این داستان تقدیم به شما
سلام. من علی هستم 24 سالمه خالم اسمش نسرین 45 سالشه دختر داییمم مهسا 26 سالشه
من از بچگیم با دختر داییم دکتر بازی میکردم تا یه دوره که از سرمون پرید از وقتی هم چشم باز کردم تو کف خالم بودم که سینه های بزگ و سفیدی داشت.
من 20 سالم بود یه روز با دوست دخترم تموم کرده بودم حالم خیلی بد بود با خالم تلفنی درد دل کردم گفت پاشو شب بیا خونه ما بشینیم حرف بزنیم با هم.من شب بود رفتم با خالم و شوهرش نشستیم حرف زدن شوهر خالم هی میخندید و مسخره میکرد.
خالم بهش گفت برو یه چیزی بیار بخوریم هم خوش باشیم هم این بچه حالش عوض بشه اونم شراب اورد خوردیم ساعت 12 شب بود که میخواستم برم خونه شوهر خالم گفت مستی خطرناکه و من موندم.
شوهر خالم رفت خوابید و منو خالم با هم گرم حرف زدن شدیم قاطی حرفاش گفت چرا به جای دوست دخترت با مهسا(دختر داییم)رفیق نمیشی و این حرفا.منم از دهنم پرید گفتم اون خیلی خوبه با اون بدنش حیف که دیگه دکتر بازی نمیکنه باهام.
خالم زد زیره خنده گفت مگه شما باهم اره؟ گفتم نه بابا بچه بودیم گفت شیطون دیگه با کی گفتم هیچکس بقیه فقط سوژه لذت بودن.مست بودم هرچی به دهنم میومد میگفتم اونم بدش نیومده بود. گفت مثلا؟گفتم زیاد نیستن یکیش خودتی
یهو خودشو جمع و جور کرد گفت نکبت هیز برو بگیر بخواب مستی هزیون میگی.گفتم چیه مگه تو فکرم گناه داره خندید گفت زشته من خالتم منم با پررویی گفتم خالمی ننم نیستی که بعدشم فقط جغ بوده که زد تو سرم گفت بدبخت جغی کور میشیا دلو زدم به دریا گفتم خب کسی نیست باید یه جور خودمو خالی کنم تو شوهر داری حال میکنی که برگشت گفت نه ما هم زیاد رابطه نداریم گفتم خاک تو سرش که هرشب باهات نمیخوابه. خودم دیدم تند رفتم شب بخیر گفتم برم بخوابم یهو دستم گرفت کشید طرف خودش دست انداخت رو کیرم که راست شده بود گفت خب تو بیا جای اونو پرکن امشب.
منم بدون معطلی دست انداختم رو سینش یه لب گرفتم ازش و شروع کردم به دراوردن لباسش لخت که شد لباس منو از تنم دراورد تاق باز خوابید رو مبل منم کیرم تفی کردم افتادم روش فرو کردم تو کسش تند تند تلمبه میزدم و لبشو میخوردم سینشم میمالیدم یه لیس میزدم.تلمبه هامو بیشتر کردم اونم اروم ناله میکرد.20دقیقه از کس کردمش همه ابمو ریختم تو کسش.
داشتم از لذت و گرمای کسش میمردم.باورم نمیشد خالمو کردم.گفتم خاله نتونستم بکشم بیرون گفت عیب نداره من نازام راحت باش.بعد از چند دقیقه رفت دستشویی و برگشت من باز راست کردم گفتم خاله بیا یبار دیگه گفت بذار ببینم محسن تو چه وضعیه رفت چک کرد اومد شروع کرد به خوردن کیرم یذره خورد نشست روکیرم بالا و پایین کرد منم در حمین حال سینه سفیدشو میمالیدم.گفتم میشه از پشت بکنم گفت نه تاحالا باز نشده و هرچی گفتم قبول نکرد گفت میخوای نهسارو فردا بیارم برات اون خیلی حشریه منم ذوق کردم و با با لذت بیشتر خوابوندمشو شروع به تلمبه کردم ابم که اومد ریختم توش و غش کردم روش.بعد بلندشدیم ترتمیز کردیم خوابیدم.
فرداش ساعت 11بیدار شدم دیدم از اون اتاق صدای دختر داییم میاد.ذوق مرگ شدم سریع بلند شدم رفتم تو اتاق دیدم شوهر خالم نیست.سرکار بود. خالم گفت بیا جانی سینس اومد جفتمونو بکنه زدیم زیره خنده گفتم مهسا تو انقدر اوکی بودی من نمیدونستم با خنده گفت از خالت بدترم اما هنوز ندادم منم پریدم یه لب ازش گرفتم گفتم خودم الان جرت میدم خوشگلم.
شروع کردیم تند تند لباس همو دراوردیم خالمم خودش لخت شد جفتشون بغل کردم از سینشون گاز میگرفتم و کونشونو میمالیدم اوناهم با کیرم بازی میکردن.بردمشون رو تخت خالم کرو اورد گفت اول بیا منو بکن همزمان با انگشت سوراخشو باز کن منم کیرمو کرمی کردم گذاشتم تو کس خاله اروم جلو عقب کردم یه دستمم کرمی کردم مالیدم به سوراخ مهسا اروم انگشت میکردم اونم اخ اخ میکرد خلاصه یکی یکی انگشتمو کردم توش تا یذره جا باز کرد.یذره کرم زدم به کیرم گذاشتم دم سوراخ مهسا یدفه فشار دادم تا دسته تو جیغش بلند شد خالم میگفت نکن گناه داره گفتم الان دردش میافته.1دقیقه بعد جلو عقب کردم کم کم لذت جای درد اومد سراغش اما هی میگفت اروم تر منم تلمبه هامو اروم کردم خالم خابید کنارش و نوازشش میکرد منم یهو انگشتمو زدم به کرم کردم تو کون خاله یه جیغ اروم زد گفت برای کون من نقشه نکش.یذره قسمش دادم قبول کرد همزمان تلمبه هامو تو کون مهسا محکم تر کردم و خالمو انگشت کردم تا اونم جاباز کرد.
جفتشونو حالت داگ استایل نشوندم تا کردم تو کون خاله جیغ میکشید لذت بردم ابم اومد سریع در اوردم کردم تو کون مهسا کل ابمو خالی کردم تو کونش.اونم از شدت داغی و لذت ارضا شد.بعداز بیست دقیقه نوبتی کردمشون تا ساعت 2 دیگه کرم اب نداشت با هم دوش گرفتیم و رفتم خونه.جفتشون تا یه
هفته گشاد راه میرفتن.الان 4 ساله زیاد با دختر داییم سکس دارم اما خالم دیر به دیر میده
مرسی که خوندین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید