اومد جلو دست كشید به پاهام گفت یاشار عجب چیزی شدی
وای دیگه دل تو دلم نبود كیف كردم گفتم دوس داری منو بكنی دیدم كیرش راست راست كفت اره رفتم رو تخت با اون شورتو جورابو جوراب گیر اماده دادن بودم خوابیدم رو تخت بابك اومد خوابید روم گفتم بابك لباساتو دربیار هیچكی نمیاد اونم شلوارشو در اورد وای چه كیر خوش فرم و درازی داشت ولی كلفت نبود بابك گفت كه اونم جورابای مامانشو اره
به خورده تف مالی كرد كونمو

 
وایییی كه حالی میاد دستش در كونم خیلی عالی بود ولی من كیر میخواستم اونم كیرشو كذاشت دم كونم داغیش دیونه كرده بود فكر میكردم یه زنم مثل یلدا دارم به دوس پسرم میدم یواش سرشو كرد تو سوزش شدید گرفتم خودمو كشیدم جلو اونم نامردی نكرد كیر نازشو حل داد تا ته تو داد زدم ولی رفته بود تا ته داخل همینجوری یه خورده موندیم بعد شروع كرد به تلمبه زدن چقدر خوب شد فكر میكردم زیر شوهرم خوابیدم بابك هم هی بوسم میكرد میگفت تو از كی میخواستی به من بدی
منم كونمو هی براش تنگ و گشاد میكردم اونم فشار میداد داشتم پرواز میكردمو یه دفعه ابشو خالی كرد تو كونم چقدر داغ بود سوختم ولی زیر بابك جون حال میداد
كیرشو در اورد راحت شدم ولی باز حشر كیرشو داشتم میخواستم كیرمو گرفت تو دستش برام مالوند تا ابم اومد قرار گذاشتیم من زنش باشم و هر موقع فرصت شد بهش بدم
الان هم بهش میدم شاید بیشتر ٥٠٠ مرتبه منو گاییده باشه تا الان
منم به چند نفر دیگه دادم تو این وسطا
 
نوشته: اس اس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *