این داستان تقدیم به شما

سلام.
 
یه خاطره خوب وقدیمی مینویسیم فقط نطر یادتون نره.من الان ۲۶ سالمه این خاطره مال حدود ۱۲ سال پیشه وقتی تقریبا ۱۴ سال داشتم.ما توخونمون درخت گل داشتیم هنوزم داریم ولی به اندازه ی اونموقع گل نداره.همه ی همسایه هامون همیشه موقع گل دادن میومدن خونمون میگرفتن.خب طبیعتادختر همسایمون هم میومد میگرفت.منم خب واقعا نه اینکه برای ازدواج بلکه برای سکس دوسش داشتم.همیشه هم تواین فکر بودم که یجوری تورش کنم یا بهش بگم یابفهمونم ولی هیچوقت پا نمیداد.بیشتر وقتا صبحا که میخاست بره مدرسه میومد گل میگرفت که مامانم اینا خونه بودن وبرای حرکت زدن اصلا مناسب نبود.خلاصه این قضیه ادامه داشت و یه روز بعدظهر پاییزی هواخوب بود منم توی حیاط داشتم درسامو مینوشتم ومیخوندم وتنها هم بودم.یه دفعه زنگ خونمون خورد.اصلا فکرشم نمیکردم خودش باشه ولی باکمال تعجب دیدم که خودشه.همیشه هم توی چشمام نگاه میکرد وحرف میزد ولی من باوجود اینکه دوسش داشتم نگاش نمیکردم یعنی نمیتونستم نگاش کنم.مثل همیشه سلام کرد گف گل میخام هست؟؟گفتم نمیدونم فک نکنم باشه بعدظهره.آخه بعدظهرا گل نداشت درخت فقط صبحا بود.یعنی بودا ولی خب خوب نبود.اونایی که درختشو دارن میدونن چی میگم.گفتم میرم نگاکنم گف باشه واومد توخونه.معمولا میومد توخونه منتظر میموند.
 
باغچه ی خونمون پشت خونه بود ولی جدا ازخونه نبود یه راهروی کوچیک بود که میخورد به باغچه.من رفتم که برم گف مامانت هست؟؟گفتم نه چطور کاری داشتین باهاشون؟؟گف نه همینجوری میگم.حالا نمیدونم شاید حدس زده بود یا ازقبل برنامه داشته که کسی نبوده باشه که اونم بیاد.منم زیاد در بندش نبودم اون لحظه که کاری بکنم چون داشتم درس مینوشتم وزیادم بود درسام فکر اونا بودم.داشتم گل میچیدم که دیدم اونم اومده بودکنار باغچه وایساده بود.تا بحال شده بود بیاد توباغچه ولی نه وقتی که من باشم و اونم تنها باشم توی خونه.یه دفعه یه فکری زد به کلّم.گفتم الان وقتشه اگه زدی زدی اگه نزدی دیگه ازدستت میره.نگو که اون خودش اومده بوده که بده.گلا رو بردم کنار باغچه بهش دادم همینطور داشت تماشام میکرد و چشماشم خمار بود معلوم بود که خیلی تشنه بود.گف گفتی مامانت اینا نیستن گفتم نه چطور؟؟گفت پس الان وقتشه.اومدم بگم چی؟؟یا وقت چی؟؟

 
اومد جلو وشروع کرد لبامو ببوسه و لیس بزنه.خیییییلی شهوت داشت ومعلوم بود اونم عین من تشنه ی سکس با من بوده ولی خب چیزی نمیگفته.همون اول زبونشو توی دهنم برد و آب دهنمو میخورد.گردنمو میخورد.من که یه چند ثانیه ای توی شوک بودم و نمیدونستم چیشده شروع کردم لبامو بوس کنم و گردنشو لیس بزنم. یه کم که حال کردیم گف زانو بزن وخودشم بادستاش یه کمم زور به کار برد منو بردپایین جلوش نشستم حالت ایستاده.ازهیکلش بگم خیلی لاغر استخونی قدش ازمن چند سانتی بلندتر وچهرشم هم زشت هم خشکل.ولی خب سکسی بود.صورتشم کشیده بود.خلاصه نشستم جلوش خودش شلوارشو کشید پایین منم البته کمکش کردم.یه شورت فیلی داشت کوچیک که ازبس لاغر بود ازش آویزون شده بود گف بکش پایین بخور کسمو بخور.منم که ازخدا خاسته کشیدم پایین اولین بار بود که یه کس رو ازنزدیک میدیدم.کس لاغر ویه کمی هم مودار.دیدم یه‌کم خیسه فهمیدم که ازشهوتشه.قبل اینکه شروع کنم گفتم پس من چی گفت تواول حال بده تا منم هر چی حال دادی بهت بدم.میدونستم مامان خیلی دیر میاد وازاین بابت خیالم راحت بود.اول یه کم بوکردم بوی خاصی داشت.بوی عرق آمیخته با شهوت و بوی پفک نمکی. یه کم بوس کردم.بعدش کم کم زبونمو میکشیدم روی کسش راستش اولش میترسیدم حالم بد بشه ولی دیدم نه خوبه حس خوبی هم داشت.فیلماشوزیاد دیده بودم وبلد شده بودم.زبونمو میوشیدم کنار کسش و دورش روی پاهاش.آخ اوخش دراومده بود.توی همون حس وحال باصدای حشری هی میگف زبونتو بکن توش.منم کم کم زبونمو میکردم توکسش.
 
 
مثله بادکنک یه‌کم تنگ بود ولی کم کم باز شد ومنم بیشتر میکردم توکسش.توی کسش یه کم #شیرین بود ویه کمم #شور .کلا مزه ی خوبی داشت.هی میگف بیشتر.منم سعی میکردم کاری کنم که واقعا حال کنه یه‌کم همینطوری براش خوردم یه دفعه یه جیغ کشید و آخ بلندی هم کشید و یه کمی هم آب ازکسش اومد.بعدکم کم آروم شد یه کم لب گرفتیم ازهم.بعد گفتم خب نوبت توئه جبران کنی.اونم چیزی نگف نشست جلومو اول شلوارو کشید پایین ازروی شورت یه کم بادهنش باکیرم بازی کرد.میگف نمیدونی چقدر دلم میخاست کیرتو بخورم.گفتم حالاموقشه.شورتمم کشید پایین وبی مقدمه کرد توی دهنش و انصافا جبران کرد برام.کیرمو همشو برد توی دهنش چند ثانیه نگه داشت که آورد بیرون آب ازدهنش آویزون شده بود خیلی حشری‌واسم میخورد.یه‌انگشتشم کرده بود توی کونم که من حالیم نبود.تخمامم میکرد دهنشو میخورد.همینطور کم کم اومد پایین به‌کونم رسید یه‌کمم کونمو لیس زد.منم واقعا حال میکردم. همینطوری واسم میخورد که منم آبم اومد.اونم بدون اینکه یه ذره بریزه همشو خورد وقورت داد.بعدم بلند شد گف خیلی دوست دارم.قول بده بازم اگه خونتون خالی شدمنو بیخبر نذاری که مجبور بشم کشیک بدم.فهمیدم که بله بنده خدابخاطر کیر #کشیک میداده ببینه کی خونمون خالی میشه بیاد بده.گفتم توهم همینطور.یه بوس ولب محکم دیگه بهم دادیم واونم رفت گلاشم یادش رفت ببره.چند دیقه‌بعداومد گف مثلا من برای #گل اومده بودما.گفتم بله منو دیدی یادت رف گف پرو نشو دیگه گفتم #آره دیگه‌ #کارت راه افتاده اینو #میگی #گلاشو دادم رفت. منم رفتم سر #درس و #مشقم .

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *