این داستان تقدیم به شما
سلام من اسمم امید یک پسر ۲۲ ساله که دانشجوی پزشکی هستم و اهل یکی از شهر های #کردستان هستم و این داستان برمیگرده به سن ۱۷ سالگی من خب یکم از خودم بگم من یه پسر خوشتیپ با چشمای آبی قد ۱۷۸ یا ۹وزنم ۸۰ کیلو با یک کیر کلفت ۱۸ سانتی یا بیشتر خب اون موقع ها تازه با یه دختری به اسم #آناهیتا دوست شده بودم که از هر لحاظ با هم برابر بودیم به جز رنگ چشم که اون رنگ چشمش سیاه بود سیاه خالص که آدم رو جذب خودش میکرد ما باهم خیلی جاها میرفتیم آناهیتا یک دختر خیلی حشری بود و خیلی هم منفی من یادم میاد من تا اون روز ها حتی قلیون هم نکشیده بودم ولی با اون کارم به جایی رسیده بود که حتی گل میکشیدم اینم بگم که من درسهام خیلی خوب بود و بهش اهمیت میدادم داستان سکسی ما از جایی شروع شد که اون اشتباهی یک سری #استیکر سکسی واسم فرستاد و منم از موقعیت استفاده کردم و یکم تحریکش کردم خب هر طوری بود اون شب کارمو کردم یه روز بهم زنگ زد که باهاش برم بیرون و همین کار رو هم کردم
با اون رفتیم خونه یکی از دوستاش اونجا #بساط #مشروب خوری بود و منم کم نذاشتم و تا جایی که تونست نوشیدم ولی هنوز حواسم سر جاش بود اسم دوستش #نسرین بود و خیلی خوشکل بود ولی نه به اندازه ی آناهیتای من خب داستان تا به اینجا ادامه داشت تا که نمیدونم چی شد دیدم آنی جلوی چشم نسرین رو کیرم عقب جلو میرفت و منم از فاز مستیشون استفاده کردم و گفتم نسرین اگه میخوای تو هم بیا و با خوشحالی #وصف ناپذیر اونم اومد و بدون معطلی کیرم رو از شلوار در آورد هردوشون با ولع میخوردن خیلی حال میداد یکیشون کیرم میخورد یکیشونم تخمامو میلیسید دیگه هممون #مست و #حشری بودیم.بعد از ده دیقه کیر خوری من کس اون دو تا رو میلیسیدم و واقعا لذت بخش بود کم کم داشت زمان تمام میشد چون خونه نسرین بودیم هر لحظه امکان داشت خانوادش از راه برسن پس کیرم که شق شق بود رو تو دستم گرفتم و گفتم اول کدومتون ؟؟
اونا هم خندیدن خب مثل اینکه اول نوبت آنی بود یه تف انداختم در کونش و با تمام توان کردم توش که نزدیک بود پاره بشه کونش خیلی تنگ بود و کیر منم گنده با اینکه داشت از درد میمرد میگفت بکنم الان که فکر میکنم خیلی گناه داشت خب یه ده دیقه تلمبه زدم که آبش اومد و بعد نوبت نسرین بود که تمام اون ده دیقه رو داشت کس آنی میلیسید اون گفت اگه مثل آنی کنی من نمیخوام و گفتم نه تو فرق داری و همون بلا را سر اونم آوردم و خیلی حال داد بعد از شیش دیقه اون آبش اومد توانایی جنسی کمی داشت و بعد کم کم منم داشت آبم میومد گفتم کی آب کیر میخواد و همشرو بهشون دادم این بگم که از کون نسرین خون زیادی اومد چون واقعا تنگ بود و فکر کنم پارش کردم ما بعد اون سکس های زیادی داشتیم ولی من بخاطر موفقیت در کنکور از آناهیتا دوری کردم و این داستان من بود
الان که موفق شدم خیلی دوست دارم برگردم پیشش ولی نمیتونم پیداش کنم
آنی اگه داستان من رو میخونی بدون که خیلی دوستت دارم بهم زنگ بزن شمارم همون قدیمیست. دوستت دارم. تمام…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید