این داستان تقدیم به شما
داستان گی
من از بچگی و دوران قبل از بلوغ هم احساس می کردم تمایل عجیبی به بدن مردها دارم تو #استخر و #دریا و کلا هرجا بدن لخت مردی رو میدیدم تحریک میشدم حتی وقتی که اصلاً نمیدونستم سکس چی هست . خلاصه این مسئله با شرایطی که پیش اومد بیشتر و بیشتر شد . یعنی با ور رفتن با همکلاسی ها و دوستام دیگه کلا خیلی خوشم اومده بود و بخاطر ریز و #لاغر بودنم و همینطور انتخاب دوستای بزرگتر و درشت تر از خودم بیشتر حالت مفعول رو داشتم .
بعد که دانشگاه تو شهر دیگه ای رفتم و اونجا تو خونه دانشجویی با یه دوستی آشنا شدم که همه کاری باهام کرد و در واقع من کونی شدم . تا مدتی بعد #دانشگاه هم باهام بود و یهو زن گرفت و رفت دنبال زندگیش من موندم کف کیر . یه مدتی گذشته بود من نتونسته بودم اونی رو که میخوام پیدا کنم . تا یه روز یکی از دوستام که اصلاً این کاره نبود و حتی کمی هم #مذهبی بود گفت که برای کار شرکتشون باید چند روز بره یه شهر دیگه و اونجا تو پانسیون شرکت میمونه و اصرار کرد که منم برم . منم قبول کردم و باهاش رفتم .
رسیدیم اونجا پانسیون خوب و تمیز و بزرگی بود اول فکر می کردیم تنها هستیم که بعد متوجه شدیم یه آقای پنجاه ، شصت ساله هم اونجاست . میگفت چند وقته اینجاست کارش یکم طول کشیده معلوم بود یکم ناراضی هست و حسابی کف سکس مونده . اولش خیلی ازش خوشم نیومد احساس می کردم خیلی سفت و غیر دوستانه باشه ولی کم کم احساس سکسی بهم دست داد . تو حرفاش همش از سکس و کوس و این چیزا می گفت اون دوستم که اصلاً خوشش نیومد و به بهونه خستگی و اینکه فردا باید بره سر کار رفت خوابید . من موندم و اون داشتیم فیلم میدیدم نمیدونم چرا اون حس اومده بود سراغم دلم میخواست بهش بدم اونم هرزگاهی راجبه زنای تو فیلم نظر میداد از بدنشون تعریف میکرد من مونده بودم چه جوری محکش بزنم ببینم این کاره هست یا نه . تا خواستم برم دستشویی. به هوای دستشویی رفتن همونجا شلوارم رو درآوردم یه تیشرت سفید و یه شورت سفید تنگ کوتاه پام بود شلوار رو گذاشتم رو مبل دیدم داره نگاه میکنه با خنده گفتم شلوارم تنگه راحت نیستم تو دستشویی و رفتم و برگشتم . همونجوری نشستم رو مبل #شلوار رو انداخته بودم رو خودم ولی نپوشیدم احساس کردم خوشش اومده هی بر میگشت یه چیزی میگفت و یه نگاهی به من مینداخت . منم حسابی شل شده بودم یاده دوران خونه دانشجویی افتاده بودم . اونم دیگه فقط حرفای سکسی میزد و میگفت اگه این زنه اینجا بود چنین میکردم چنان می کردم منم سعی میکردم شق نکم ولی هرزگاهی بلند میشد . فیلم تموم شد اونم رفت یکم میوه آورد و نشست کنار من شروع کرد حرف زدن نگاش میفتاد رو پام فکر کنم اونم شق کرده بود ولی شلوارش گشاد بود معلوم نبود . بعد یه مدت گفت نمیخوایی بخوابی من گفتم آره خسته ام . گفت اون دوستت که خوابیده صبح زودم باید پاشه تو بیا تو اتاق من بخواب منم یکم منو من کردم وگفت آخه مزاحم میشم . گفت نه بابا عادت دارم و تو این چند وقت مجبور بودم با خیلی ها بخوابم بعد پاشد و گفت بریم . جلوم وایستاد بود من مونده بودم چی کار کنم که دوباره گفت پاشو دیگه میخوام چراغ ها رو خاموش کنم پاشدم کیرم نیمه شق بود شلوارم رو گرفته بودم جلوم گفتم برم لباسام رو بیارم که گفت لباس برای چی . اون دوستت رو هم از خواب بیدار می کنی . اینجا #گرمه و لباس لازم نداری. بعد گفت بریم .
افتادم جلو پشتم میومد سنگینی نگاهش رو رو کونم احساس می کردم پشتم سریع چراغ ها رو خواموش کرد و رفتیم تو اتاقش درو بست قفلش کرد با دست اشاره کرد و گفت این #تخت تو هست راحت باش نشستم رو تخت یکم استرس داشتم نشت جلوم رو تختش و گفت سردته گفتم نه برای چی؟ گفت جمع شدی تو هم . تیشرتت رو دبیار راحت باش چوب لباسی اونجاست. منم پاشدم شلوارم رو آویزون کردم و تیشرتم رو درآوردم برگشتم رفتم رو تخت نشستم شورتم سفید و تنگ بود بود طوریکه از پشت لای کونم بود از جلوم جای جوشای پشمام که تازه زده بودم کمی معلوم بود. همینطور داشت نگاه می کرد معلوم بود حسابی شق کرده یکم سکوت کرد یهو اومد بقلم نشست آروم دستشو گذاشت رو رونم و با یکم خنده و شوخی گفت ببینم با این دوست سکس می کنی گفتم نه اصلاً. گفت آره بهش نمیاد ولی پس تو برای چی شق کردی آروم یه فشار داد کیرم رو . گفت این چه وضعیتیه . یواش میخندید منم سرم رو انداخته بودم پایین و خندیدم . یکم کیرم رو فشار داد وگفت پس برای چی #شق کردی نکنه برا من ؟ گفتم نه همینجوری. بعد همینجوری دست کشید رو شکم و سینه هام یواش گفت جووون چه بدنیم داری برای کی اینقدر تمیزش کردی همینطور دستشو برد رو کمرم آروم میمالید و میومد پایین رفت رو کونم از روشورت یکم مالید آروم دستشو کرد تو گفت جووون یواش حولم داد رو تخت منم یور افتادم کونم بالا مونده بود اونم شورتم رو تا زیر کونم کشید پاییین و گفت اینو برای کی انقدر تمیزش کردی شروع کرد با دو دست مالوندن من که بعد مدتها بالاخره یکی رو پیدا کرده بودم حسابی حشری و داغ شده بودم . آروم دراز شدم و رو شکمم خوابیدم اونم همینجوری افتاده بود رو کونم داشت میمالید و یواش یواش انگشت میکرد یهو زبونش رو کونم احساس کردم یه آهی کشیدم سرم رو برگردوندم دیدم داره همینجوری کونم رو لیس میزنه لوپ کونم رو گاز میگیره . حسابی دیونم کرده بود داشت شوراخم رو لیس میزد و تفی میکرد منم سرشو یکم بیشتر #فشار دادم رو کونم . یکم دیگه تف زد و یواش #لیس زد اومد بالا رو کمرم و رسید به گردنم با خنده گفت چیه کونی خوشت اومده . از لحن حرف زدنش خیلی خوشم اومده بود . یکم گردنم رو خورد و دوباره گفت دوست داری بکنمت ؟ من تو حال خودم بودم که گفت به من جواب بده ازت سوال میکنم . گفت چشم. دوباره گفت بکنمت . گفتم آره . گفت جووون پا شد سریع لخت شد دیدم وایستاده جلوم و کیرش رو گرفته جلو دهنم اندازش خوب بود حدوده 16 اینا میشد ولی خیلی پشم داشت معلوم بود مدتی که اینجا بوده اصلا نزده. همینطور یکم مالید رو صورتم و دور لبام .
یواش کرد تو دهنم یه آه کشید و گفت جووون بخورش ماله خودته . دوسش داری ؟ کیرش رو درآورد منتظر جوابم موند گفتم آره . دوباره کرد تو دهنم خودش تو دهنم تلبه میزد ار مشت هم با کونم ور میرفت بعد چندتا تلمبه کشید بیرون گفت الان میاد میخوام بکنمت . رفت رو کونم شروع کرد با تف و انگشت یکم بازش کردن بعد یواش خوابید رو کمرم و شروع کرد تو کردن یکم دردم اومد و خودم رو جمع کردم شونه هام رو گرفت و گفت جووون آخرین بار کی دادی ؟ ها ؟ خیلی اصرار داشت باهاش حرف بزنم و جواباشو بدم . گفتم حدوده دوماه پیش . همینطور یواش یواش فشارمیداد تو . گفت خوب تعریف کن برام . منم داشتم یواش آه و اوه میکردم . یکم فشار میداد تو یکم نگر میداشت . من عرق کرده بودم و چسبیده بودم به دوشک . اونم ادامه میداد میگفت دوست داری . داره تا ته میره توت یکم دیگه مونده . بعد کم کم فشار داد تا ته . شکمش کامل چسبید به کمرم و خوابید روم . ضربانه کیرش رو تو رودهام احساس می کردم یکم تلمبه زد دوباره وایستاد گفت داره میاد نمیتونم زیاد بکنم . همینطور یواش عقب و جلو می کرد گردنم رو یواش گاز کرفت و کیرش رو تا ته فشار داد تو و آه بلندی درگوشم کشید . خودشو سفت فشار میداد بهم . واقعاً معلوم بود خیلی وقته سکس نداشته چون خیلی #طولانی آبش اومد بعد همینطور روم خوابیده بود که یکم آروم شد . بلند شد از رو کمرم رو پام نشست کیرش رو در آورد یکم کونم رو مالید گفت راحت شدم خیلی وقت بود کون درست و حسابی نکرده بودم . بعد پاشد و رفت دستشویی و برگشت . گفت بهتره بری تو اتاق خودت بخوابی دوستت ممکنه #شک کنه برامون خوب نیست . منم لباسام رو برداشتم و رفتم. رفتم دستشویی خودم روتمیز کردم و خوابیدم . صبح دوستم حدود هفت صبح رفت دیدم چند دقیقه بعد همینطور اومد تو اتاق گفت #دیشب زود آبم اومد نتونستم درست بکنمت تا صبح خوابه این کونو دیدم سریع پرید رو کونم شورتم رو تا زیره کونم کشید پایین دوباره شروع کرد همون مدلی کردن ولی این بار طولانی تر و راحت تر . چون #سوراخ منم باز شده بود . وقتی شروع کرد حالت داگی کردن منم شروع کردم برای خودم جق زدن اونم خوشش اومد گفت ها چیه داری حال می کنی بزن کونی آبت روبیار ببینم . این حرفا رو که میزد بیشتر تحریک میشدم نفهمیدم چطوری یهو آبم ریخت رو زمین و فرش . اونم میگفت آره آره بریز . بعد چند دقیقه هم آب اون اومد که دوباره ریخت تو کونم . بعدش پاشد رفت #دستشویی . منم آب کیر خودم رو از زمین پاک کردم .
خلاصه اون چند روز کلی باهم حال کردیم باهم دوست شدیم . بعدا هر چند وقت یه بار باهم تو یه #شهری قرار میذاشتیم و همینطور سکس میکردیم که بعد از مدتی براش #تکراری شده بودم دوستاشو می آورد گروهی میکردن و منم هر روز بیشتر خوشم میومد حال می کردم.
نوشته: رضا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید