این داستان تقدیم به شما

سلام

من امیررضا هستم ۱۹ سالمه و داستانی که میگم بر میگرده به ۱۷ سالگیم…
***
از ظاهرم بگم که یک ظاهر معمولی دارم و پوست سفید و بدنم هم نه چاق نه لاغر ما یک خانواده ۴نفره هستیم و در تهران پارس زندگی میکنیم پدرم استاد دانشگاه و سعی میکنه حداکثر کلاس هایی که بر میداره تا ساعت ۳ باشه و بعدش هم میاد خونه. خواهرم هم پیش دبستانی و اما مادرم یک زن ۳۹ ساله اونم مثل خودم نه چاق نه لاغر بدن روی فرمی داره پوستش بر خلاف پدرم سفید و کون معمولی رو به بزرگی داره اما نه اونجوری که خیلی خودش رو نشون بده ممه هاش هم تقریبا ۷۰ باید باشه.. داستان از اونجایی شروع میشه که ما یک خونه ۵ طبقه داریم چند وقتی بود که طبقه اول خونمون خالی بود و پدرم هم فعلا قصد اجاره دادنش رو نداشت و به همین دلیل هم مادرم چند وقتی بود که با پدرم صحبت نمیکرد

 
مادرم میگفت ما به پولش نیاز داریم اما پدرم بیشتر فکر راحتی خودش و ساختمان بود پدرم یه آدم چاق اما با دانش ولی مطمئنم به دلیل وزنش هیچوقت نتونسته مادرم رو به ارضا کامل برسونه چند وقتی بود که با همون وضع میگذشت و اونا باهم قهر بودن تا اینکه به روز که تو خونه تنها بودم و داشتم فیلم سوپر میدیدم تو گوشیم و صداش هم زیاد بود یکهو مادرم در رو باز کرد و اومد تو واقعا امیدوارم هیچوقت براتون پیش نیاد اصلا نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم رفت بیرون و در رو بست منم گرفتم خوابیدم از خجالت تا چند وقت باهام اصلا صحبت نمیکرد و با پدرم هم قهر بود ولی حرفی به پدرم نزد. بعد از یه مدت میدیدم رفتار مادرم جلوی من فرق کرده برخلاف همه که میگن مادرمون
جلومون لخت میگرده مامان من حجابش رو جلوی من ۱۰۰برابر کرد و این برام خیلی عجیب بود یه روز که از خونه برگشتم دیدم دست خواهرم روی کس مامانم و تا من اومدم مثلا الکی خواهرم رو دعوا کرد یا چند بار دیده بودم که ازش لب میگرفت و…
 
من به مامانم حق میدادم چون بابام واقعا نمیتونست مامانم رو ارضا کنه اما از اون موقع خیلی حشری شده بودم و میخواستم یه کاری کنم که هم اون حال کنه هم خودم ولی نمیدونستم از کجا شروع کنم چون میدونستم مامان نمازخون من به راحتی پا نمیده هر راهی که رفتم نشد که نشد دیگه واقعا عصبی بودم حتی گاهی بدون اینکه بفهمه روش حشر دارم آب کیرم رو به صورت قطره ای میریختم روی لباس های زیرش ولی فاییده نداشت تا اینکه به این فکر رسیدم که ازش توی حموم یه فیلم بگیرم چون مطمئن بودم کسی که با یک بچه ۶ ساله خوش رو ارضا میکنه تو حموم خیلی کارها میکنه اما مشکل اینجا بود که حموم ما هیچ روزنه ای یا نقطه ای نداشت که بشه از اونجا داخل حموم رو ببینی چه برسه به اینکه بخوای از داخلش فیلم بگیری برای همین مجبور شدم یه ریسک بزرگ کنم و گوشی رو تو حالت فیلم برداری داخل حموم و پشت محافظ لامپ بزارم محافظ در کنار قسمت دوش بود و اگر مادر من مثل همیشه میرفت و میشِست و خوش رو میشُست امکان نداشت اونو ببینه ولی اگر از اول تا آخر زیر دوش می ایستاد قطعا اونو میدید خوشبختانه مادرم نشسته بود و منم فیلم رو کامل گرفتم و به محض خارج شدن مامانم گوشی رو برداشتم و کاملا حشری شده تو یه موقعیت فیلم رو پلی کردم.
 
واقعا باورم نمیشد تا حالا بدن سفید و اون ممه های خوشگلش رو ندیده بودم واقعا بدنش عالی بود و اما نقطه اوج این فیلم فرو کردن خیار تو کسش بود که خوشبختانه تیرم خورد به | هدف و بعد از ۲روز رفتم پیشش اول باهام حرف نمیزد تا اینکه فیلم رو ریختم توی فلش و زدم به تلوزیون صحنه خنده داری برام بود باورش نمیشد که چجوری فیلم گرفتم و سرخ شده بود بعد فيلم رو برداشتم و تلوزیون رو خاموش کردم و دستش رو گرفتم و بردم توی اتاق و گفتم میخوام باهات حرف بزنم اونم با حالت ناراحتی و عصبانیتی گوش میداد شروع کردم به گفتن اینکه تو که نماز میخونی چرا این کارها رو میکنی که زد توي گوشم گفت خاک بر سر من با این تربیتم گفت فکر کردی یادم رفته توی گوشیت فیلم میدیدی منم گفتم که به هرکی میخوای بگی برو بگو ولی بدون منم فيلمت رو علاوه بر بابا نشون همه میدم که یهو جاخورد و يواش يواش نرم شد و شروع کرد به گفتن اینکه بابات ارضام نمیکنه و… منم گفتم منم نیاز دارم که ارضا بشم و میخوام با من باشی که یهو رفت تو اتاق و در رو روی خودش بست چند روزی باهاش کاری نداشتم تا اینکه یه روز شدید حشری شده بودم و گوشی رو برداشتم و رفتم جلوی بابام گفتم بیا ببین زنت چیکار کرده که یهو اونجا گفت باشه قبوله بدبختی اونجا بود که حالا نمیدونستم چجوری جمش کنم و هر جوری بود بابام رو پیچوندم و بابام خوابش برد منم به مامانم اشاره کردم که بیاد توی اتاق.

 
اومد و نشست بغلم منم دستش رو از روی شلوار گزاشتم روی کیرم و اونم اول خوب نمیمالید ولی کم کم تكون میداد ولی من دوست نداشتم ناراحت باشه بهش گفتم برو اماده شو بریم طبقه اول که اونم رفت و خودش رو با ناراحتی آماده کرد و منم بردمش طبقه اول اونجا یه فرش پهن کردیم توی اتاق و من خوابوندمش و خودم شلوار و شورتش رو با خجالت یکجا دراوردم و شروع کردم به خوردن کس کم مو اما گوشتیش انقدر خوردم که ارضا شد و ازش یه لب گرفتم و گفتم بریم بالا

چند روزی همیجنوری میگذشت که اون حال میکرد و من منتظر بودم خودش بیاد و بهم بگه منو بکن تا اینکه بالاخره اومد و گفت ازت خیلی ممنونم من فکر میکردم که فقط به فکر ارضا شدن خودتی نمیدونستم برای مادرت این کارها رو میکنی من باورم نمیشد که مامانم داشت اون حرفارو میزد یه جورایی اوکی رو داد فردا قرار گزاشتیم که به خاطر مریضی ظاهری مدرسه نرم و منتظر رفتن بابام بشم ساعت ۹ بود که مامانم رو بیدار کردم و فرستادمش حموم بعد که خودش رو خشک کرد یکم کسش رو مالیدم تا حشری شه اما ادامه ندادم و فرستادنش دنبال تاخیری که تا اون رفت از داروخونه بخره منم رفتم حموم و خودم رو آماده کردم و بلاخره اومد بعد از یک ساعت اوردمش تو اتاق و گفتم لخت شه که لخت شد و اوووف چه بدنی رفتم جلو دستم رو زدم به ممه هاش چند دقیقه ای ماليدمشون و بهش گفتم دکمه شلوارم رو باز کنه و درش بیاره که این کار رو کرد و شلوار و تیشرتم رو در آورد و من فقط با یه شرت بودم که برامدگیش از زیر معلوم بود
 
اما اون کاملا لخت بود کشوندمش رو تخت و انداختمش رو خودم شروع کردم به لب گرفتن واقعا لب هاش شیرین بود همزمان دستم رو کونش بود و میمالیدم اما لذت بخش ترینش فشار ممه هاش روی سینم بود دستش رو گرفتم و همونجوری که لب هاش رو میخوردم گزاشتم روی کیرم که از روی شرت بماله دوست نداشتم لب هاش رو ول کنم اما زیاد وقت نبود و از خودم جداش کردم و اونم نشست پایین تخت کیرم رو دراوردم (کیرم بالاش سفید و پایینش تیره رنگه اندازش هم فکر کنم اون موقع حدود۱۵ یا ۱۶ بود) باورم نمیشد کیرم جلوی صورت مامانم بود چندباری کیرم رو ماليدم به چشماش و صورتش که بعد بردم جلوی لباش و گفتم بوس کن که اونم چند بار بوس کرد و شروع کرد به خوردن

 
اول چند باری از اول به آخر لیس زد تا خیس بشه و بعد تند تند تو دهنش میکرد و در میاورد واقعا تو ابرا بودم کیرم رو تا اخر کردم تودهنش و گفتم نگه دار و سرش رو محکم فشاردادم واقعا واقعا لذت بخش ترین قسمت سکسں ھمینه از نظر من داشت کارش رو عالی انجام میداد که کیرم رو دراوردم شروع کردم چند دقیقه کسشں رو خوردن که اونم صداش در اومد بعد پاهاش رو گزاشتم دو طرف کیرم و با پاهاش برای خودم کیرم رو مالیدم بعد بلندش کردم و گفتم دمر بخوابه و خودم هم کیرم رو تنظیم کردم داخل سوراخ کونشں و اروم اروم خوابیدم روش (راستشں اولش بلد نبودم بکنم تو ولی ھر جوری بود شد) کاملن خوابیدہ بودم روش و خودم رو تکون میدادم ولی نمیخواستمم تو کونش زیاد تلمبه بزنم چون خودش میگفت زیاد خوشم نمیاد همونجوری چند دقیقه ای توش زدم و بلندش کردم تا برم سراغ کسش خودش پیشنهاد داد که لبه ی تخت بخوابه و پاهاش رو بده بالا که منم گفتم باشه
 
پاھاش رو داد بالا و منم کیرم رو کردم داخل کسش که یهو جیغ زد واقعا ترسیدم شروع کردم اروم اروم به تلمبه زدن یواش یواش سرعتم بیشتر شد که ارضا شد منم داشت ابم میومد که از بس فیلم دیدہ بودم دوست داشتم بریزم روی صورتشں کیرم رو دراوردم و تموم آبم رو خالی کردم روی صورت و چشماش و کامل ارضا شدم واقعا حس عالی بود تا حالا اونجوری ارضا نشده بودم و دیدن صورت مامانم که اونجوری با آب کیر پر شده بود دیوونه کننده بود…
 
نوشته: امیررضا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *