داستان سکسی تقدیم به شما
سلام داستان شامل مسائل همجنسگرایان می باشد.
خب این داستان من بر می گرده به ساله 89 که من داخل ی هنرستان فنی حرفه ای درس می خوندم و شاید یکی از عواملی بود باعث شد این گرایش را پیدا کنم از خودم بگم که سال دوم هنرستان ی پسر مثبت و درس خون و اهل مذهب می شه گفت بیبی فیس با قد 165و وزن 55 و ی باسن خوش فرم و نرم البته به گفته بعضی همکلاسی هام بودم ولی نمیدونم چیشد که رسیدم به اینجایی که الان هستم نمیدونم چقد کارم درست یا نه الان که ساله 98 شاید با5 نفر به صورت پارتنر بودیم ولی هیچی اون رابطه اولیم تو هنرستان نشد چون واقعا عاشقونه بود و تا 6 سال ادامه داشت تا زن گرفت طرف مقابل من اینم بگم بیشتر رابطه ها دو طرفه بود و من مفعول شدم به مرور زمان خب اولین سکسمون سال سوم هنرستان شکل گرفت من اواخر سال دوم هنرستان به این دوستم که اسمش محسن(مستعار) بود حس پیدا کرده بودم البته ی رابطه نصف و نیمه با یکی دیگه داشتم که به خاطره این که دهن لق بود و زشت شد برام گذاشتمش کنارخلاصه سال سوم خوابگامون با این محسن جدا بود و بعضی وقتا میومد خوابگامون ی شبم پیش من خابید و من حسابی حشری شدم و جرقه این رابطه زده شد امتحانات نوبت اول شد و من سره رابطه نزدیک تر با محسن تنها تر شده بودم(محسن خابگاهشو عوض کرد و اومد پیشه ما و پسری با قد 170 و وزن 68 که چون کاره ساختمونی کرده بود بدنه ورزیده و مردونه ای داشت) و تو گروه دوستان نمی تونسم بمونم و سرکوفت میزدن ما واقعا عاشق هم بودیم و این سکس به اصرار من میشه گفت اتفاق افتاد. از وقتی که دیگه دوتایی واقعا همو می خاستیم واصلا به سکس فکر نمی کردیم تا این که تو یکی از حمومای دوتاییمون(اینم بگم که بچه ها خابگامون دوتایی زیاد میرفتند حموم و اون سرپرسته آقای صادقی(مستعار) زیاد پیگیر نبود طبق معمول حولشو زد به در تا از شیشه نبینم چیزی معلوم نشه لباسامونو کندیم فقط با شورت بودیم من که حسابی شق کرده بودم ولی اون نه زیاد شروع کننده من بودم و گفتم بیا پشتتو لیف بزنم و شروع کردم بعد ادامه دادم دستا و سیناهاشو لیف زدم رسیدم پایین تنش ی کم روناشا زدم و گفتم شرتتو در بیارم گفت باشه و کشیدمش پایین کیرش ستیز بزرگ تر از کیره من بود و نسبت به سنشم خوب بود گرفتم تو دست اول زیاد مایل نبود تا براش میمالیدمش و شروع کردم به ساک زدن براش خیلی بلد نبودم و دندون میزدم گفت کافیه حتی روم نمیشد کونمو بش نشون بدم ی کم از جلو لاپایی زد و ی لب تو لب حسابی عاشق این کار بودم ولی اون زیاد دوست نداشت و کیرمو گذاشتم لاپاش و کم کمرشو خم کردم تیکه داد به گوشه حمو ی کم عقب جلو کردم و ارضا شد و نوبت اون شد گفت بخاب کف حموم سرپایی دوست ندارم و من دمرو خابیدم و اون صابون زد لای کونم و گفتم توش نکن چون واقعن میترسیدم مثلا کونم خیلی ضایع بشه یا چمیدونم ٱبنه بشم و به همه برم بدم و خابید روم و کلی قربون صدقم رقت و گردن و گوشمو خورد و اونم ارضا شد بعدش کلی عذاب وژدان گرفتیم که رابطمون کثیف شد و دیگه عاشقونه نیست ولی بعده اون روز سکس وارد رابطمون شد و دیگه حموم رفتنمون و تنها شدنمون بی سکس بی معنی شد.و کم کم به این نتیجه رسیدیم که لازمه برای رابطمون.
البته اینم بگم تلاش خیلی زیادی کرد که خیلی منطقی به من نزدیک شه و من حس امنیت کنم تا جایی که من اصلا سکس با اونو گناه نمیدونسم ونماز و قرآنم سره جاش بود چون به خودم میگفتم اون منو می خاد و سکس خیلی مهم نیست تو رابطه که بعد فهمیدم اشتباه می کردم و من مذهبی بودنمو از دست دادم و دوستی ما دقیقا به طوره جدیدی از آبان ماه شروع شد و سکس اولمون اواخر دیماه بود.
خیلی ممنون از توجهتون اگه استقبال شد داستان زیادی دارم تا براتون بزارم که می تونه جالب باشه
نوشته: نیما

نوشته های مرتبط:
اسپرمی که بچه هات توی وجودم بود
گِی خونه
اولین رابطه گِی در ۱۵ سالگی
گِی فقط سکس نیس
گریه ام گرفت
خدمتکار مچمونو گرفت ولی خیلی حال داد
بکارتمو ازم گرفت
کسی که نمیشناختمش به زور بکارتم رو گرفت
اولین سکس تاریخ چگونه شکل گرفت!
یخی که آتش گرفت
داییم خیر سرش زن گرفت
دختر همسایه ازم انتقام گرفت
وقتی باهاش سکس می کردم گریه ام گرفت
گربه ای که خنده اش گرفت
کونم درد گرفت
پولم رو گرفت و …
چطور مامی برام نمره قبولی گرفت
سرنوشت تو رو ازم گرفت
سکس یا عشقی که دختریمو ازم گرفت
از کس کردمش ولی کونش درد گرفت
پسر دایی تو خرابه مچمون رو گرفت

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *