این داستان تقدیم به شما

من یک زن متاهل سی و پنج ساله هستم. با قد 173 و وزن 70. کمر باریک و پاهای کشیده و رانهای پری دارم. سینه های بزرگ سایز 85 و تنی برفی با موهای بور. کون تپل ژله ای و گنده. با اینکه یک دختر ده ساله دارم ولی هنوز احساس جوونی میکنم. شوهرم یک پزشک متخصص چشم هست و خودم با اینکه مهندسی مکانیک خوندم ولی کار نمیکنم. از بعد ازدواجم با اینکه مردای اطراف زیادی سعی کردن مخمو بزنن ولی هنوز خیانت نکردم.
امروز ساعت ده صبح از در آپارتمان بیرون اومدم و وارد آسانسور شدم و به پارکینگ رفتم.
کنار ماشین دوچرخه اشکان پسر همسایه طبقه پایین رها شده بود.
اومدم دوچرخه رو جابجا کنم. نمیدونم چی شد مانتوم به سیم ترمز دوچرخه اش گیر کرد و پاره شد.
سعی کردم عصبی نشم تا روزم خراب بشه. برگشتم تا مانتومو عوض کنم.
همه مانتوهام تو رخت چرکابود و هنوز نداده بودم به خشکشویی.
مجبور شدم یکی از پالتوهای قدیمی رو امتحان کنم.
 
 
یک پالتو سفید کوتاه. رونام حسابی بیرون افتاده بود. دکمه هاشو نبستم تا تنگ به نظر نیاد.
حسابی سینه های درشتم تو ذوق میزد.
با همون وضع رفتم تو آسانسور.
طبقه دوم در باز شد و کامران پسر سی ساله طبقه دوم وارد شد. سلام کرد.
حسابی تو نخ من بود.
سرتاپامو ورانداز کرد و برند عطرمو پرسید.
بعد با حالت متلک گفت چه وقت مهمونی رفتنه.
منم خندم گرفت.
با پررویی جونی گفت.
چشام تو چشاش گره خورد
ترس عجیبی رو تجربه کردم.
انگار آتیش زیر خاکستر وجودم شعله زد.
وقتی تو پارکینگ رسیدیم.
 
 
یهو شیطونیم گل کرد و ازش یک نخ سیگار خواستم.
جعبه سیگارش تو جیبش بود ولی گفت تو خونه جا گذاشته.
دکمه طبقه دوم رو زد. و دوباره رفتیم بالا.
وقتی رسیدیم تو طبقه بهم تعارف زد که برم تو خونشون. ظاهرا خانوادش رفته بودن کانادا و این تنها بود.
منم نمیدونم چی شد کنجکاو شدم و رفتم تو.
همه جا بهم ریخته بود.
رفت و دوتا گیلاس گذاشت رو اپن آشپزخونه و از زیر کابینت یک شیشه که ظاهرا شراب بود بیرون آورد و دوتاشو پر کرد.
منم نه نگفتم و سر کشیدم.
دومی….. سومی… سیگارشو درآورد و بهم داد.
برام روشن کرد.
گرمم شده بود.
پالتومو درآوردم.

 
 
با یک تاپ آستین حلفه و ساپورت مشکی چسب وسط خونه یک پسر حشری.
به بهانه های مختلف وسط حرف زدن موها و گردنمو لمس میکرد.
آتیشم تند شد.
وقتی به خودم اومدم زبونش داشت تو دهنم میچرخید.
دستاشو آروم آروم کرد تو ساپورتمو دوتا کپلمو محکم چنگ زد.
ول داده بودم.
بعد از کند دقیقه کلوندن تو یک حرکت منو برگردوند دستامو لبه اوپن گذشت.
دستاشو گذاشت دو طرف ساپورتم و شورت و ساپورتمو داد زیر کپلام.
نشست و دهنشو گذاشت از پشت رو چاک کسم.
و شروع کرد خوردن.
 
 
چند دقیقه گذشت که دیدم خمم کرده رو اوپن و کیرشو کرده از پشت تو کسم و دوطرف کونمو گرفته و داره مثل سگ تلم میزنه.
منو حسابی گایید.
تا ساعت 2 ظهر رو تخت دونفره اتاقش به هفتاد روش منو گایید.
هیکل سفید و تپلم زیر کیر کلفتش و  بدن سبزه و پشمالوش حسابی گاییده شد.
هیکلم پر آبکیر بود.
حالا دیگه زن جنده یک پزشک شدم که صبح به پسر همسایه پایینی کس دادم ولی باید بگم اگه میدونستم جندگی اینقدر حال میده سالها پیش جندگی رو شروع میکردم شما دخترا هم اگه هنوز مثل من پیر نشدین حسابی جندگی کنین و از زندگیتون لذت ببرین چون لذت نبردن از زندگی یعنی خریت.
 
 
در ضمن اینم بگم #این #اتفاق #برای #هرکسی #میفته #اگر #گیر یک #پسر #پررو #بکن #بیفتن .

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *