این داستان تقدیم به شما

سلام
معصومه هستم 20 ساله چند وقت پیش به سامانه ثبت طلاق قضایی رفته البته با کمک و راهنمایی یک وکیل با تجربه قبل از ثبت طلاق ابتدا برای مشاوره رفتیم پیش یک مرکز مشاوره خانوادگی که من فکر می کردم جزئی از دادگاهه!!
با حرفهایی که زدیم ایشان فهمید که در پایان خطیم. پرسید بچه دارید گفتیم نه پرسید حامله ای هردو گفتیم نه از مهریه پرسید گفتم کامل بخشیدم کتبا هم در محضر گواهی کردیم
گفت بروید ثبت نام در سامانه قضایی بکنید مشکلی نیست
ثبت نام را طاهر انجام داد پرسیدم چی شد گفت یارو گفت تا چند روز دیگه کار تمامه منتظر مراحل قانونی آن باشید شاید با کاری که با کمک وکیلتان شده بعد از یک هفته جواب بگیرید.
خوشحال شدم تا جایی که در دفتر خاطراتم بنام یک روز عالی نوشتم و حتی خلاصه ای از زندگی و اعتراف به عشق فریبرز کردم و سکسی که با فریبرز در بیش از 1.5 ماهه داریم را نوشتم …
 
 
وقتی فهمیدم عده نگه داشتن چیه و جریان طلاق و ازمایش و اونهم در آزمایشگاه مورد تایید دادگاه خانواده روزِ بدی شد برام تا جاییکه دونستم تنها راهم سقط جنین است که وکیلم گفت اگر سقط نکنید تا زایمان و مشخص شدن حضانت بچه طول می کشه (به وکیلم اعتراف کردم از فریبرز حامله هستم) با فریبرز هم صحبت کردم گفتم چکار کنیم آچمز موندیم چون بدون تست حاملگی و نگه داشتن مدت عده طلاق توافقی هم تازه فهمیدم امکان پذیر نیست.
از انجا که باکره نیستم و دکتر نمیتونه تایید کنه (دوساله ازدواج کردم) هر چند پرده ی ارتجایی دارم پرسیدم امکان نداره دکتر نفهمه سکس داشتم
اونم سکسهای شبی چهار و حتی پنج بار اخیر با فریبرز با اون کیر فوق العاده بزرگش !!
وکیلم گفت یک ماه دیگه نوبتتان می رسه تازه برین پیش قاضی، تا اون موقع باید تکلیف حاملگیت مشخص بشه و گواهی حامله نبودنت را ارائه بدهی قول میدهم همان روز اگه تستت منفی باشه موافقت دادگاه را بگیرم با توجه به ثبت در سامانه
زمان عده را از ان تاریخ حساب و تقریبا دو ماه بعد طلاق صادر بشه.
با این حساب خوش بینانه نگاه کنین حدود سه تا چهار ماه طول می کشد .
با یک قهر ساختگی همان روز خونه را ترک کردم رفتم پیش مامان و بابا و داداش 12 ساله ام که محصله. بابام هم میدونستم نیست به مامان جریان ثبت طلاقمو گفتم و اینکه قراره با فریبرز ازدواج کنم را هم گفتم خیلی خوشحال شد گفت مبارکه

 
طاهر لیاقت تو را نداشت و منم پشیمان بودم و خجالت می کشیدم بگم دامادمه می ترسیدم افسرده بشی
پرسید حالا فریبرز چطور ؟ امادگیشو داره با تو ازدواج کنه و زندگیشو با تو پایه گذاری و تقسیم کنه ؟
گفتم مامان از روزی که من زن طاهر شدم منو فریبرز هردو عاشق همیم تو فریبرز را می پسندی دامادت بشه ؟
گفت هر چه طاهر بی لیاقته عوضش فریبرز شایسته ترین مردیست که لیاقت تو را داره مبارکه.
به مامان شبش که بابا هم نیست چند وقتیه رفته مالزی جریان سکسم با فریبرز را گفتم و حامله شدنم را …
پرسید چن وقته حامله ای ؟ گفتم نزدیک دو ماهه گفت بیچاره شدیم دیگه طلاقت نمیدهند قانون تا دنیا اومدن بچه اجازه طلاق نمیده زود اقدام به سقط جنین کن خوشبختانه تا سه ماهگی راحته.
گفتم اخه مامان بچه مون چی؟ حاصل عشقمه دلم نمیاد
گفت همون جوری که بقول خودت شب اول گذاشت تو شکمت بازم میتونه اون هنوز فقط یه لخته خونه نترس چیزی نمیشه می برمت پیش دکتر خودم که خودمو دو بار از حاملگی بی هنگام و ناخواسته نجات داده
 
 
گفتم چرا مامان تا حالا نگفته بودی ؟!
گفت لزومی نداشت چون ناخواسته بود
پرسیدم از بابا بود انداختی ؟
گفت پس از کی بود از بابا بزرگت؟! نکنه فکر می کنی دوس پسرم داشتم از اون بوده خخخخخ؟!
گفتم که ناخواسته بود منو بابات عاشق و معشوقیم کسی بینمون نیست هر چند خیلی ها وقت و بی وقت خواستن وارد حریمم بشن .
گفتم مامان یه سوالی بکنم راستشو می گی ؟
گفت اره
گفتم قسم بخور راستشو می گی و ناراحتم نمی شی
گفت سؤالتو بکن
گفتم تا قسم نخوری نمی پرسم تا قسم خورد
گفتن مامان من به یکی شک دارم با تو سکس کرده نه یکبار بلکه چند بار حتی الان ! بگم ؟
گفت حتما باباتو می گی خخخخ
گفتم نه
گفت بگوووو
گفتم بازم قسم بگو تازه نگفتم داری جوش میاری
گفت بگو نکنه محسن را می گی خخخخ
گفتم هنوز یادمه شبایی که بابا نبود منو تو تنها می شدیم دایی با پسر عمو محسن می اومدن پیشمون
یادته یک شب من پیشت خوابیده بودم یواشکی رفتی پایین تخت عمو محسن پیشت خوابید زیر پتو روی تو خوابیده بود من اومدم متوجه نشدین داشت بوست می کرد فکر کردم داره اذیتت می کنه با سیلی زدم سر محسن زود از روت اومد پایین تو منو بغل کردی محسن ندیدم چطوری در رفت
پرسیدم چکارت می کرد گفتی دلم درد می کرد داشت ماساژ میداد ؟
وقتی پرسیدم چرا لختی لباس تنت نیست گفتی تب کرده بودم داشتم می مردم اگه لباسامو در نمی آوردم سکته می کردم!!

 
 
مامان فقط آه می کشید و با علاقه گوش به حرفام میداد
گفت جوون بودم و بی تجربه اون زمان من 18 سالم هم تمام نشده بود تو در 16 سالگیم دنیا اومدی بابات منو تو را می سپرد به مامان بزرگت میرفت اون شب و مواقعی که دایی و عمو محسنت می اومدن مامان بزرگ شهرستان بود اینا می اومدن
آره محسن منو خیلی دوس داشت اونقدر به من محبت کرد و هوامو داشت تا قاپمو دزدید
منم جوون بودم و نیاز به سکس داشتم باباتم دنبال پول جمع کردن یک ماه یکماه خونه نمی اومد
اره سفره دلمو باز کردی گول خوردم سالها با محسن مخفیانه سکس داشتم هر دو بچه را که می گم انداختم مال محسن بود

گفتم مامان من چند بار دیگه هم دیدم محسن تو را می کنه ولی باور نداشتم الان باورم شد
یکبارش تو اشپزخونه بود پرده ی اوپن پایین بود چراغ اشپزخونه را خاموش کردین من داشتم مشق می نوشتم دیدم پرده تکان می خوره اول فکر کردم گربمونه منم چراغ مطالعه را روشن کرده بود پا شدم گربه را بغل کنم چند روزی بود خونه نبود تا پرده را زدم کنار دیدم سرت برگشته سمت محسن محسنم داره لباتو میخوره اونقدر مشغول سکس بودین منو متوجه نشدین یا بلیز بافت سبز تنت بود بدون دامن انگار دامنت افتاده بود کف پا خوشم اومد من اونموقع 13 ساله بودم گوشه پرده را نگه داشتم سینه به پایینتو و باسن و و شکمو کمر لختتو تماشا می کردم و ضربه هایی که محکم عمو محسن بهت می زد باسنت موج می زد هر چه کردم بلکه کیرشو ببینم نمیشد تا فهمیدم ابشو داره می ریزه تو کست بعد چند لحظه خواستی پاشی فشارت داد نذاشت بلند شی کیرشو دیدم نسبتا گنده بود برگشتی کردی تو دهنت انگار باقیمانده ابشو خوردی تا بلند شدی محسن شلوارشو معلوم بود تا مچ پا پایین بود کشید بالا و تو هم دامنتو کشیدی بالا همدیگرو بغل کردین شاید 10 دقیقه لباتو محسن میخورد و با سینه های نازت بازی میکرد و اونا را هم میخورد با صدای زنگ در همدیگرو رها کردین منم پیچیدم به راهرو سرویس بابا بود داشت از خرید می اومد
 
 
گفت اره پس میدونستی ؟ دخترم میشه گفت اکثر زنها مثل من دوس پسر و عشق پنهان داشته و دارند مثل عمه نسرین که با داریوش هنوزم سکس دارند
گفتم چرا خاله ناهید را نمی گی با پسر مستاجرشون فقط مونده ازدواج رسمی نکنند
گفت منم باشم جای ناهید اون پسرو ولش نمی کنم اخه ناهیدم با اون خوشگلی مامان دادش به یه پیر مرد شکموی بی ریخت ناهید جای دختر ناصره …

با این اعترافِ مامان، کمی ارامش گرفتم پرسیدم اخه شنیدم کورتاژ خیلی سخته ممکنه ناقصم کنند
گفت تا سه ماهگی با دو سه تا قرص حل میشه نترس تازه مال تو دو ماهم شاید نشده
مال من تو حاملگی دفعه اخرم قبل از آرین نزدیک سه ماهه بود با خوردن قرص سقط شد باباتم مسافرت بود اصلا نگفتم و تا امروزم نمیدونه بین خودمون باشه ولی اولی را دونست خیلی دعوام کرد که چرا بچمو کشتی ؟! نمیدنست مال اون نبودخخخخ
صبح با مامان رفتیم پیش دکترِ خودش جریان را رک گفت معاینه ام کرد تستی قبلا گرفته بودم را دید. با سونوگرافی سن جنین را یک ماه و بیست پنج روزه تشخیص داد گفت خوشبختانه زود متوجه شدی نترس هیچ خطر و عواقبی هم نداره با دارو جنین میاد بیرون دو نوع قرص داد به نامهای.

1. بییییبببب
2. بییییبببببببب
قرص بییییبببب  را تا رفتم خونه خوردم بعد از 12 ساعت دوباره یکی خوردم. چند ساعتی طول نکشید از خوردن دومین قرصم لکه های خون را در پد روی کسم دیدم مامان و فریبرزم پیشم بودند خبرشون کردم
ساعت به ساعت چک می کردیم لکه خون ادامه داشت و بیشتر هم می شد مامان و فریبرز کاملا مواظبم بودند با پزشکش تو واتساپ در تماس بود گفت خوبه سر اتمام 24 ساعت دیگه بیییببببببب را نخوره اون یکی را بخوره
شروع کردم به خوردن اولین قرص بییییبببببببب که بعد از خوردن آن طولی نکشید احساس دل پیچه مانند و درد کردم و خونریزیم شدید تر شد خون ریزیم به حدی رسید که لخته لخته خارج می شد از طرفی خوشحال بودم و از طرفی گریه می کردم که بچه عشقم را داشتم تیکه تیکه از وجودم جدا می کردم اگر نوازشهای فریبرز نبود و دلگرمی هایش و امیدواری هایش قطعا افسرده می شدم 12 ساعت گذشت و ادمه داشت دومین قرص بییییبببببببب را خوردم و انقباض در رحمم را کامل حس می کردم مامان ساعت به ساعت وضعیتم را به دکتر در واتساپ پیام میکرد لحظه ای مامان و فریبرز از کنارم دور نمی شدند در بغل فریبرز دردم را کاملا فراموش می کردم حتی بخواب راحتی رفتم تقریبا میشه گفت لخت خوابیده بودم فقط تاپی در بالاتنه ام بود زیرم را مامان و فریبرز دم به دم با تعویض ملافه خشک نگه داشته و خونم را نمی گذاشتند از کسم به پایین بریزه خوابم برده بود سر ساعت قرص بعدی بیدارم کردند ولی دکتر گفته بود دیگه نخور چون دیگه فقط خونابه و لکه های ریزی داشتم با ضد عفونی کردن کسم سر ساعت مقرر عصر دیر وقت رفتیم پیش خانم دکتر معاینه و سونو گرافی کرد گفت خوشبختانه رحمم خالی شده هیچ مشگلی ندارم ولی درد را داشتم گفت طبیعی است خون زیادی از بدنت رفته قرص آهن نوشت که نوع آلمانیشو گفت بگیرید توصیه بر خوردنش تا یک دوره کامل کرد دیگر در رژیم خوراک و غذایی توصیه بر خوراکی‌های مملو از آهن شامل لوبیا، عدس، روغن کنجد، سبوس برنج، سویا، سبزیجات برگ‌دار، تخمه کدو، کشمش در کنار این نوع مواد غذایی، مواد حاوی ویتامین C مثل توت‌فرنگی و گریپ‌فروت نیز توصیه کرد توضیح داد که برای جذب بهتر آهن در بدن است.
 
خاطراتم را که مینویسم شیش روز از مراجعه به دکترم گذشته. و برگشتیم بدین گونه که مجددن رفتیم پیشش معاینه های لازم را کرد و تست خون نوشت جوابشو فوری خواست نتیجه اش عالی بود ضمن منفی بودن حاملگی ، سر جا بودن آیتم های خونی نشان از مراقبت خوب و تغذیه مناسب و روحیه گرفتنم از آینده دلخواهم و زندگی جدید با عشقم بود اینبار با فریبرز رفته بودم پیش دکتر هر چند مردها را تو اتاق معاینه راه نمیدهند ولی هر دو با اجازه دکتر رفتیم تو دکتر هم خیلی از فریبرز خوشش اومد به اون هم توصیه کرد تا زمان قطعی و قانونی نشدن طلاق خانمت سعی کن هرگز بدون کاندوم مبادرت به دخول نکنی و هرگز آبتو تو رحم خانمت تخلیه نکنی حتی با داشتن کاندم چون ممکنه پاره شده باشه
سعی کنید با معاشقه همدیگر را راضی کنید از سکسهای دهانی و لایی و اگر دوست دارید سکس معقدی اونم سعی کنید حدالامکان با کاندوم و استفاده از ژلهای مناسب انجام بدهید البته خیلی توصیه نکرد از من پرسید ایا سکس معقدی را دوست دارم گفتم آره با فریبرز هر سکسی برایم لذتبخشه گویا خانم دکتر هم از گفتن خسته نمی شد با وجود سنی حدود سن مادرم (53 سال) خیلی جوانتر بنظر می رسید و طولانی تر به جزئیات هم می پرداخت تا جاییکه از فریبرز پرسید با کاندوم مشگلی نداری ؟ گفت متاسفانه با کاندوم انگار هیچ کاری نمی کنم خیلی دیر به اوج می رسم
اندازه کیرشو پرسید
وقتی گفت 23 تا 25 سانت است چشمای خانم دکتر داشت از تعجب از حدقه در می اومد پرسید جدی می گی ؟!!!
گفت بله پرسید کلفتیش چقدره البته در زمان نعوذ
من مچمو حلقه کردم گفتم خانم دکتر دقیقا این اندازه
خندید گفت خوبه پرده ارتجاعیت تونسته تحمل و مقاومت کنه
دردت نمیاد ؟
گفتم دردی که خیلی دوسش دارم …
پرسید چطور گفتم حس میکنم همه وجودمو در ورودش داره میشکافه ولی شکافتنی که برای پرکردن لذته

 
 
گفت چه شاعرانه و عاشقانه!! براوووو بیژن و منیژه خخخخخ
چند باری حس کردم بی اراده وقتی با احساس جملات زنانه را که فقط زنها بلدن و میدونن چقدر لذتبخشه می گفتم خانم دکتر رونهاشو به هم فشار میده و حتی چند بار دستشو تا نزدیکی کسش برد ولی گذاشت روی رونهای سفید و لختش که از دامن کوتاهش بیرون بود
اومدیم خونه تو این مدت حدود 10 روز یکبارم طاهر زنگ هم نزده بپرسه چه می کنی !!
عوضش فریبرز کار و کاسبیشو داده دست عواملش حتی یک ساعتم از پیشم جایی نرفته مگر با من
کلی از املاک و دارایی اش را فروخته تا سبکش کنه برای زندگی مدت طولانی در اروپا (انگستان) البته تجارتخونه و دفترشو نمی فروشه بیشترشم من تو این مدت نذاشتم خودشم قبول کرد میگه میتونم آنلاین اداره اش کنم به کارمندام اعتماد دارم مخصوصا به یکی از رفیقای غارش که در سود تجارتخونه شریکم هست خیلی اعتماد داره .
فریبرز در مخبرالدوله بنک دار است یک ملک قدیمی 750 متری داره در واقع یک تجارتخونه است چند تا کارمند و تدارکاتچی دارد دفترش در جردن است اغلب همه کارهای تجارتش آنلاین و به دوربینها دسترسی دارد
کارکنانش بسیار از او راضی هستند و دوستش بیشتر از خودش دلسوز است و مواظب
 
 
با وجودی که خبر آن روز خیلی بد بود و بدتر که باید سقط کنم ولی به خیر و #خوشی ختم شده دیشب اولین سکس #لاپایی را کردیم هر چه گفتم بده کیرتو بخورم تو بار اول ندادگفت باشه برای دفعه بعد
دو بار تا صبح سکس کردیم اولی لاپایی بود دومین سکسمون ابتدا به اصرار من گذاشت تو کونم درد داشتم ادامه نداد تا سرش بیشتر نکرد تو کونم به کسم فشار می اومد منصرف شد سینه هامو با دستام به هم فشار دادم لای سینه هایم عقب جلو میکرد که کیرش از لای سینه هام می اومد میرفت دهنم باز در می اومد تا خواست ابش بیاد دو دستی گرفتم کردم دهنم مک زدم پرشد تو دهنمو و حلقم با لذت همشو خوردم با وجود شورطعمی لذیذترین مزه ای است که بارها در طول این مدت تجربه کردم خیلی اصرار داشت کسمو بخورم گفتم بذار خوب بشم تا بوش زننده نشه یه موقع
اخه دکترم توصیه کرد تا پریود نشدن و پاک شدنت سعی کن شوهرت سکس دهانی با کست نکنه چون ممکنه مریضش کنه امکان وجود خون ریزی های خفیف هنوز هست .

دوست داشتم خوشحالیمو با شما آدمهای #شجاع و #روراست تقسیم کنم و بگویم که تلاش کنید و از هر چیزتون بگذرید تا به #عشقتون برسید چون #امکان دوباره زاده شدن و تجربه کردن و اشتباه نکردن را #هرگز ندارید .
 
این #دومین #خاطره ام بود قبلی را چند روز پیش #فرستادم همان زمان این خاطره ام هم تا نصفه هاش را نوشته بودم …
 
#مرسی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *