این داستان تقدیم به شما
28 ساله بودم با زیباترین دختر دانشگاه ازدواج کردم فامیلی داریم دو برادرن در المان زندگی می کنن ایمیل فرستاد تبریک گفت عکس خودشو زنشو نیمه سکس برام فرستاد فکر کردم دوس دخترشه گفتم عجب دافیه گفت زنمه ولی دوس دارم ایران اومدم بدم بکنی تا بدونه کیر ایرانی یعنی چه
همی جمله در من تغییر و انقلابی انداخت.
همش دوس داشتم سیمین را جلو چشام ادمای کیر گنده سیاه بکنند سیمین به سفیدی برف میمونه زیبا و طناز
تو مراغه رئیس کارگاه بودم سیمینم برده بودم خونه ای دربست اجاره کرده بودم تو کارگاه با چندتا از کارگرا در پلسازی دعوام شد طوری که تهدیدم کردند که زنمو بکنند راهمو کشیدم و رفتم همه اون اکیپ که 4 نفر بودن اخراج کردم از این ماجرا مدتی گذشت تا تلفنهای تهدید آمیز به خونه میشد و سربسر سیمین میگذاشتند و قربان صدقه کص و کونش می رفتند روز یک جمعه بساط کباب را ورداشتیم رفتیم جای دنجی تو طبیعت که پر درخت و سبره بود که مشغول درست کردن اجاق بودم تازه اتشو روشن کرده بودم که دو نفر پریدن رومو با صورت خوردم رو چمنا یکی هم اضافه شد دستا و پاهامو بستن و با دستمالی دهنمو پارچه ای گذاشته و بستن گفتن صدات در نیاد سیمین رفته بود اب از چسمه ای که حدود 100 متر فاصله داشت بطری ها را پر کنه بیاره که یکی هم نگو مواظب اونه تا منو دید جیغ کشید که پریدن دهنشو گرفتن هر چه تقلا زد گفتن شلوغ نکن چون قول دادیم جلو شوهرت کص خوشگلتو با کیرهای رنگی زینت بدیم
زیراندازو انداختند زیرش لختش کردن نوبت به نوبت جلو چشام خیلی با حوصله و رعایت تمام انگار زن خودشونه سیمینو هر کدام دو سه بار گاییدن حتی به کونشم رحم نکردن من که نکرده بودم کونشم گاییدن دیگه سیمین رام شده بود هر جوری که اونا می گفتند اونجوری عمل می کرد من هم عصبانی بودم هم لذت می بردم مخصوصا وقتی نوبت عباس آرماتور بند می شد با دستهای خشن و کیر خیلی گنده تا کیرشو رد می کرد تو کص زنم تا زیر نافش معلوم می کرد حالا دهنمم باز کرده بودند ولی دست و پاهام بسته بود خیلی هم عجله نداشتند چون منطقه خودشون بود سیمین دیگه انگار یادش رفته بود من شوهرشم عباس با ناصر درگوشی حرف زدن عصرانه را خورده بودند به ما هم داده بودند عباس لبی از سیمین گرفت گفت جنده من کیه سیمین یواشکی گفت من گفت نشد بلند بگو از ترسش بلند گفت تو عباس جون قربون کیرت برم عباس گفت بیا روم دراز کشید سیمین بدون مقاومت رفت با کیرش ور رفت کیرشو سفت که کرد ناصر لختش کرد گفت جنده خانوم بپر رو کیرش اونم لخت شد سیمین تا نشست کیر عباس کسشو قاچ زد و رفت تو عباس شروع کرد تلمه زدن سیمینو خوابوند رو سینش کیر کلفتش تو یکمتری من جر می داد و میرفت تو کص زنم
ناصر که کیرش کوچکتر از عباس بود ولی مشکی مثل قیر رفت تنظیم کرد گذاشت تو کون زنم صدای جیغ و التماس سیمین رفت بالا تا حسن اومد کیر و سوراخ کون زنمو چرب کرد دیگه صدای زنم فقط اخ و اوووخ بود کیر عباس کص زنمو پر کرده بود ناصر تلمبه می زد میگفت جون چه کیفی میده انگار کیر عباسو کیرم بوس می کنه و بعد شاید 20 دقیقه ابش اومد ریخت تو کون زنم تا کشید بیرون کون زنم زود جمع شد و وود وود می کرد اب کیرم می ریخت بیرون که حسن شروع کرد بعدشم جعفر به نوبت ابشونو تو کون زنم خالی کردن و افتاب غروب کرده بود کارشونو تمام کردن هر کدام یک هزار تومنی گذاشتن تو جیبم گفتن ممنون اینم پول کرایه کص و کون زنت حالا هی ما را اخراج کن اگه شکایت کنی بلایی سرت میاریم که به مرگت التماس کنی
سیمین لباساشو پوشید تا اونا دور شدن دست و پامو باز کرد و اومدیم خونه
تلفن عباس را داشتم شب زنگ زدم گفتم من ناراحت نیستم هر زمان دوس داشتی بیا جلو چشام زنمو بکون باورش نمی شد ولی شب بعد حدود 2 بعد نصف شب بود بی خبر اومد از دیوار پریده بود تو پنجره باز بود توریشو باز کرده و اومده بود تو دیدم قمه دستشه گفت اومدم زنتو بکنم بقیه هم تو حیاطن اگه کاری کنی می کشمت یا اونا میان می کشنت گفتم خر نباش بیا زنمو بکون من سالها ارزوم بود زنمو جلو چشمم بکنند معلوم شد تنها اومده نمیتونسته طاقت بیاره
پروژه من سه و نیم سال طول کشید عباس و ناصر حقوقشونو می دادم کارشون گاییدن زنم بود جلو چشام
الانم نزدیک دوساله شهریار کار گرفتم باز اونا پیشم هستن لذتی که از گاییده شدن زنم جلو چشمم می برم از گاییدن خودم هرگز نمی برم
سامان یک هفته پیش از المان اومده یکراست با زنش اومد پیشم جریانو گفتم خیلی خوشش اومد پری شب خونه من بودند عباس و ناصر افتادن جون کص و کون صوفیای خوشگل اونم مگه سیرمونی داشت منو سامانم سیمینو مثل اونا گاییدیم ولی گاییدن اونا یه چیز دیگری بود و لذت دیگری
اونا رفتن خونه فامیلهای دیگه شنیدم دیشب تو خونه هادی بودن زنگ زد که #صوفی را لخت کردم دادم به #هادی که مجرده داره میگا بعد هادی زنگ زد جریان را گفت چنان با تعجب می گفت که فکر می کرد من نمیدونم گفتم دوس داشتی بیا سیمینم لختش می کنم بکون باورش نشد تا #عکس کس و کون سیمینو فرستادم گفت چهره بده #تصویر زدم #لایو دید #خودشه قراره هادی هم بعد این بیاد زنمو بکنه گفتم #کارم بهت میدم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید