این داستان تقدیم به شما
اولین باری که اسم یه مرد دیگه تو سکس ما وارد شد، یک شب تابستانی سال 89 بود.
زنم (مریم) داشت رو کیرم بالا پایین میرفت. مدتی بود، تو فانتزیام، #مریم را با مردای دیگه تصور میکردم و چند هفته ای بود که همسایه ی خانم بازمون (علی) دائم جلو #چشام بود. حسابی حشری بودیم. تازه از جلوی پنجره آورده بودمش کنار. آخه دوست داشتم همسایه ها ببیننمون سینه هاشو میچسبوندم به پنجره و دائم خدا خدا میکردم همسایه از پشت پنجره هاشون، #یواشکی مارو دید بزنن ولی نیان جلو تا ما هم همه کارهارو نشونشون بدیم!
سینه هاشو میخوردم. زانو میزدم که کسشو بخورم و میگفتم تو هم با سینه هات بازی کن!
خلاصه
مریم داشت آه و ناله ای میکرد! موهاشو گرفتم و سرشو آوردم پایین تا لباشوو بخورم و اونم زبونشو #بکنه تو حلقم! دهنمو بردم کنار گوشش و زمزمه کردم: میخوام به علی کس بدی! میخوام بکنتت و منم ببینم که جندش شدی! میخوام دگمه های پیراهنشو باز کنی وقتی داری بهش لب میدی و کمربندشو باز کنی و شلوارشو #بکشی پایین و کیرشو که حسابی شق و قلمبه شده تو شورتش با دستات بکشی بیرون و بوسش کنی و یواش زبون بزنی و بعدش حسابی براش ساک بزنی و اونم سرتو موهاتو بگیره و #کیرشو تا تخماش بکنه تو حلقت! و براش ساک بزنی و بعم لباساتو براش دربیاری و بگی بهش که میخوای شوهرت بشه و عین زنش، تورو بکنه.
سرشو آورد بالا و تو تاریکی سعی کرد تو چشام نگاه کنه. پرسید: چی؟!
گفتم: فانتزیه!میخوام سکسمون #داغتر بشه!
سرعتشو تندتر کرد
گفت: میخوای کیرشو بکنه تو کسم؟!
از خوشحالی میخواستم فریاد بزنم
با یه دستم نوک گنده ی سینشو میمالوندم و با یه دست دیگم، محکم، به لپ کونش میزدم و سعی میکردم انگشت کنم تو کونش.
گفتم: آره عزیزم! دوست دارم ببینم تو ام یکی از جنده هاشی!
آه و ناله ی بلندی میکرد
گفت: زنش #جنده ست. من جندش نیستم، عشقشم!
حس شنیدن این جمله ها
عرق هردومونو بیشتر کرده بود و شهوتی تر شده بودیم.
دوباره پرسید: میخوای آبشو بپاشه تو کسم؟!
صورتشو گرفتم تو دستم و لباشو محکم فشار دادم: آره زنه خوشگل جنده ی من. آره میخوام صداشو بشنوم که بهت میگه
مریم داره آبم میاد
عزیزم داره آبم میاد. بذار بکشم بیرون!
مریم دوباره ادامه داد: میخوای #آبشو بپاشه تو کسم؟ میخوای حاملم کنه؟! میخوای همه #بفهمن علی منو کرده؟!
دیگه اینجا
لحظه ای بود که مریم با صدای بلند آه میکشید و میلرزید و منم داشتم تمام آبمو با شدت تو کسش میپاشیدم! فکر کنم
کیرم راحت 6، 7 تا #نبض زد و آبمو پاشید.
مریم افتاد روم! هر جفتی خیس عرق بودیم. تا حالا اینجوری ارضا نشده بودیم. سینه هاش هنوز #گنده بودن و #نوکشون حسابی بزرگ شده بود. کس خیلی تنگش، از همیشه لیزتر شده بود و #خنکی نسیمو روی کیرم که از آبش لیز شده بود، حس میکردم.
مریم خیلی #خبره شده بود تو این 5، 6 سال ازدواجمون. یاد گرفته بود و میدونست من دوست دارم، بعد از اینکه آبم میاد با عضله های کسش، کیرمو میمکید تا تموم آبمو بکشه تو کسش و من حال میکردم.
غلت زدیم و حالا، من روش بودم. پس از یکی دو دقیقه که بوسیدمش و سینه هاشو نوازش کردم، یوووووواش کیرمو کشیدم بیرون که دوباره آهی کشید و خودشو کوچولو کرد و #اومد تو بغلم.
پرسید: جدی گفتی؟! از ترسم گفتم: #دیوونه شدی؟! گفتم که فقط یه فانتزیه! #گفت : آهان! #حواست باشه خلاصه!
ولی کار ما تازه شروع شده بود!
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید