این داستان تقدیم به شما

سلام وقت بخیر
داستانی که میخوام تعریف کنم مال یه سال و نیم پیشه
اسم زن من نیکا است و اسم خواهر زنم سارا
سارا از زنم ۴ سال کوچکتره بعد از ازدواج سارا ی روز خونه پدر زنم جمع بودیم که من برای خرید رفتم بیرون
بعد از برگشتن سراغ زنمو گرفتم که گفتن تو اتاق خواب داره لباس جمع میکنه منم رفتم تو اتاق خواب پیش زنم که دیدم پشت به من داره لباس جمع میکنه (حالت قمبل ) منم نامردی نکردم از کسش تا کونشو ی انگشت حسابی کردم تا اینجای داستانو داشته باشید
زن من با خواهر زنم قدشون یکیه حیکلشون هم یکیه فقط فرقی که با هم میکنن تو سینهاشونه که مال سارا خیلی کوچکتره
بریم سر داستان بعد از انگشت کردن زنم زنم برگشت وای چه صحنه ای بود
سارا بود که لباس زنم و پوشیده بود!
فقط سارا ی کلام گفت خیلی بیشوری منم بهش گفتم به من چه میخواستی لباس نیکا رو نپوشی که من اشتباهی نگیرم
البته تو مجردی سارا ی شوخیهای کوچکی مثل لوپ گرفتن و دعوای الکی کتک زدن داشتیم اما بعد از ازدواج سارا همه چیز قطع شد این داستان تموم شد و من رفتم اتاق خواب بغلی دیدم زنم داره لباس جمع میکنه
بعد از ی سال دیگه
دوباره همگی خونه پدر زنه جمع شدیم شب اول بدون هیچ اتفاقی همگی توی حال کنار هم خابیدیم البته سارا تنها امده بود خونه پدر زنم شوهرش نتونسته بود مرخصی بگیره
خونه پدر زنم شهرستانه
شب بعد چون من خسته بودم زود تر از همه تو همون حال خوابیدم نمیدونم ساعت چند بود که تو خواب و بیداری بودم که چرخیدم و زنمو بغلش کردم زنم هم پشتش بهم بود البته این کار رو عادت داشتم از روی عادت سینشو گرفتم ی خوده که مالیدم گفتم از زیر سوتیین سینشو بگیرم تا دستم رفت زیر سوتیین تازه متوجه شدم که این سینها مال زنم نیست نمیدونم چه جوری سارا کنار من خابیده بود اولش خیلی ترسیدم که نکنه داد بیداد کنه اما هیچی نگفت منم شروع به مالیدن سینش شدم خوب که مالیدم یواش دستمو اوردم پایین و از شلوار رو شورتش رد کردم اما دستم به کسش نمیرسید همون جا با پشماش بازی کردم البته پشماش کوتاه بود ی خورده که با بالای کسش بازی کردم احساس کردم میخواد بچرخه بازم ترسیدم سارا چرخید من چشامو باز کردم ببینم چه خبره خوب همه تو خواب بودن
دیگه دستم به کسش میرسید و شروع کردم به مالیدن کسش خیلی کسشو مالیدم و تمام دستم خیس شده بود که یهویی دستمو محکم گرفت و فشار داد به کسش فهمیدم ارضاع شده منم دستمو از تو شرتش در اوردم و دست سارا رو گرفتم و گزاشتم رو کیرم ی خورده ای کیر منو مالید بعد دستشو کشید و ی بوسم کرد و خوابید
صبح که از خواب بیدار شدم انگار نه انگار اتفاقی افتاده خانمم داره وسایل صبحاله رو ردیف میکنه سارا هم رفته بود حمام
سارا که از حمام امد بیرون چشمش به من خورد ی خنده ریزی کرد و شروع به خوردن صبحانه کردیم
بعد از صبحانه منم رفتم حموم و به یاد دیشب ی چق زدم
اون روز نهار دعوت بودیم خونه خاله زنم
بعد از خوردن نهار به زنم گفتم من میرم بیرون ی سیگار بکشم که زنم گفت برو تا خونه و از خونه لباس بیار که هوا خنک بشه میخوایم بریم باغ منم گفتم باشه داشتم از خونه خارج میشدم که سارا صدام کرد کجا داری میری
منم گفتم میرم خونه لباس بیارم برای باغ
سارا گفت منم میام
تا اینو گفت فکرای شیتانی امد به زهنم
یاد دیشب یاد جق تو حموم یاد مالیدنش
گفتم خوب تو هم بیا
سوار ماشین شدیم به سمت خونه پدر زن

 
تو ماشین همش تو فکر بودم چه جوری شروع کنم که گفتم سارا گفت جانم تا حالا این جوری جواب نداده بود
گفتم من بابت دیشب معزرت میخام دست خودم نبود توخواب و بیداری بودم تو رو با نیکا اشتباه گرفتم اونم گفت اشکالی نداره منم از فرست استفاده کردم گفتم البته تو هم بدت نیومد
سارا گفت مگه تو خواب نبودی گفتم اولش خواب بودم اما بعد هوشیار شدم
سارا گفت دفع اخرت باشه با من از این کارا میکنی
منم دستمو بردم رو رونش گفتم تو که دیشب خالی شدی من چی گفت خفه شو
رسیدیم خونه من از ماشین پیاده شدم منتظر شدم سارا هم پیاده بشه که در ماشینو قفل کنم دیدم پیاده نمیشه پرسیدم چرا پیاده نمیشی گفت با تو تنها تو خونه خالی خطر ناکه منم گفتم باشه بشین تو ماشین برم لباس بیارم بعد تو برو کلید ماشین بهش دادم
رفتم تو خونه داشتم لباس جمع میکردم که صدای در امد دیدم سارا امد تو خونه
گفت از اتاق برو بیرون تو الان خطر ناکی گفتم باشه و از اطاق امدم بیرون دو دقیقه بعد صدام کرد بیا کمک کن چمدونو بیار پایین منم رفتم تو اتاق وای چه صحنه ای بود سارا با ی شورت و سوتین جلوم بود ی شورت قرمز که با سوتینش ست کرده بود
گفتم چی شده گفت نمیخوام من حال کنم تو حال نکنی تا اینو گفت رفتم سراغش و شروع به لب گرفتن کردم خوب که لب گرفتم دستمو از زیر شورت بردم کسشو گرفتم دیگه پشم نداشت صبح که حموم بود زده بود کسشو مالیدم
گفت زود باش دیر میشه شک میکنن
منم خابوندمش رو تخت و شروع گردم کسشو خوردن اولین باری بود کس میخوردم اما تجربه خوبی بود من تا حالا کس زنمم نخورده بودم بعد شروع کردم به دراوردن لباس خودم کیرم داشت شرتمو جر میداد کیرمو بردم دم دهنش گفت نمیخورم
منم خابیدم روش تا کیرمو گزاشتم رو کشس ریز خورد رفت تو چقدر گرم بود چقدر تنگ بود ی خوده ی عقب جلو کردم دیدم داره میلرزه فهمیدم ارضاع شد بهم گفت ابتو نریزی بهش گفتم ادت ندارم یا باید کاندوم باشه یا بریزم گفت کاندوم الان از کجا پیدا کنیم گفتم حالمو نگیر بزار بریزم تو گفت نه حامله میشم منم از خدا خواسته گفتم از پشت بده
گفت نه خیلی درد داره
 
 
گفتم مگه امتحان کردی گفت اره تو دوران عقد ی باز شوهرم از پشت گرد خیلی درد داره بهش گفتم این بارم باید تهمل کنی من نمیتونم ابمو نریزم البته به دلیل زدن چق صبح کمرم سفت شده بود همش تو این مدت داشتم میکردم
گفتم یا بزار بریزم تو کست یا از پشت گفت باشه از پشت اما یواش منم گفتم باشه یواش چرخوندمش و افتادم روش کیرمو گزاشتم دم سوراخ کونش ی فشار کوچک دادم دیدم چیقش رفت هوا گفت خیلی درد داره گفتم وایسا درستش کنم رفتم از تو چمدون کرم ورداشتم زدم سر کیر خودم و ی خورده هم زدم تو سوراخ کونش و ی انگشتم کردم تو کونش دیدم چیزی نگفت بهش گفتم چهار دستو پا شو اونم شد منم دوباره کیرمو گزاشتم دم سوراخ کونش و فشار دادم دیدم هم درد میکشه هم خودشو میکشه جولو منم نامردی نکردم از ی دستم شونشو گرفتم ی دستم جلوی دهنشو تا جایی که جا داشت کردم تو کونش شروع کردم به تلبه زدن اونم هی جیغ میزد و از درد نمیدونست چه کار بوکنه ۳ ۴ دقیقه که کردم دیدم دیگه زیاد تلایش نمیکنه منم دستمو از جلوی دهنش برداشتم بهش گفتم دیگه تموم شد دیگه درد نداره فقط خودتو شل کن ی بار دیگه فشار دادم دیدم نه دیگه میتونه تحمل کنه دست بعدی من برداشتم و کیرمو دراورم و دوباره کرم مالیش کردم دوباره گزاشتم دم سوراخ ی فشار دادم رفت تو ی اخ کوجک کرد و من شروع به تلبه زدن کردم ۵ دقیقه داشتم میکردم اونم داشت ناله میکرد گفت کی تموم میشه بسه دیگه گفتم الان تمومش میکنم دوباره کیرمو دراوردم گفتم بخواب ی بالش گزاشتم زیر شکمش و دباره شروع کردم بعد از ۵ ۶ دقیقه دیدم داره ابم میاد که فشارو مهکم تر کردم و زربهای محکم میزدم دیدم دوباره داره داد میزنه دستمو بردم رو گردنش و فشار دادم رو تخت که صداش بلند نشه با تمام وجودم ضربه میزدم اون داشت زیر کیرم دستو پا میزد تمام ابمو ریختم تو کونش دستمو از رو سرش برداشتم روش خوابیدم در گوشش کفتم بهترین حالی بود تا الان کردم اونم گفت خفشو از روم بلند شو من بلند شدم دیدم تو این مدت که داشتم حال میکردم اون داشت کریه میکرد حالم گرفته شد کلی معزرت خواهی کردم اون فقط فوش میداد کفت برو گمشو از اتاق برو ببرون از اتاق ی راست رفتم دستشویی وقتی امدم بیرون دیدم جلوی در دستشویی وایساده اونم رفت دستشویی بعد با هم رفتیم سمت ماشین خیلی دلم سوخت نمیتونست راه بره نشتیم تو ماشین من دوباره معذرت خاهی کردم گفت برو گمشو بیشور دیگه هیچ حرفی بین ما ردو بدل نشد تا رسیدیم دم در خونه خالش
ی نگاه بهش کردم که یهو خندید گفت مرسی بابت امروز و دیشب خیلی حال کردم و امد بقلم کرد ی لب مشتی گرفتیتو رفتیم تو خونه به بعدشم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده البته دوست داشتن من دو برابر شده نسبت به سارا تا به حالم موقعیتی نشده ببینم میشه ی بار دیکه سکس کرد.
 
 
نوشته: حمید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *