این داستان تقدیم به شما

اسمم متین هست من ی خاله دارم به اسم حمیده 33 سالشه هیکلش خیلی قشنگه کون گردی داره ک من اکثر موقع ها از کون میکنمش.راستی من 23 سالمه اون اوایل ک تو کف خالم بودم همیشه ب یادش جق میزدم
خیلی مذهبی هستش
ی بچه داره 7 ساله ب زور مادربزرگم زن ی ادم پول دار شد
ی بار از مادرم وقتی داشت با خاله کوچیکم حرف میزدم شنیدم ک حمیده رابطه جنسی با شوهرش نداره
منم تصمیم گرفتم هرجوری شد جورش کنم اما نمیدونستم چطور
ی بار ب مادرم زنگ زد گفت که اگ میشه متین رو بفرست اینجا کمک من خونم رو دارم ترو تمیز میکنم وسایل سنگین رو نمیتونم بلند کنم.مادرم بم گفتو منم رفتم…
وقی  رسیدم  خونشون زنگ زدم درو باز کرد رفتم داخل سلام کردم دستشو دراز کرد منم دست دادم وقتی دستشو گرفتم کیرم راست کرد رفتم داخل اتاق دیدم ارمین پسرش خابه
 
خلاصه 3 یا 4 ساعتی میشد داشتیم کار میکردیم کونش داشت دیونم میکرد
رفت داخل اشپز خانه ظرف بشوره وقتی داشت میشست ظرف ها رو رفتم ب بهونه اب خوردن پشت سرش وایسادم لیوان رو پر کردم خوردم دوبار ک پر کردم چسبیدم ب کونش ک لحظه دیدم بدنش لرزید همینجور نگه داشتم یکم با کیرم ب کونش ک مالیدم دیدم داده هم راهی میکنه و کونش رو میده عقب نزدیک 5 دقیقه رویه دامنش عقب جلو میکردم اونم داشت لذت میبرد و لباشو گاز میگرفتزیر گردنش رو لیس میزدم ک اهش دراومد سینه هاشو از عقب گرفتم میمالیدم
وای خیلی حال میداد بم وسط کار ی دفه گفت نه متین ادامه نده و برگشت سمت من گفت برو اون ور من دیگه نمیفهمیدم چیکار میکنم زود لبمو گذاشتم رو لبش بازم هم راهی کرد برگشت ب پشت دستشو گذاشت رو ظرف شور کونشو عقب داد منم نشستم رفتم زیر دامنش شورتش ابی بود از پاش در اوردم لاکونشو باز کردم سوراخش رو لیس میزدم چند دقیقه ای سوراخشو لیس زدم
 
همونجوری ک کونشو عقب داده بود رفتم جلو تر کوسشو مالیدم مک زدم دیگ کاملا داشتم ساک میزدم کوسشو
همش میگفت بخورش متین ماله خودته
دیگه کاملا سرمو گرفته بود تو دستش رویه کوسش عقب جلو میکرد تا ابش اومد سرمو نگه داشت دم کوسش منم لبامو پهن کردم دور کوسش ابش خالی شد تو دهنم کلی هیجان داشت برام
میخاستم بکنمش گفت بریم داخل اتاق ک پسرم نیاد ببینه
رفتیم اتاق افتاد ب جون من لباسامو کند به شورتم ک رسید وقتی شورتمو زد پایین خیلی حال کرد گفتم بش برام ساک بزن
کرد تو دهنش ی 5دقیقه ای ساک زد ک گفتم بش بسه خاله بخاب بکنم
اونم تاق باز خابید بم گفت بیا جلو رفتم جلو پاهاشو گذاشت رو شونه هام منم اروم اروم کردم تو کوسش شروع کردم تلمبه زدن.خیلی حال میداد کسش واقعا تمیز و تنگ بود…

 
ده دقیقه کس کردم گفتم خاله از بچگی کونت رو دوس داشتم میزاری بکنم کفت متین من کونم دست نخوردس میترسم
گفتم اروم میکنم ک قبول کرد ب پهلو خابوندمش خودمم ب پهلو پشت سرش خابیدم پاهاشو جفت کردم تف زدم دم سوراخش اروم اروم کردم توش ک ی دفعه حیغ زد گفت توروخدا درش بیار جر خوردم داشت التماس میکرد ک نگهش داشتم حرکت نکردم گفتم خاله تکون نخور الان عادی میشه چن ثانیه هیچی نگفت ی دفعه ی صدایی کرد و اهش بلند شد اروم اروم تلمبه زدن رو شروع کردم باورم نمیشد 10 دقیقه ک کردمش بدنش لرزید و ارضا شد بعد ارضا شدنش 5 دقیقه دیگ از کون دوباره زدم تا ابم اومد ریختم تو کونش بعد بی حال نیم ساعت خابیدیم بعدش بلندش کردم گفت متین تاق باز بخاب منم خابیدم اومد خابید روم سرشو گذاشت رو سینم دیدم گریه میکنه گفتم چته گفت متین چن 12ساله ازدواج کردم اما نزدیک 6 ساله با شوهرم سکس نکردم تا امروز با تو منم دیدم فرصت خوبیه بش گفتم خاله این سکس اخرمون نباشه بزار از هم لذت ببریم ک با علامت سر رضایتشو نشون داد و الان سه ساله تمامه ک باهاش سکس دارم
تقریبا هفته ای دوبار میشه و اون هم کاملا از این رابطه راضیه
 
در ضمن این داستان ادامه دارد……

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *