داستان سکسی تقدیم به شما
رفقا این داستان کاملا تخیلیه امیدوارم بخونید لذت ببرید… منتظر نظراتتون هستم
دستاشو مشت کرده ولی مطمئنم کتکم نمیزنه و این از همه چی بدتره اخرین باری که کتک نخوردم ۲۴ ساعت لخت با بندای محکم بسته شده بودم به درخت و اون هیچ توجهی بهم نمیکرد انگار وجود نداشتم، فقط با سگش بازی میکرد و من هرچی ضجه میزدم توجهی بهم نداشت… خیلی سعی کردم خودمو نگه دارم ولی نتونستم و خراب کاری کردم و خودمو کثیف کردم اونم دقیقا وقتی که از جلوم رد میشد با چشمای بی روح نگاهم کرد و با کارواش برگشت… یکم با ولوم و قدرتش ور رفت و بعدش فشار زیاد و سرمای شدید آب یخو تو بدنم حس کردم با آب شلاقم می زد و باور کنید از هر کابل و شلاقی دردناک تره رد خون مردگیایی که در اثر فشار آب روی بدنم ایجاد شده بود مثل خط خطی های یه بچه رو دیوار نامفهوم ولی قشنگ بودن این بهترین هدیه‌ای بود که میتونست بهم بده بعد از اینهمه بی توجهی عاشق رنجی‌ام که ازش میکشم کاش زودتر خودمو خراب میکردم… دیگه نمیتونم تحمل کنم تقریبا تمام بدنم راه راه شده و به قول خودش گورخرش شدم سیف وردم یادم نمیاد… منگم… حتی دیگه دردو حس نمیکنم…
چشمامو باز میکنم میبینم تو تختم ولی نه تخت خوابم این یعنی بازی هنوز ادامه داره… بدنم چربه نمیدونم چه پماد، کرم، یا روغنی زده به تنم ولی دارو هارو خیلی خوب میشناسه. صدای پاش میاد قلبم از جاش داره کنده میشه به شدت ضعف دارم. در با صدای آزار دهنده ای باز میشه میدونم حق ندارم نگاهش کنم وگرنه تنبیهم سخت تر میشه وقتی تنبیه میشم حق ندارم صداش کنم یا حتی خطاب قرار بدمش بدون اینکه باهام حرف بزنه یا حتی نگاهم کنه میاد ظرف غذامو پرت میکنه رو زمین، از موهام میگیره میکشتم جلوی ظرف و صورتمو فرو میکنه تو غذای پوره مانندی که جلومه مطمئنم غذای سگه، معمولا به دستور آقا خودم برای سگشون درست میکنم اون غذارو (خیلی مقویه ولی بدمزه و بدبوعه) میدونم که باید ظرفو جوری لیس بزنم که حتی نیاز به شستن نداشته باشه شروع میکنم با حق حق لیس زدن و خوردن که… یه صدای تیز و یه سوزش عمیق روی کونم حس میکنم درد تا مغز استخونم میره ولی حق ندارم جیغ بزنم اگه بزنم به سکوتش ادامه میده سکوت و بی توجهیش از گلوله هم برام دردناک تره…
تقریبا ظرف و تمیز کردم تا الان ۳۳ تا ضربه خوردم و اشک و غذایی که لیسش میزنم با هم قاطی شده ظرف دیگه کامل تمیز شده…
باهام صحبت میکنه: بشمار حیوون احمق، نشون بده که حداقل به درد شمردن میخوری و اونقدرا که نشون میدی بی ارزش نیستی.
اشک میریزم و با حق‌حق میشمارم ۳۴,۳۵,۳۶… ۶۶
آفرین گورخر باهوشی بودی که از اول شمردی وگرنه
اینو گفت… تشویقم کرد… از خوشحالی گریه میکردم و ضربه هارو میشمردم ۶۷,۶۸,۶۹…
از عصبانیتش کم شده بود دو روز بود که تنبیه میشدم و نایی برام نمونده بود ولی مثل یه حیوون خوب مطیعش بودم باید هر طور شده از خودم راضیش میکردم و گورخر خوبی میشدم. (وقتایی که گور خر میشم یعنی بیشتر تنبیها شلاق هستن یا به شلاق مربوطن و قراره تمام تنم راه راه بشه) هر پتی که دستور می داد میشدم گربه، سگ، موش، اسب هرچی که استاد دستور میدادن هیچوقت دوست نداشت ارباب یا آقا صداش کنم من تو دلم بهش میگفتم آقا…
هوا داره تاریک میشه، بانداژ شده با طناب از سقف آویزونم و پاهام بازن، طنابهای کنفی دور سینه هام به شدت سفتن و آزارم میدن درد تو وجودم همراه با لذت وصف نشدنیی در گردشه. انقدر تابلو عم که خودمو خیس کردم و قافیه استاد اراده کنن تا به اوج برسم…
به آخرای تنبیهم نزدیکیم مطمئنم چون بهم نگاه میکنه دیگه عصبانی نیست فقط با همون اقتدار و اخم همیشگیش تو‌ چشمای حیوون حقیرش نگاه میکنه، همیشه آخرای تنبیه مهربون میشه و اجازه میده بعد از یه مدت طولانی ارضا بشم، با دردی که کف پام میپیچه به خودم میام ضربه بعدی رو روی کف پام حس میکنم و جیغ میزنم ترکه ها پشت سر هم فرود میان و من دارم معلق بین زمین و هوا فلک میشم و آب شهوتم رونامو خیس کرده… میاد بالا سرم وایمیسته بهم خیره میشه با لبخند میگه: هنوز تموم نشده گورخر فعلا باهات کار دارم
ولم میکنه و میره و با یه شمع قرمز بزرگ برمیگرده و روشنش میکنه از ترس ناله میکنم و اون بیرحمانه شمع رو میاره نزدیک نوک سینه هام نزدیک تر از همیشه با اولین قطره جیغ میزنم و اشکام سرازیر میشن فقط نمیدونم چرا این لای پای لعنتیم هر لحظه خیس و خیس تر میشه و بیشتر از همیشه هورنی میشم و استاد اینو خوب میدونه…
سینه هام کامل با شمع پوشیده شده و قرمزن، یکم تو هوا تابم میده و میاد جلو لبامو به دندون میگیره و دستشو میبره لای پاهام با اولین نشونه های ارگاسم دستشو برمیداره و یه چک محکم میزنه به سینه راستم (بیشتر پارافین میریزن) بهم میگه: هنوز بهت اجازه ندادم آشغال هرزه پس مقاومت کن کثافت بارها و بارها این کارو میکنه و هر بار با یه چک ولم میکنه و نمیذاره به ارگاسم برسم…
دیگه طاقت ندارم ضجه میزنم و التماس میکنم استاد خواهش میکنم توروخدا اجازه بدید برده هرزه‌تون ارگاسم بشه التماس میکنم…
میاد جلو دستشو میذاره لای پاهام و شروع میکنه، مطمئنم که قراره بهترین ارگاسم زندگی رو تجربه کنم…
یهو دستشو میکشه و ولم میکنه…
داره بندامو باز میکنه و من همچنان اشک میریزم و التماس میکنم اجازه بده حداقل خودم خودمو به ارگاسم برسونم ولی اون توجهی نمیکنه. ولو شدم رو زمین و دارم کفشاشو میبوسم و التماس میکنم ولی اون جوری رفتار میکنه که انگار من وجود ندارم و وسایلش رو جمع میکنه و فقط یه جمله میگه: بفهمم کاری کردی و با خودت ور رفتی از این به بعد تو لونه سگ زندگی میکنی، میفهمی که چی میگم؟ بعد بدون اینکه منتظر جواب من بمونه درو پشت سرش میبنده و میره…
برمیگردم به زمان حال، همچنان دستاشو مشت کرده ولی کتکم نمیزنه و این واقعا ترسناکه
نوشته: نیازی به نام نیست

نوشته های مرتبط:
تاوان یک اشتباه
تاوان اشتباه (۲)
تاوان اشتباه (۱)
مزاحم تلفنی و تاوان اشتباه من
تاوان اشتباه من
اشتباه نکردن اشتباه بود
اشتباه پشت اشتباه (۲)
اشتباه پشت اشتباه
طلاق اشتباه .. آشتی اشتباه
تاوان (۱)
تاوان (۵ و پایانی)
تاوان (۴)
تاوان (۳)
تاوان (۲)
تاوان مستی (۱)
تاوان بی غیرت شدنم (۵ و پایانی)
تاوان نامردی
تاوان عشق (۱)
حرفی که تاوان سنگینی داشت (۲ و پایانی)
حرفی که تاوان سنگینی داشت (۱)
تاوان بی غیرت شدنم (۴)
تاوان بی غیرت شدنم (۳)
تاوان سنگین
تاوان یک گناه
تاوان بی غیرت شدنم (۲)
تاوان بی غیرت شدنم (۱)
تاوان کردن خواهرم مهرانا (۱)
تاوان مرد نبودن منو، اون پرداخت کرد (۱)
تاوان تیغ زنی
بیست سال خیانت یا تاوان ؟
تاوان
گریه های بی تاوان
مامانم تاوان کارهاشو داد
تاوان بدقولی
از بچگی تاوان گناه نکرده رومیدم
تاوان فروختن دختر به رفیق
رنگ سیاه تاوان
تاوان بی اهمیتی از نگاهی دیگر
اشتباهی که تاوان سنگینی داشت
تاوان بی اهمیتی
تاوان سنگین برای گناهی سنگین
تاوان خیانت در غربت
تاوان گناه
پریچهر و تاوان عشق و هوس
چالش ارباب و برده (۱)
خاطره‌ی برده زوج شدنم
برده ی رئیسم شدم (۱)
اولین برده: توله فمبوی من
حکایت ارباب و برده
برده ی زندایی (۵ و پایانی)
برده زندایی (۴)
برده زندایی (۳)
سامان و برده
برده زندایی (۲)
برده زندایی (۱)
برده برای عشق حقیقی
ارباب همه، میسترس سارا و برده مغرور
گاییدن برده ی شوهردار ( ۴ و پایانی )
برده ای که بکنم شد
گاییدن برده ی شوهردار (۳)
گاییدن برده ی شوهردار (۲)
برده‌ی زوج تبریزی (۱)
گاییدن برده ی شوهردار (۱)
برده ی مهناز بیوه آپارتمان شدم
برده ی دوستام شدم (۲)
برده ی دوستام شدم (۱)
برده ی زنم شدم
فاعلی که برده شد
برده شدنم و پارگی
برده شدن برای خواهرم و پسرداییم
شهوت عقل از سرم برده بود
فاطی جون دختری که برده شد
برده و سگ مادرزنم شدم
برده‌ای در جیزه (۱)
برده ی شوهرم
من برده نیستم (۱)
برده خانم نتورکر (۲)
برده خانم نتورکر (۱)
شایان برده ی بانوی افغان
تو ماشین برده ی بانوی افغان شدم
بهم گفت دیگه برده منی ، جنده منی
کشمکش های برده ای برای ارباب
شراب برای برده مضر است
برده جنسی (۱)
زندگی روزانه یک برده (۱)
اولین برده ی زندگیم (۱)
ترسناک ترین خاطره ی برده شدن من
اولین برده‌ی من
داستان یک برده کونی
وقتی ۱۸سالم بود برده یه مرد ۴۰ ساله شدم
یک برده پنج ارباب
چگونه از دوست پسر تبدیل به برده شدم
اکرم، جنده ای که دلمو برده بود
سامی برده ماریا میشود.(۱)
مادر و برده
مگه میشه یه دختر تبریزی برده نداشته باشه؟ (۱)
یاشار برده ی زوج استانبولی
امیر و برده اش
رضا برده کوچولو ما
گی برده و لذت بی غیرتی (۱)
خانم دکتر ایرانی و برده ی اماراتی
خاطره ی پزشک میسترس و برده اش
صدف برده م شد (۱)
برده مادر قحبه
برده حضوری (۲)
برده حضوری (۱)
برده ماندگار (۲)
هلیای بیست ساله و برده ی سن بالا
فانتزی – بی دی اس ام – دختر برده
برده ی اتفاقی
ختنه ی برده (۱)
شبی که برده زوج بودم
گاییدن مامان برده ی کونیم
من جنده ام، تو برده ی منی
داستان ارباب و دختره برده (۱)
برده یاغی
سکس یا برده جنسی
برده زنم شدم
شوهر برده ی من
دنیا کوچولو برده ی دخترای لزبین
پسر مدرسه ای برده ی زوج حشری
برده ماندگار (۱)
وقتی برای اولین بار برده شدم بدون اطلاع
من برده سحر بودم
پسر برده برای پسر
می خواست برده ام بشه
برده میس سپیده
الهام برده مریم خانم
عاشقانه های یک زن برده
برده ی درسا شدم
برده زن داداش
برده سحر و ناهید
کامبیز یک ساعت برده ام شد
برده ی المیرا شدم
برده شق کرده
من یک برده ام
برده زن سلیطه ام مونا
برده های واحد روبرویی
برده ی مراکشی
سعید هستم، برده‌ی مرتضی
برده ی شهوت
برده شدم
اشتباه خوب من (۱)
یه اشتباه ساده: فکر کنم عاشق شدم!
درست یا اشتباه
اشتباه پسر ساده
خیانت یا اشتباه؟
اشتباه کردم!! همین…
در حسرت یک اشتباه
همسرم الهام و اشتباه من

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *