این داستان تقدیم به شما
سلام
اسمم فرید هس اصفهانم ۲۵ سالمه و این داستان برا ۳ سال پیشه. قدم ۱۷۸ وزنم ۷۵ قیافه و هیکل معمولی. کیرم ۱۴ سانته و قطرشم ۴ سانت. داستان واقعیه ولی چون با جزئیات میگم طولانیه دوس نداشتید نخونید.
بابام پسر بزرگ خانوادس. تا یادمه کل خانواده برای ازدواج عمو کوچیکم ذوق داشتیم. همیشه دوس داشتیم ببینیم کیو انتخاب میکنه و کی عروسی میگیره. تا اینکه زد و وقتی اول راهنمایی بودم با یه دختر از یه شهر دور که اینجا اسمشو میزارم ستاره ازدواج کرد. ستاره ۹ سالی از عموم کوچیکتر بود و بعد از خواستگاری خیلی زود عروسی کردن و صاحب اولین فرزند شدند. ازدواجشون همزمان بود با اوج بلوغ من و طبیعتا ستاره تبدیل شد به سوژه جق واسم :). چندین دوس دختر داشتم تا حالا ولی کلا آدم آروم و کم حرفیم و تو مخ زنی هنر خاصی ندارم ولی در عوض ستاره خون گرم بود و بخاطر اختلاف سنی کمی که داشتیم عطشم بش هی بیشتر میشد. ولی تنها کاری که من میکردم دیدن عکسایی بود که توش لخت تر لباس پوشیده یا تصور سکس باهاش. این عطشا گذشت و گذشت تا بعد چند سال که ۱۶ ۱۷ سال داشتم با خانواده و ستاره بدون حضور عموم رفتیم یه مسافرت یه روزه. توی راه کل تلاشمو کردم که پیش ستاره بشینم تا حداقل یکم بمالمش. تو مسیر رفت که اصلا نشد ولی تو مسیر برگشت عقب پیشش بودم. از عمد پامو هی میچسبوندم بشو برمیداشتم ولی چون جا تنگ نبود ضایه بازی در نمیاوردم. تا اینکه شهوت زد به مغزمو پامو سفت چسبوندم به پاش. شب بود و تو جاده چیزی پیدا نبود ولی وقتی دیدم عکس العملی نشون نمیده و عادیه سعی میکردم بیشتر بمالمش. تو کل راه برگشت کیرم مثه سنگ بود و مالیدن رونایه گوشتی ستاره واقعا بم لذت میداد.
ازین جریان باز مدت ها گذشت تا یه شب خونمون دعوت بودن و ستاره تو اتاقم خواب بود. با هزار ترس و لرز رفتم تو اتاق و از روی پتو چن بار دس به کونش کشیدم. ولی تخم نداشتم کار بیشتری کنم. این ماجرا هم تموم شد تا اینکه سال دوم دانشگاه گفتم هر طوری شده باید بکنمش تو عطشش داشتم میسوختم. اونموقه تلگرام فیلتر نبود و ازونجایی که ستاره زن خیلی خون گرمی بود تلگرام بش پیام دادم. هی صحبت میکردیم و من راجع به دوس دخترم ازش راهنمایی میگرفتم تا اینکه سوالایه سکسی هم ازش میپرسیدم و خیلی عادی راهنماییم میکرد (کل پروسه چت خودش ۱ سالی شد دو روزه نبود). بعد این همه چت خیلی با هم صمیمی شده بودیم مثلا کاندوم میخواستم ازش میگرفتم یا لباس خواب میخواس من براش میخریدم ولی نمیزاشت حتی دس بش بزنم و این بیشتر آتیشیم میکرد. تو تعطیلات بین ترم ۴ و ۵ بود که اومدم شهرمون و به خودم گفتم هرطوری شده باید بکنمش حتی شده خفتش کنم. لامصب هرچی سنش بیشتر میشد کونشو روناش گوشتی تر میشدن و بیشتر دلم میخواس جرش بدم. تو همون چت هامون به شوخی هی بش میگفتم میکنمت و … اونم میخندید ولی وقتی میگفتم واقعا بزار بکنمت کلا میزد تو برجکم که نه و نمیشه. میدونستم اهل مشروبه و گفتم تنها راهش اینه که تو مستی بکنمش. یه مغازه لوازم تزئینی داشت و به بدختی راضیش کردم که سر ظهر که تایم استراحتشه نره خونه تا برم پیشش عرق بخوریم. تو کونم عروسی بود که روز موعود رسید. ساعتای ۱ اینا بود با یه پلاستیک مزه رفتم تو مغازش. وقتی رفتم تو دیدم عادی لباس پوشیده و فقط تا رفتم پرده هارو کشید و پشت درو انداخت که خب عادی بود. زیر میز مغازه که بزرگ هم بود یه پتو پهن کرده بود که باعث شد فک کنم خودشم میخواد بده. نشستیم توی انباری کوچیکی که مغازه داشت و شروع کردیم عرق خوردن.
گفتم مخ زن خوبی نبودم ولی خب مستی به آدم جرات میده و پر حرف تر میشی. بیشتر سعی میکردم بحثو بکشونم سمت سکس و دوس دخترام تا حشری اخرایه بطری عرقه بود که دیدم چنتا پیک بیشتر نمونده و خاک بر سرم هنوز نکردمش. یه لحظه گفت هوا گرمه و فهمیدم آخرین فرصته. بش گفتم مانتوتو در بیار کسی نیس که خنک میشی. همون موقه مانتوشو دراورد و زیرش یه تاپ مشکی براق جذب تنش بود. اسم مدلشو نمیدونم چیه ولی تو فیلم سوپرا دیده بودم. سفیدی تنشو که دیدم همونجا میخواس آبم بیاد. هنوز داشتم عرقو میریختم که گفت من نمیخورم دیگه بستمه ولی با هزار اصرار من خورد. واقعا مست خراب بودیم دلم میخواس یه راس فقط بکنمش. هی میگفت حالم خوب نیست و سرم گیج میره. بش گفتم برو همونور سمت میز دارز بکش. رفت کنار میز ولی نخوابید و من رفتم رو همون پتوهه افتادم. پیرنمو هم دراوردم از شدت گرما ولی شلوارمو نه. میدیدم که سرش هی گیج میره که بش گفتم بیا تو هم بخواب. جا برا یه نفر فقط بود و اگر میومد کامل به هم میچسبیدیم. گفت جا نمیشیم ولی باز با اصرار من اومد و جفتمون به پهلو خوابیدیم و تنمون از جلو کامل چسبید به هم. میدونستم حتی نخواد بده هم دهنشو میگیرم و میکنمش ولی بازم دلم روشن بود که پا داده دیگه. به بهونه نگی جا من بلند شدم و خوابیدم روش. تو چشاش که زل زدم گفت من روم نمیشه. خودن سرمو گذاشتم بالایه سینه هاش. تنش آتیش بود و منم شوروع کردم بوسیدن بالایه سینه هاش. که یدفه وحشی شدم و لبشو با لبم گرفتم. وقتی اینکارو کردم اون وحشی تر از من شوروع کرد لب خوردن. میدونستم سکس وحشی دوس داره ولی فک نمیکردم انقد محکم لب بده. لبام واقعا داشت از جا کنده میشد. هی لب میدادیم و هی سرمو میکردم تو گردنشو لیس میزدم و نوک سینه هاشو میک میزدم. میخواسم حسابی کسش اب بندازه. تقریبا ۱۰ دقیقه ای فقط لب و سینه و گردنشو خوردم تا اینکه صبرم تموم شد و خودم لخت لخت شدم. شلوارشو که اومدم درارم یهو گفت نه. دستاشو محکم پس زدم و تو دستم سفت گرفتم و به بدختی شلوار و شرتشو با هم دادم پایین.
بدون اینکه نگاهه کسش کنم خوابیدم روش و همون موقه پاشو حلقه کرد دورم. افتادم روشو یه جا همه کیرمو کردم تو کسش. تو دنیای لذت بودم هیچی نمیخواستم فقط میخواستم زمان وایسه تا بکنمش. بعد کلی سال به مراد دلم رسیده بودم. لبم یا رو گردنش بود یا زیر گوشش و با همه توانم تلمبه میزدم. فک میکردم آبم فرتی بیاد ولی نیومد. همینطور که سفت داشتم کسشو میکردم یهو در گوشم گفت بزار تو کونم. عاشق کونش بودم. گرد نرم سرحال و خوش فرم. جا تنگ بود و نمیشد پوزیشن دیگه ای رف. سریع کشیدم بیرون و برگشت. با اولین فشار تا ته رفت تو کونش. کونش خیلی تنگ تر و داغ تر بود. دیگه داشت منفجر میشد کیرم. فک کنم یه ۲۰ تایی تلمبه سفت تو کونش زدم که دیدم دارم ارضا میشم. بدون اینکه بش بگم همه آبمو تو کونش خالی کردم و بی جون افتادم روش. به مراد دلم رسیده بودم ولی بعد چن دقیقه کل مستی و شهوتم پرید و عذاب وجدان اومد سراغم. سریع از روش بلند شدم و خودمو جمع و جور کردم و از مغازه زدم بیرون. حس عذاب وجدان گهی داشتم و گفتم دیگه هیچوقت این کارو نمیکنم. تا #الان که ازون ماجرا #گذشته دیگه نتونستم بکنمش ولی رابطمون همونطور #صمیمی مونده و تو چت علنی بش میگم میخوام بکنمت و اونم نه میاره و ناز میکنه. چن هفته پیش اتفاقی برا دادنه #لباس رفتم خونشون و تنها بود. از پشت گرفتمش تو دلم و سینه هاشو چنگ زدم و گردنشو خوردم ولی از یه طرف میترسیدم کسی بیاد از یه طرف میگف #حالم #خوب نیست نکن که بیخیالش شدم. ولی الان حسرت میخورم چرا نکردمش #زوری. این بود داستان من و زن عمو #کوچیکه.
ممنون
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید