این داستان تقدیم به شما

تازه زنم ازم جدا شده و یک ماه بیشتر نیست با اصرار مادرم در #سوپر مارکت محل بعنوان شاگرد مشغول شدم.
زنم وقتی فهمید با دوست صمیمیش ارتباط دارم ازم جدا شد. همیشه وسوسه میشم تا ترتیب زنای اطرافمو بده. بارها رسوایی به بار آوردم. ولی هیچوقت آدم نشدم. وقتی یک زن زیبا میبینم دلم میلرزه و برای گاییدنش برنامه میریزم. بقول دوستام مهره مار دارم. دست رو هر زنی گذاشتم گاییدمش. مهارت ذاتی خاصی در مخ زدن دارم. عامل بدبختی منم همینه. صاحب سوپر قسمم داده تا چشمم به ناموس مردم نباشه. ولی تا یک زن زیبا میبینم دوست دارم بگامش. داداشام میگن من بیمارم. ولی من فقط یک مرد هاتم که از سکس لذت میبرم.
توی این یکماه توی سوپر دو سه تا از مشتریامو ترتیب دادم. همشون دخترایی بودن که تهشون باد میداد. خداروشکر هنوز گند کارام در نیومده بود تا اینکه یک شب یکی از مشتریا داخل شد. بعدا فهمیدم وکیله. یک مرد تقریبا 60 ساله. توی قفسه ها پرسه میزد که همسرش از ماشینش پیاده شد و اونم وارد سوپر شد. یک زن حدودا چهل ساله قد بلند و زیبا. مانتو جلوباز داشت و یک شلوار استریج مشکلی که رونای پر و بلندش رو میشد دید. عجب کسی بود. از کنار شالش میشد حجم سینه های گنده و گردشو حدس زد. قدش حدودا 170 بود با وزن فکر کنم 75….سلامی کرد و بطرف شوهرش رفت… با هر قدمش کپلاش و سینه هاش زیر لباسش میرقصیدن…. کون خوش فرم و کمر باریکش و اون سینه های #تپل کیرمو شق کرد. بعد از اینکه چیزی به شوهرش گفت اومد طرف من و ازم سیگار گلد مارلبرو خواست.
خنده ای بهش کردم و تو چشاش خیره شدم و گفتم متاسفانه تموم شده.. ولی براتون گیر میارم. فردا بهم سر بزنین یا شمارتونو بزارین گرفتم #براتون میفرستم.
از نگاه خیره من خوشش نیومد و اخم کرد. گفتم جسارتا شغل همسرتون چیه. گفت وکیلن.
 
گفتم خانوم وکیل من تازه جدا شدم و هنوز درگیر یک شکایت همسر سابقم هستم. میشه راهنماییم کنید.
گفت من پزشکم و همسرم وکیله به اون بگید.
پرسیدم جسارتا متخصصید؟
گفت بله متخصص روان هستم.
گفتم چه جذاب.
همه مشاورینی که من داشتم زشت بودن… روانپزشک جذاب تا حالا ندیده بودم… یک نگاه بدی کرد و گفت اکثرا زیبان…. گفتم… جسارتا نه اینقدر خوش هیکل… عصبی شده بود و شوهرش هم هنوز وسط قفسه ها دنبال خرت و پرت میگشت.
پرسیدم ناراحتتون کردم؟ من خیلی وراجم…. گفت و شدیدا شیطون…. برای همین زنت ازت جدا شده…. گفتم دقیقا…. فهمید که با دوستش ارتباط دارم…. نگاهی کرد و گفت… خجالت آوره…. گفتم میدونم… ولی خیلی هاتم… دست خودم نیست….. مشاور رفتم ولی به جایی نرسیدم… جالبه ترتیب یکیشونم دادم…. گفت باز خوبه دوتاشونو بیخیال شدی… گفتم چون مرد بودن… یکیشون زن بود….. خندش گرفته بود ولی خوب خودشو کنترل کرد….. گفتم میبینم خندتون گرفته… حتما الان فکر کردین میگم مشاور من میشین؟
خندید….. و زیر لب گفت خیلی فاسدی…. گفتم فاسد ولی جذاب…. گفتم پایه معاشرت هستی… با چشای گرد نگاهی کرد و گفت.. آقای محترم پاتونو از گلیمتون بیشتر دراز نکنین… من یک پزشک متخصصم و اهل معاشرت با ادمی مثل شما نیستم…. گفتم پس شمارتون رو بدین….. گفت متل اینکه نفهمیدی چی گفتم؟ #گفتم #فهمیدم … گفت پس شمارمو برای کی میخوای… گفتم برای سیگار… گفت اهان…. شمارشو گفت و من تو گوشیم زدم…. یهوفهمید چه اشتباهی کرده…. نگاهی بهم کرد و گفت تکرار نکنم…. اصلا چه #هیچ #حاشیه ای فکر نکن که خودتو سوپرتو میدم ببندن…. گفتم به سوپر چه ربطی داره… خودمو ببندین….
گفت:دهنتو ببند
من سکوت کردم.

 
برگشت و سرش رو به قفسه شکلات ها بند کرد… نشست تا شکلاتهای طبقه پایینو ببینه… دوتارونش زد بیرون…. چه رونایی…. سینه های بزرگش یکم آویز شد… بزرگ بودن و ظاهرا سوتین نداشت….. روناش داشت میترکید…. حواسش بود که دارم نگاهش میکنم…. شالشو درست کرد و یهو مانتوش از روی شونش سرخورد رو بازوش… یک بازوی کلفت و سبزه که یک تتوی قشنگ روش بود….
چندتا شکلات برداشت…. اومد انداخت رو ترازو…. برگشتم گفتم شد 460 گرفت دوتا دیگه بدین رند بشه…. نگاهی کرد و گفت مگه پیازه که وزن میکنی….. خندم گرفت… اونم خندید و همزمان زیر لب فحش میداد.
گفتم جدا حساب کنم یا با خرید پدرتون….. زد زیر خنده…. گفتم ببخشید شوهرتون…. وقت خوابشونم گذشته….. خیره شد.. با لبخند روی لبش خیره بهم نگاه کرد… ناخداگاه براش بوس فرستادم… لبامو غنچه کردم…. سریع گفت مرگ و رفت تو ماشین….. سریع بهش زنگ زدم.. بمحض جواب دادن گفتم دونخ سیگار مارلبرو دارم بدم امشب نسخ سیگار نباشی…. گفت نه مرسی…. سریع رفتم دم شیشه ماشین و دونخ رو دراز کردم جلوش.. گرفت…. فندک گرفتم…. سیگارشو روشن کرد….. اونم داد به من و گفت خودتم بکش… سیگارمو روشن کردم و با پرویی گفتم… چه رونایی داری دختر… عالیه….. نگام نمیکرد… یکم هول شد و به سیگارت پوک میزد…. یهو گفت میشه بری….. گفتم حتما ولی تا آخر هفته #شرط میبندم اون رونات رو شونه هامه…..
برگشت گفت خیلی خری.
گفتم تو خری…..
هرچی گفتم بگو چشم…. فردا میای سیگاراتو میگیری…. یکساعتم وقتتو #خالی کن.
یک لباس راحتم بپوش بشه راحت کشید پایین.
برگشت گفت
حالمو بهم زدی… نکبت عوضی…. شوهرش اومده بود پشت پاچال منتظر… سریع رفتم و حساب کردم و رفتن….. من موندمو یک شماره…..
یکساعتی گذشت و حدود 12 بود که یک پیام تو واتساپ دادم بهش….
سلام خانوم دکتر
در جوابم زد… مرگ
چیه
چه مرگته
گفتم سیگار برام رسید
گفت 12 شب؟
گفتم بیارم الان؟
آقای #دکتر اگه خوابیدن که بیام.
گفت:خفه شو… و پیام نده…..
ببند و برو خونت و بخواب
گفتم یک شب میبندیم.

 
نیم ساعتی گذشت که یهو پیغام داد که پیک میگیرم سیگارو بده بهش.
گفتم نمیشه… خودت بیا…. گفت مرگ و باز
ساکت موند.
حدود یک پیام داد.. هنوز در حال فسادی تو سوپرت؟
گفتم آره….
گفت چرا نمیبندی.
گفتم تا نیای نمیبندم.
و دیگه جواب نداد….
کرکررو تا نصفه پایین دادم… چراغارو خاموش کردم…. و داشتم دزدگیرو فعال میکردم که از زیر کرکره دیدم یک ماشین وایساد…. و یکی وایساد دم کرکره… داد زدم تعطیله….. گفت سیگارمو بده… خودخودش بود…. گفتم بیا تو بدم بهت…. گفت بیار بیرون….
گفتم بیا بگیر خوب دستم بنده.. خم شد اومد تو…. صورتشو تو #نور #فریزر میدیدم… لباس تو خونه با یک مانتو….. رفتم طرفش دستشو گرفتم… با خودم بردم پشت فروشگاه…. با ریموت کرکره رو زدم…. باورش نبود که اومده…. برشگردوندم و دستاشو گذاشتم رو کارتون ها…. دستمو از زیر انداختم دور شلوارو شرتش با #ضرب دادم پایین. مانتوشو از دوطرف دادم پایین… افتاد دور پاهاش… شلوارو شرتشم پایین زانوش جمع شد.
نشستم دهنمو گذاشتم از پشت رو کسش و شروع کردم خوردن…..
ناله هاش شروع شد.
منم میگفتم… خفه شو جنده من.
خلاصه به اینجا رسیدیم که پاهای لختش دور کمرم بود و ایستاده نشونده بودنمش رو کیرم و بالا پایینش میکردم…. دستاش دور گردنم بود و فحشم میداد…. صدای شلپ شلپ کسس تو مغازه پیچیده بود….
بهم همش فحش میداد…. کثافت لاشی… نکبت…. منم حسابی تو کسش تلمبه میزدم…. پاهاش رو #قلاب کرده بود دور کمرم.
و منم درحال گشاد کردن کسش بودم… پیاده اش کردم… لخت مادرزاد وسط سوپر واساده بود.. منم لخت بودم…. نشوندمش رو کارتونها و لنگاشو گذاشتم رو شونه و شروع کردم به جردادن کسش… سینه هاش داشت کنده میشد از شدت ضربات کیرم تو کسش….
جنده جنده من… کیرم تو کس تنگت جنده خانوم…… تکرارمیکردم….. تا حدود 2 شب به هفتاد روش #سامورایی گاییدمش…..
ازون شب شاید هفت هشت بار گاییدمش… بار آخر رو تخت خواب دونفرشون گاییدمش……
دوسه بار کسشو پر #آبکیر کردم….. خوب کسی بود….. #عالی بود.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *