این داستان تقدیم به شما
سلام به همگی
اولین کسی که من کردم حدود 20 سال قبل بود. رفته بودم بیرون و بی حوصله سر سی و سه پل نشسته بودم. تا حالا کس نکرده بودم. کون و گی بازی چند بار کرده بودم و چند تا بچه همسایه ها را گاییده بودم اما راستش بدجور تو کف یه کس بودم .اونم موقع هم کمر من آب داشت هم زاینده رود ولی قحطی کوس بود اما الان بر عکسس! اون روز تا ساعت 5 عصر سر پل بودم و بعدش رفتم و چمنهای باغ نور نشستم. یه دفعه یک زن کولی فالگیر اومد نشست پیشم. شروع کرد به حرف زدن که بیا فالتو بگیرو و این حرفها.
بعد کلی حرف زدن در حالی که قلبم میومد تو دهنم بهش گفتم من دنبال یک کس تمیز میگردم اگه بیای پول خوبی گیرت میاد. دیدم اونم اب دهن قورت داد و نگاهی کرد و گفت فقط نامردبازی درنیاری/گفتم یعنی چطور؟؟ گفت ده بیست نفر را نکشی رو کمرمون……. گفتم نه دادا مگه من کسخولم. خلاصه نمیخام طولش بدم. بردمش مغازه اصغر. دوستم. بهش گفتم پستوتو یک ساعت بده بهم.
هنوز بعد بیست سال عین عکس جلومه. طرفو برم تو پستوی مغازه. تا رفتیم داخل عین ببر حمله کردم بهش. یادش بخیر هر جا هست. اونم تو کف بود. تا کشیدم پایین شلوارشو یک کس و کون سبزه و داغ و عرق کرده اومد بیرون. سالارمو خیس کردم همچین بهش زدم گوزید… اما راستش بیست سانت تا دسته نشست بهش
. تو دقیقه دوم یه پارچ اب ریختم داخلش… هنوز یادمه میگفت:لعنتی چه زود ابت اومد. بیحال و ناراحت خوابیدم کنارش.گفت پولو بده من برم. گفتم حالا باش کارت دارم. شروع کرد به کمرم را مالیدن. نیم ساعت بعد. دوباره سالارم اوکی شد. این دفعه خودش لنگاها و داد بالا گفت خشن بکن.منم امونش ندادم همچین تلمبه میزدم که اوخ اوخش رفت بالا. اصغر دوبار زد به شیشه که مثلا یواش. ایندفعه همزمان با اب من اونم دست و پاش لرزید و ابش اومد…
7 هزار تومان بهش دادم که اون موقع خیلی پول بود الانم همچین پول کمی نیس ولی چکنم دست و دلبازی دشمن جونمه س و همون شد برکت اول و دشت اول کس بازی من… بعد بیست سال هر هفته دوتا کس میکنم و خدا را هم شکر میکنم. خیلی کس خوبی بود.
نوشته: آیت اله فاکر اصفهانی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید