داستان سکسی تقدیم به شما

خاله حمیده چشاشو باز و بسته می کرد . هنوز براش سخت بود که این قدر سریع به گاییدن رفته باشه وهنوزم می خواست غرورشو حفظ کنه ولی من کارمو بلد بودم . می دونستم ومی خواستم کاری کنم که اونو دیوونه خودم کنم . حرصم می گرفت از این که می دیدم هنوزم داره با من لجبازی می کنه . -خاله حمیده این قدر ناز نکن ببین کیرمن که از کوست کام گرفت حالا دیگه چی میگی . می خوای بیشتر بهت حال بدم ;/;باشه . موهای کوس پرموشو که یه خورده هم ازآب خودش و آب معمولی خیس شده بود با انگشتام جمع کرده و یه جا گذاشتم تو دهنم مثل سقز می جویدمشون . چند تارموی کوس از ریشه در اومد و نزدیک بود بره سرحلقم …اگه امروز قلقتو بگیرم میدونم باهات چیکار کنم . با این که خاله جونو روبروی خودم قرار داده بودم و اون پشتشو به دیوار و کاشی زیر دوش تکیه داده بود ولی سرشو بالا گرفته و به سقف حموم نگاه می کرد . خجالت می کشید که به خواهر زاده اش نگاه کنه . به هر زحمتی بود از جنگل خاله گذشتم و خودمو به رود خونه اش رسوندم . کوسشو می لیسیدم و چوچوله هاشو مثل آدامس می خوردم . هنوز سرشو پایین نیاورده بود . اما همون ناله ها و حرکات و فریادش نشون می داد که تو سرش خورده . دو تا دستاشو چسبونده بود به لوله شیر دو ش وپشتشم محکم به دیوار فشار می داد . حشریتش به حداکثر رسیده بود .-ولم کن بسسسسسسه دیگه میثم .. کشتشششششتی منو .. دوتا دستام روهم به سینه های خوشگلش رسونده و اونارو می پیجوندم -آههههههه میثم بسسسسس کن نکن من تو آتیش جهنم می سوزم -مطمئنی توی یه آتیش دیگه نمی سوزی ;/;-آهههههههههه  نه نه نه تو رو خدا بس کن ولم کن تمومش کن . می دونستم اون اون چیزی نیست که اون می خواد . دو سه دقیقه دیگه هم به شدت و به طرز شهوت انگیزی کوس و سینه هاشو وتمامی بدنشو به اوج رسوندم . صداش در نمیومد .-باشه اگه دوست داری من میرم . تا همینقدر دیگه بسه . دو تا دستاشو به دو طرف انداخته و در حالیکه پاهاش کف حمام دراز شده بود برای اولین بار سرشو آورد پایین و تونستیم چش تو چش شیم . -حالا که منو به لجن کشیدی می خوای بری ;/;حالا که دینمو خراب کردی !خیلی بدی میثم .بغلش کرده وگفتم چرا رک و پوست کتده نمی گی کیر می خوای ;/;هر چی تو بگی و بخوای خاله جون خوشگلم . می دونستم که حالا دیگه کییییییییررررررمنو با تمام وجود میخواد . -دوستت دارم حمیده با تمام وجود و هوسم دوستت دارم . نترس خاله تو هم یه انسانی . از نیازت بگو از هوست بگو خجالت نکش . از حالت درجه خودشو در آورد و طاقباز و درجه رو کف حموم دراز کشید .خودمو انداختم روش . لباشو اسیر لبای خودم کردم .-آه آههههه میثم عزیزم بالاخره کار خودتو کردی ;/;منو به این روز نشوندی ;/;-روز سیاه یا سفید ;/;-نمیدونی چه جوری شدم وقتی کوسمو لیسیدی . هیچ وقت از عشقبازی با اکبر تا این حد حال نکرده بودم .جمیله ..جمیله ..خواهرم !بیخود نیست که خودتو سپردی دست یه کیر جوون .همیشه از من زرنگ تر بودی .-از این به بعد تو هم زرنگ باش . به دنیا بچسب به حال و حال بچسب .کیرمو به طرفش گرفته و بهش اشاره ای کرده گفتم زندگی اینجاست . زندگی یعنی من و تو یه کوس شرهایی می گفتم که خودم حالیم نمی شد چی دارم میگم فقط متوجه بودم که خاله حمیده مثل خر داره کیف می کنه و فکر می کنه دارم حرفای عاشقونه تحویلش میدم .-خاله جون می تونم ازت بپرسم چرا این قدر کوست پشمالوست ;/;-تو که پرسیدی . بهت میگم . به خاطر این اکبر آقای ذلیل مرده بی بخار که نه کوس می لیسه نه خوبم بلده بکنه . فقط با تماشای کوس پشمالوم خیلی سرحال میشه . -حمیده جون من نمیدونم باید این کوستو برام برق بندازی هم خودت حال می کنی هم من -جواب شوهر خالتو چی بدم ;/;-جواب منو چی می خوای بدی ;/;-اون برات مهمتره یا من ;/;سرشو انداخت پایین ساکت شد و حرف نزد .-من این چیزا حالیم نیست اصلاحش می کنی و یه بهونه واسه شوهرت می تراشی . خاله حمیده خوب بلد نبود از خودتراش استفاده کنه کوسشو صابون مالیش کرده و عمدا انگشتامو یه خورده اون داخل ماخلای کوس هم می گردوندم تا بیشتر دلشو ببرم . می گفت زود باش ..زود باش بیحال شدم کوسسسسسم داره پر می کششششه -ناراحت نباش خاله جون . عجله نکن . هولم نکن . یه موقع زخمی میشه . چه خبره این مو . بی خود اول با قیچی کوتاهش نکردم . می خواستی اون داخل گندم و جو بکاری ;/;ناراحت نباش اگه کوسسسسسستم پر بکشه میاد رو خونه کییییییررررررمن می شینه . کارم که تموم شد خودم از تماشای کوس براق و سفید کوچولوی خاله جون خیلی کیف می کردم . -واییییییی خاله اگه بدونی چه کوسسسی شده مثل این که می تونم خودمو تو ش ببینم . خیسی کوسشو با یه دست پاک کرده و کف دست دیگه امو گذاشتم روش . در جا آب پس داد ولحظه به لحظه دستم خیس تر می شد .-می بینی ;/;خودت کیف نمی کنی ;/;صداش در نمیومد .-میثم منو ببر روتخت منو از اینجا ببر . می خوام اونجا با هم حال کنیم . عشق کنیم . دوستت دارم ببرم رو تخت . اونجا کییییییرررررررتو فرررررررررررو کن توکوسسسسسسسسم . بغلش کرده و بیحال و مدهوش از هوس اونو بردم انداختمش رو تخت بیست ساله اش . کیر من کارشو کرده بود . چون دیگه اصلا به نجس و پاکی اهمیتی نمی داد . قبلا تو صیه می کرد از حموم که  دارین میاین با دمپایی تا دم در حموم بیاین . پاتو نو آب بکشین . دستتون به دیوار نخوره . کیر من وسواسشو از بین برده بود . تعارف بازی رو گذاشتم کنار . اون کیر می خواست و من کوس . به اندازه کافی تو حموم قلق گیری کرده بودم . دیدی خاله جون ;/;دین و دنیا همه تو اینه خوش باش .لذت زندگی رو دریاب . -راست میگی . تو فقط بکن منو . ولم نکن . فقط بکن منو . یه عمری تو ی گمراهی بودم تو بیدارم کردی . توی جهنم بودم برام فتوای بهشتو صادر کردی . قربون کییییرررررت برم و بشم من . کیییییییررررت این ملای عمامه دارو محکم تر فرو کن محکم تر فرو کن تو کوسسسسسسم . جااااااااااااان . خداکنه اکبر آقا یه هفته یه هفته هم بر نگرده و یه جوری هم از شر یاسر خلاص شم بپرم تو بغل تو زیر کییییییییرررررتو . توی بهشت تو .-وای حمیده من خاله من -به من بگو کوسده جنده کونی اختصاصی . فقط برای تو . اومد و رو کیرم نشست و حالا دیگه سکان کشتی دست اون بود . -آه آه آه آه ..آ ههههههههه من طاقباز بودم و اون رو کیرم سوار بود . آخرین آهشو که کشید از حالت درجه شکسته و درهم خودشو روی من دراز کرد و آروم گرفت .-خیلی کیف کردم بازم ارضا شدم .-خاله جون منو ببخش امروز باهات بد رفتاری کردم .-نه اتفاقا کارت خوب بود . میگن هر سختی یه راختی داره و در هر کاری یه حکمتی هست . من خودخواه و خیره سر بودم وحالیم نبود وتو روشنم کردی . -حالا بخواب که کیر منم سنگین شده . چقدر از این حالت که زن دمر باشه ومن سوار بر کونش و از همون مسیر کونشو بکنم خوشم میومد . همین کارو با خاله هم این بار روی تخت انجام دادم  .تخته یه خورده حالت فنری داشت و با هر ضربه من بالاو پایین می رفتیم . خیلی حال می داد . -میثم جون خودتو بنداز روم . بهم فشار بیار کییییییییییرررررررررررتو با آخرین قدرت بززززززن به ته کوسسسسسسم جرررررررررم بدددددده پاررررره پارررررررم کن منو وحشیانه بکن لذذذذذذذذت می برم هر وقم دوس داشتی خالیش کن -جووووووووووون قربون یه دونه خاله خوبم قربون این کووووووووون و کوسسسسسسسست بشه میثم تو . اصلا خوشم نمیومد سریع تخلیه کنم . میخواستم کیفم طولانی تر بشه . کشدار بشه . از تماس بالای کیر و زیر شکم با قسمت بالای کون خاله یه لذت بی نهایتی در من به وجود اومده بود که دیگه نتونستم دیگه نتونستم . پاشوندمش تو کوس خاله جون . هردو خیس عرق شده بودیم خودمو انداختم پشتش و اونم با لذت منو پذیرفت . کیرمو از کوسش بیرون نکشیدم . حالا دیگه کاملا به کونش چسبیده بودم دوست داشتم این کون همیشه با من و همرام باشه . احساس آرامش می کردم . با این حرکت تشک نجس شده بود . می دونستم که این آب حیات خاله من شده و از هر پاکی واسش پاک تره . خیلی خوشحال بودم . تو دلم و ته دلم فریاد می زدم میثم بالاخره ننه اتو گاییدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

نوشته های مرتبط:
مَی‌گُل (۲)
مَی‌گُل (۱)
گُل یاس
خارِ تو , گلِ دیگران 101
خیانت مساوی خیانت
گل مساوی 8(قسمت آخر)
گل مساوی 2
گل مساوی 6
گل مساوی 5
گل مساوی 1
گل مساوی 3
گل مساوی 7

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *