این داستان تقدیم به شما

همیشه سعی می کردم که دوست پسر وفاداری باشم اما در واقعیت این شکلی نبود. من و ندا پنج سالی با هم زندگی کردیم یک روز که به خونه اومدم، ندا بهم گفت که دیگه همه چی تمومه. از من فاصله میگرفت و حتی نمیزاشت که بهش دست بزنم. خیلی از این صحنه تعجب کرده بودم چون هرگز به این فکر نمی کردم که یک روز از دست بدمش. خب، از اون جایی که من جوون بودم و خیلی خوشتیپ بودم، دختر های زیادی تمایل داشتند که با من باشند و من هم از این که باهاشون وقتم رو بگذرونم، بسیار لذت می بردم. سریع وسایل شخصیم رو برداشتم و از خونه ندا بیرون اومدم.
چند ماهی که ار جداییمون گذشت، متوجه شدم که ندا چه قدر دختر هات و حشری بود و من چه قدر احمق بودم که این مورد رو متوجه نشدم.
یک روز باهام تماس گرفت و گفت تعدادی از وسایل های شخصیت پیش من جا مونده. می خوای برات بیارمشون؟
از او جایی که مطمئن نبودم چیزی توی خونش جا گذاشته باشم، گفتم باشه. اون زمان، من با یکی از بچه های هم کلاسیم، یک کلبه نزدیک ساحل اجاره کرده بودم و با هم زندگی می کردیم. فاصله خونه من با محلی که قبلاً با ندا زندگی می کردم، یک ساعت راه بود. ندا قرار بود که موقع عصر بیاد و وسایل ها رو به من تحویل بده.
از اون جایی که وسط تابستون بود و هوا خیلی گرم بود، من بیشتر وقتم رو آخر هفته ها کنار ساحل می گذروندم. تصمیم گرفتم توی این مدت که ندا بیاد، ماشینم رو بشورم. بعد از این که کارم تموم شد، لباس های خیسم رو در آوردم و روی طناب آویزون کردم. در همین موقع صدای ماشین ندا رو شنیدم. ندا از ماشینش پیاده شد و در رو بست و از تپه ها بالا اومد و پشت دربازه که رسید، داد زدم که بیاد داخل. من توی حیاط پشتی هستم. وقتی ندا وارد حیاط شد، پشتم رو به ندا بود و وقتی که به سمتش برگشتم، آرزو کردم که ای کاش بیشتر از یه شرت چیزی تنم بود. ندا با یک لباس نازک قرمز که بدنش از پشت لباس کاملاً مشخص بود، با کمی فاصله از من وایستاده بود. اصلاً نمیتونستم تصور کنم اون رو در همچنین وضعی ببینم. موهای سیاهش رو بالا داده بود. بدون آرایش. نزدیکم شد و سلام کرد و صورتم رو بوسید. سینه های بزرگش از روی لباسش کاملاً نمایان بود و فهمیدم که سوتین نبسته. تا چند لحظه به نوک سینه های درازش که کاملاً تحریک شده بودند، خیره شدم. متوجه نگاهم شد و بهم لبخند زد.
بهش پیشنهاد نوشیدنی کردم و قبول کرد که یه آب سیب الکلدار با هم بخوریم. روی دسته ای از صندلی های راحتی کنار حیاط نشستیم و مشغول صحبت شدیم. از کارم بهش گفتم و از این که این جا رو با همکلاسیم شهاب اجاره کردیم. اون هم از ترفیع شغلی که در محل کارش پیدا کرده بود گفت و کمی هم از دوست های قدیمیمون صحبت کردیم. مدت زمانی که ندا صحبت می کرد، سخت مشغول تماشاش بودم و نمیتونستم ازش چشم بردارم. باورم نمیشد که چه قدر نسبت بهش بی توجه بودم و از چنین دختر هاتی جدا شدم. ساعت ها با هم صحبت کردیم و اصلاً متوجه تاریک شدن هوا نشدیم. کم کم رفتیم داخل. بعد از این که وسایل هام رو از ماشینش پایین آوردم، بهم پیشنهاد داد که میخوای مثل گذشته برات قهوه درست کنم؟
 
تمام عصر حواسم به کیرم بود که کمی برای ندا راست شده بود. وقتی که وارد خونه شدیم، ندا مثل گذشته بهم لبخند زد و فرصت رو قنیمت شمردم که واقعاً باهاش صحبت کنم. برای اولین بار بهش گفتم که چرا این قدر سرکش بودم و در باره فانتزیهام و این که میخواستم اون ها رو تجربه کنم و چی شد که بهش وفادار نموندم. با دقت به حرفهام گوش میداد و سرش رو تکون میداد. منتظر بودم که هر لحظه سرم داد بکشه. متعجب مونده بودم که چرا این کار رو نکرد.
بعد از چند لحظه شروع به صحبت کردن کرد. “رضا، خب، اون زمان من هم خیلی با خودم رو راست نبودم و نمیدونستم که از زندگی چی می خوام و کمی هم عصبی بودم.” توی مدتی که داشت صحبت می کرد، سعی می کردم که به صورت قشنگش نگاه کنم و خیلی به نوک سینه هاش خیره نشم. من هم با تو صادق نبودم. یک سری فانتزی هایی توی ذهنم بود و فکر می کردم که اگه بهت بگم، تو هم من رو ترک می کنی.” و خندید.
بهش گفتم ” فکر نمیکردم که تو هم چیز های فانتزی توی ذهنت داشته باشی” بعد از گفتن این حرف، حس احمقانه ای بهم دست داد چون همون طور که من به چیز های فانتزی فکر می کردم، طبیعتاً اون هم بایستی فکر کنه. ادامه داد “خب، از اون جایی که هر دومون چیز های فانتزی توی ذهنمون داریم و دیگه با هم نیستیم، میتونم بعضی هاشون رو باهات در میون بزارم.” باورم نمیشد که این دختر داره این حرف ها رو بهم میزنه. با حالت التماس گفتم “زود بگو دیگه” “خب، میخوام با بیشتر از یک مرد همزمان سکس کنم. هر کدوم یه سوراخ”.

 
نزدیک بود که فنجون قهوه از دستم بیفته چون این چیزی نبود که انتظار شنیدنش رو داشته باشم. مدت زمانی که با هم بودیم، فقط به صورت معمولی با هم سکس می کردیم. اصلاً اجازه نداشتم که به پایینش دست بزنم حتی در حد دست مالی. چون نگران بود که مبادا به قسمت کثیف بدنش دست بزنم. به خاطر این که من پایینش رو نبینم، حتی حاضر نبود به صورت چهار دست و پا خودش رو قرار بده.
گفت “میدونم داری به چی فکر می کنی. “چه جوری ممکنه؟” خب، زمانی که ما از هم جدا شدیم، تازه داشتم میفهمیدم که چه قدر سکس خوبه و متوجه شدم که چه قدر در گذشته اشتباه می کردم.” بهش لبخند زدم. آره، خیلی نسبت به میل جنسیش بی توجه بود. “نمیدونم ولی خیلی چیز ها در من تغییر کرده و میخوام از این قسمتم تجربه کنم.”
سرم رو تکون دادم و خندیدم. “حالا داری این چیز ها رو به من میگی.” دستش رو دراز کرد و دستم رو گرفت و گفت “آره، الآن دارم بهت میگم ولی خوبیش اینه که دیگه با هم زوج نیستیم و برنامه ای هم برای ازدواج سفید نداریم. بعد همه این ها، فقط دوتا آدمیم.” خندید. “خب، نمیدونم ندا کارمون به کجا ختم میشه ولی همه این چیز هایی که میگی رو دوست دارم.” پرسید “این مسأله تو رو اذیت نمیکنه که من وسط دوتا پسر باشم؟” گفتم “به هیچ وجه، عاشق این صحنم. با دخترا چی؟ این که با دخترها هم سکس رو تجربه کنی؟” خنده ریزی کرد و گفت” “یادمه که چند سال پیش یکی بهم گفت که نظرت در مورد دخترها چیه.” با حالت شوک گفتم “خب، اون برای زمانی بود که تو فقط با یک دختر این مورد رو تجربه کردی.” چشمکی بهم زد و گفت “فقط یکی نه، چندتا” “آه ندا، خیلی مشتاقم که یه روز این صحنه رو ببینم” یه لحظه تصور کردم که ندا با یه زن مو بلند سیاه، حالت برعکس خوابیدند. این یکی از فانتزیهای من بود که دوست داشتم ندا رو توی این وضعیت ببینم. بهش لبخند زدم و گفتم “خوشحالم این قدر باهام احساس راحتی می کنی که همه این ها رو بدون هیچ نگرانی بهم میگی.” با صدای فوق العاده سکسی و قشنگش آروم گفت “منم”
چند لحظه ای ساکت موندیم و ندا به سمتم برگشت. “چیزی که هست این که خیلی دلم برات تنگ شده بود و الآن با خودم صادق شدم و بیش از این نمیتونم منتظر بمونم و میخوام از این قسمتم تجربه کنم.” از اون جایی که دوست داشتم که خودش حرکت اول رو شروع کنه، گفتم “متوجه ام، خب، دوست داری که چی کار کنیم؟” از جاش بلند شد و مستقیم به چشمام زل زد و دستش رو وسط پام برد و کیر شق شدم رو توی دستش گرفت. با یه لبخند ملیح گفت، “فکر کنم بایستی دوباره با هم آشنا شیم”
 
گذاشتم که شرتم رو پایین بکشه. وقتی که داشت با دستش به کیرم ذربه میزد، چشمهاش رو به چشمام دوخته بود. اوایل آروم ذربه میزد اما رفته رفته شدتش رو محکمتر و محکمتر کرد. دیگه داشتم از شقی می ترکیدم. وقتی که من رو به اوج رسوند، شروع کرد از بالا تا سر کیرم رو به لیس زدن. چند باری که این کار رو کرد، جلوم زانو زد و شروع به ساک زدن تخمام کرد. ندا هرگز این کار رو برام نکرده بود. از برخورد دهنش با تخمام لذت میبردم. چشمام رو بستم تا از گردش دلنشین زبونش روی کیرم لذت ببرم. از برخورد نفس های داغش روی کیرم داشتم بیهوش میشدم. بعد از چند لحظه، یه نگاه به صورتم کرد و گفت “خب، من هم به کمی توجه نیاز دارم.” نیازی نبود که دوباره بگه. از روی لباس شروع به مالوندن نوک سینه هاش کردم و می کشیدمشون. از روی چهرش، متوجه می شدم که چه قدر داره لذت میبره. لباسش رو بلند کردم تا از سرش در بیارم و همزمان به سینه های بزرگ و خربزه ایش آروم آروم بیرون می افتادند، نگاه می کردم. نوک سینه هاش قشنگ سیخ شده بودند. سیاهی دور سینه هاش من رو صدا میزدند که هر چه زودتر ساکشون بزنم. من هم این کار رو کردم. این قدر سینه هاش رو ساک زدم ساک زدم ساک زدم تا احساس کردم که داره ازشون شیر می چکه. جرأت نداشتم که بهش بگم این هم یکی از فانتزی های من بود. ترجیح دادم بعداً بهش بگم. دستام رو روی بدن خوش فرم و برنزش حرکت میدادم. دیگه هیچ محدودیتی وجود نداشت. پاهاش رو از هم باز کرد تا براش چوچولش که حالا بزرگ شده بود رو بمالم. از خیسی کسش به شدت هیجان زده شده بودم. دلم میخواست همون لحظه بکنمش اما جلوم رو گرفت. انگشت وسطم رو برد سمت کسش که فرو کنم. اول یه انگشتم رو فرو کردم و بعد یکی دیگه هم اضافه کردم. خودش رو روی من انداخت و روی انگشتام سوار شد. هر ذربه ای که به کسش میزدم، ندا رو به ارگاسم نزدیکتر و نزدیکتر میکرد. کم کم داشت صدای ناله هاش بلندتر میشد. یه انگشت دیگم رو هم وارد کسش کردم. قشنگ با انگشتام داشتم می کردمش. یه هو لرزید و همه آب کسش روی انگشتام ریخت. انگشتام رو از کسش در آوردم و توی دهنش گذاشتم تا برام بِمَکِه. تمام آب کسش رو با ولع از روی انگشتام خورد. همچنان داشت از کسش آب می چکید. صورتش رو بین دستام قرار دادم و ازش بوسه های عمیق گرفتم. از خوردن آب دهنش که با آب کسش قاتی شده بود، لذت می بردم. چشمش روی کیرم دوخته شده بود و مشخص بود که دیگه کیر می خواد.

 
یه کم که حالش جا اومد، بلند شد و ایستاد و کونش رو به سمت من گرفت. کون گرد، بزرگ و خوش فرمی داشت. مطمئن شدم که دیگه می خواد که لمسش کنم. دستم رو روی کون گرم و نرمش گذاشتم و انگشتم رو بین لمبر های کونش گذاشتم و آروم آروم به سمت کسش بردم. دوباره انگشتش کردم. این کار باعث شد که خودش رو به سمت جلو خم کنه. وقتی که این کار رو کرد، کونش رو از هم باز کردم. نقطه گرد وسط کونش کاملاً آماده بود که باهاش بازی کنم. زبونم رو بین لمبر های کونش حرکت دادم. از جیقی که کشید متوجه شدم که این کار رو خیلی دوست داره و به لیسیدن بین کونش ادامه دادم. از بالای خط کونش تا نزدیک کسش و از نزدیک کسش تا بالای خط کونش رو چندین بار لیس زدم. برای این که من رو اذیت کنه، کونش رو عقب و جلو می کرد. به نوعی میخواست بهم بفهمونه که مرحله بعدی ازم چی می خواد. بهش گفتم که “بهتره بریم اتاق خواب بقیه کارهامون رو انجام بدیم.” بلند شدم و دستش رو گرفتم و به سمت پایین حال، راه افتادیم که وارد اتاق خوابم بشیم. روی تخت دراز کشیدیم و کمی روغن روانکننده روی کونش ریختم. وسط کونش رو باز کردم و روغن رو لای لپ های کونش با دست پخش کردم. چون اولین بارش بود که می خواست کون بده، کمی استرس داشت. خیلی آروم و ریلکس روغن رو توی کل خط کونش پخش کردم. کمی روغن رو روی کونش ریختم تا کمی کونش رو ماساژ بدم. همیشه دوست داشتم که دستم رو روی کون نرمش بزارم و کونش رو توی دستم مشت کنم و بچلونم. کمی که کونش رو ماساژ دادم، متوجه شدم که بدنش کاملاً آروم شده. یه انگشتم رو توی سوراخ کوچولوی کونش فرو کردم. تا یه کم انگشتم توی کونش رفت آه بلندی کشید و کونش رو بالا داد و کل انگشتم رو توی کونش قورت داد. پرسیدم “دوست داری ها؟” کونش رو بیشتر به سمت انگشتم هل داد تا کل انگشتم توی کونش جا شه. “آره آره، خیلی خوبه. چه قدر حال میده. میخوام توی کونم حِسِت کنم.” “خیلی تنگه” “مگه بده، میخوام سانت به سانتت رو حس کنم. میخوام کلفتی کیرت رو توی کونم حس کنم. یه انگشت دیگم هم وارد کونش کردم و کمی عقب جلو کردم. انگشتام رو از کونش در آوردم و به پشت خابوندمش و ازش بوسه های عمیق گرفتم. “مطمئنی ندا؟” “آره پس چی. مجبورم نکن که ازت خواهش کنم.” اون هم یه بوسه داغ ازم گرفت و به پهلو خوابید. یکی از لمبر های کونش رو بلند کردم و سر کیرم رو بین چاک کونش بالا و پایین کردم. خودش رو به سمت من خم کرد و آماده بود که کیرم رو بفرستم داخل.

 
خیلی آروم کیرم رو فرستادم داخل. شاید در حد یک سانت. همزمان سینه هاش رو هم میمالیدم. “بیشتر فرو کن” کمی بیشتر فرو کردم. کونش خیلی تنگ بود. خیلی مطمئن نبودم که بتونم همه کیرم رو توی کونش جا بدم چون هر لحظه ممکن بود که آبم بیاد. خیلی کونش از کسش متفاوت بود. هر چه قدر که دیواره های کسش تنگ و داغ بود اما دیواره های کونش یه چیز دیگه بود. گرمای فضای داخل کونش داشت از طریق کیرم به کل وجودم سرایت می کرد. همزمان سینه هاش رو توی دستم مشت کرده بودم و با فشار به سمت بالا می کشیدمشون. کم کم خیالم جمع شد که کاملاً آمادگی این رو داره که کیرم رو بیشتر داخل کونش جا کنم. یه دفعه، کل بدنش سفت شد. “کسی اینجاست؟” تلمبه زدن رو متوقف کردم و گوش دادم. “آره، همکلاسیمه” درجا از جاش پا شد و به سمتم برگشت و من رو بوسید و گفت ” فکر کنم که وقتشه” “چی” جرأت نداشتم که چیزی که توی ذهنش میگذره رو به زبون بیارم. ممکن بود که اشتباه کنم. “خب، من دوتا سوراخ دیگه هم دارم که بایستی به اون ها هم رسیدگی بشه، مگه نه؟” با التماس بهم خیره شد جوری که اصلاً نمیتونستم درخواستش رو رد کنم. سرم رو تکون دادم و از جام پا شدم. عرقگیرم رو تنم کردم و بوسیدمش و گفتم “تا یک دقیقه دیگه بر میگردم.” یه کم چوچولش رو مالیدم و از اتاق خارج شدم. شهاب رو توی آشپزخونه پیدا کردم.
وقتی شهاب من رو با اون سر و وضع دید گفت “اوه پسر،شرمندم. فکر کنم کسی باهاته؟” “آره، دوست دختر سابقم نداست. الآن توی رختخواب لخت منتظره که تو هم به جمع ما ملحق شی.” “واقعاً! مگه میشه!” ناگهان چشمهای شهاب مثل نعلبکی گشاد شد. وقتی به طرف در برگشتم ندا رو دیدم که کاملاً لخت توی چهارچوب در وایستاده. به گونه ای محجوبانه ایستاده بود و پاهای بلند و باریکش رو کنار هم قرار داده بود که از کس کاملاً صاف و بیموش گرفته تا ناف و شکم قشنگ، کمر خوش فرم، سینه های بزرگ و نوک سینه های بلندش توی چشم بود. آروم داشت با نوک انگشتهاش نوک سینه هاش رو میمالید. با شیطنتی که توی صداش موج میزد به شهاب سلام کرد و خودش رو معرفی کرد. شهاب با دهن باز به بدن لخت ندا زل زده بود.
 
بعد از این که حسابی بدن ندا رو دید زد جواب سلامش رو داد و به سمت ندا قدم برداشت. دستش رو بلند کرد و نزدیک سینه های خربزه ای ندا کرد. قبل از این که سینه های ندا رو توی دستش بگیره، یه نگاه به من کرد تا ازم اجازه بگیره و من هم سرم رو از سر رضایت تکون دادم. همون جا شروع به مالوندن سینه هاش کرد. نوک سینه های ندا رو بین انگشتهاش سر میداد. کم کم دیگه داشت می کشیدشون. تند تند شروع به کشیدن نوک سینه های ندا کرد. صدای ندا بلند شده بود و با دستاش چوچولش رو میمالید. من هم به کمکش رفتم و دوتا از انگشت های دست راستم رو توی کسش و یه انگشتم رو توی سوراخ تنگ کونش فرو کردم و به خلاف هم می چرخوندم. کم کم تعداد انگشتام رو بیشتر کردم. حالا سه تا توی کس و دو تا توی کون. قشنگ داشتم جرش میدادم. ندا دیگه داشت داد میزد. شهاب همچنان مشغول کشیدن نوک سینه های ندا بود. از بس که نوک سینه هاش رو محکم کشیده بود، نوک سینه هاش دراز شده بودند. نوک سینه هاش کاملاً قرمز شده بود. میخواستم انگشت چهارمم رو توی کسش فرو کنم که شهاب گفت بقیه کار ها رو بریم توی اتاق ادامه بدیم. انگشتهام رو در آوردم تا به سمت اتاق راه بیفتیم. یه کم که راه افتادیم شهاب گفت انگشتهات رو از توی کونش در بیار ببینم سوراخ کونش در چه حالیه. اوف، چه سوراخی وسط چاک کونش باز شده بود. شهاب چندتا سیلی محکم در کونش زد که در جا کون ندا قرمز شد. خودم هم دوتا سیلی محکم توی کونش زدم. چه منظره ای شده بود. دوتا کون به قرمزی انار داشت جلوم تکون می خورد. قبل از این که وارد اتاق بشیم، شهاب گفت بیا یه بار دیگه کس و کونش رو جر بدیم. دو تا از انگشتاش رو توی کس ندا کرد و با دست دیگش سینه سمت چپ ندا رو توی دستش گرفت و از من هم خواست که انگشتام رو توی کونش فرو کنم و با یه دستم هم کون سمت راستش رو بگیرم و از روی زمین بلندش کردیم. من به سمت راست می کشیدمش و شهاب به سمت چپ. تا اون جایی که ممکن بود، داشتیم پارش میکردیم. شهاب گفت اگه میتونی یه انگشت دیگت هم وارد کونش کن. سوراخش خیلی تنگ بود ولی به هر سختی بود، یه انگشت دیگم هم وارد سوراخش کردم. بعد کمی که گذشت، کون و سینش رو ول کردیم. ندا رسماً داشت از کس و کون جر می خورد چون فقط با انگشتهایی که داخل دوتا سوراخ کون و کسش بودند، روی هوا مونده بود. یه کم تابش دادیم. کس ندا کاملاً خیس شده بود. صدای ناله هاش کل خونه رو برداشته بود. یه هو بدنش شروع به لرزیدن کرد و به ارگاسم رسید و آب کسش رو انگشتهای شهاب خالی شد. شهاب انگشت هاش رو از کس ندا در آورد و دو زانو جلوی ندا نشست و زبونش رو وارد کسش کرد و شروع به خوردن آب کسش کرد. ندا دیگه نمیتونست روی پاهاش بمونه. همینطور که انگشتام توی کونش بودند، به سمت من خم شد که سر کیرم به کون نرمش مالیده شد همون لحظه از فرصت استفاده کردم و انگشتام رو از توی کونش کشیدم بیرون و کلاهک کیرم رو داخل سوراخ تنگش جا دادم. ای کاش کسش هم مثل کونش تنگ و داغ بود. شهاب انگشتهاش رو دوباره وارد کس ندا کرد و به سمت داخل اتاق کشیدش. تا حالا شده کیرتون داخل کون یه زن باشه و پشت سرش راه برین؟ وقتی که راه میرفت، کیرم هم به دنبالش کشیده میشد و دیواره های کونش کیرم رو ماساژ می دادند و لمبر های کونش هم روی شکمم کشیده میشدند. اصلاً قابل توصیف نیست.
 
وقتی که وارد اتاق شدیم، ندا روی تخت کمی دراز کشید تا حالش کمی جا بیاد. کم کم شروع به مالوندن چوچولش کرد. من و شهاب هم وایستاده بودیم و داشتیم به انگشت شدن ندا نگاه می کردیم. انگشتهاش رو توی کسش می کرد و می چرخوند. شهاب همه لباس هاش رو در آورد و من هم پیرهنی که تنم کرده بودم رو در آوردم و به گوشه ای از اتاق پرت کردم. شهاب از ندا پرسید اول کی شروع کنه؟” ندا یه نگاه به شهاب کرد و گفت “اگه اشکالی نداره، میخوام هر دوتون رو باهم داشته باشم.” انگشتهاش رو درآورد و شروع به خوردن آب کسش از روی انگشت هاش کرد. دستهاش رو به سمت ما دراز کرد تا به طرفش بریم. اول کیر شهاب رو وارد دهنش کرد. زبونش رو دور کیر شهاب میگردوند و با مهارتی که داشت کیر شهاب رو ساک میزد. با دست های گرم و نرم گوشتیش هم کیر من رو می مالید. شهاب هم با نوک سینه های ندا بازی می کرد و سینه هاش رو ماساژ میزاد. از این که میدیدم شهاب داره با دوست دخترم حال می کنه و ندا داره کیر شهاب رو با ولع می خوره و همزمان داره کیر من رو هم میماله، لذت میبردم. ندا جاهامون رو عوض کرد و حالا مشغول ساک زدن کیر من شد و با دست های ظریف گرم کیر شهاب رو میمالید و با تخمهاش بازی می کرد. یه کم که گذشت، ندا خواست که بریم روی تخت. وقتی روی تخت دو طرف ندا دراز کشیدیم، پرسید “نمیدونم الآن باید چی کار کنم؟” شهاب پرسید “تا حالا از کون دادی؟” سرش رو تکون داد. “این اولیه” پشتش رو به سینم مالوند. “خوبه” شهاب از جاش بلند شد و ندا رو به پهلو خوابوند و بعد رفت پایین و صورتش رو روی کس ندا تنظیم کرد. من هم از پشت انگشت هام رو لای کون ندا می کشیدم و هر از گاهی هم با ملایم انگشتش می کردم. از لذت گِریَش گرفته بود. کیرم از بس کلفت شده بود که نزدیک بود از وسط منفجر بشه. هر چه زودتر باید وارد این زن زیبا میشدم. با دقت داشتم به شهاب نگاه می کردم که چطور کیرش رو وارد ندا می کنه. محکم سینه های ندا رو گرفته بود و از از لباش بوسه های عمیق می گرفت. کیرش رو وارد کس خیس ندا کرد و آروم آروم به کسش ذربه میزد. کم کم سرعت تلمبه زدنش رو زیاد کرد. صدای آه و ناله های ندا کل خونه رو برداشته بود. “بکن، بکن، همین طوری خوبه. محکمتر بکن.” کونش رو از هم باز کردم و کمی روان کننده داخل سوراخ کونش مالیدم. کونش رو عقب داد تا بهم بفهمونه که هر چه زودتر کیرم رو واردش کنم. توی گوشش گفتم “حاضری؟” “پُرَم کن، بازم کن عزیزم” آروم آروم کیرم رو وارد کونش کردم. کمی خم شد تا توی موقعیت بهتری قرار بگیره. از داخل کونش، کیر شهاب رو حس می کردم که داره محکم می کردش. “احساس می کنم شما دو تا دارین من رو از وسط به دو نیم می کنین.” پرسیدم، “میخوای بکشم بیرون؟” “نه، جرم بدین.

 
مثل یه جنده کثیف من رو بکنین. فکر کن من یه جنده تمام عیارم. محکمتر، پارم کنین. کس و کونم رو یکی کنین.” دوتایی افتادیم به جونش. به هر شکلی که ممکن بود کردیمش. شهاب کیر دراز و کلفتش رو وحشیانه تا آخر توی کس ندا جا داد. محکم کیرش رو به ته کس ندا می کوبید. تا آخر کیرم رو توی کونش فرو کردم و محکم توی کونش بالا پایین می کردم. من و شهاب با یک #سرعت کیرمون رو توی کس و کون ندا حرکت می دادیم. “آره آره آره آره آره آره. آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه. بیشتر فشار بده آهههههه، آهههههه، آهههههه کسمو #جر بده. آهههههه، آهههههه، آهههههه محکمتر آهههههه، آهههههه، آهههههه” ندا چند باری وسط من و شهاب ارضا شد. “آبتو بریز توی کسم. آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه کسم رو با آبت پر کن. آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه، آهههههه کس و کونم رو با آبتون پر کنین آآآآآآآآآآآآآهههههه کسم آب میخواد آهههههه کونمم میخواد آآآآآآآهههههه آهههههه چه قدر حرکت کیر توی کونم رو دوست دارم. کیرت رو بیشتر توی کونم فرو کن آآآآآآهههههه، آآآآهههههه آهههههه آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآهههه.” اول من آبم اومد و توی کونش خالی کردم. شهاب هم بعد از چندتا تلمبه محکم آبش رو توی کس ندا #پاچید. ندا به سختی به نفس نفس افتاده بود. جیغ های کشدار میکشید. تا حالا همچنین چیزی رو توی زِندِگیَم تجربه نکرده بودم. بعد از این که شهاب آبش رو کامل توی کس #ندا خالی کرد چرخید و به پشت دراز کشید. دستش رو روی شکم ندا انداخت. کیرم رو داخل کونش نگه داشتم تا از گرمای مطبوع داخلش لذت ببرم. آروم کیرم رو در آوردم و کونش رو از هم باز کردم تا آبم از سوراخ تنگ و #جذاب و کوچولوش خارج بشه. منزره هیجان انگیزی بود. #مطمئن بودم که به زودی کیرم رو به خونه خودش بر میگردونم. اجازه دادم که به پشت برگرده و دست هام رو دورش حلقه کردم. ندا برگشت و لبهای شهاب رو بوسید و برگشت و از من محکم لب گرفت. “وای خیلی سکس خوبی بود. تا حالا همزمان از کس و کون نداده بودم. فوق العاده فانتزی بود. میشه یک دست دیگه هم بریم؟” شهاب خندید و گفت “اگه بزاری من هم دوست دخترم #سارا رو بیارم تا به جمع ما ملحق بشه، آره.” “آره لطفاً. اون هم سکس با دختر رو دوست داره؟” “آره، به همون اندازه که من دوست دارم.” ندا به سمتم برگشت و پرسید “#رضا، تو با این مورد مسأله ای نداری؟ اوکیی که من کس شیرین و خوشمزه دوست دختر #شهاب رو بخورم؟” نمیدونستم که چطوری جوابش رو بدم. این همه اون چیزی یا حتی بیشتر از اون چیزی بود که من منتظرش بودم. بوسیدمش و توی چشماش زل زدم و گفتم “ندا، عاشقتم. اگه ده تا کیر و ده تا کس توی یک شب به صورت هم زمان میخوای، میتونی داشته باشی. هر چه قدر که میخوای.” به پشت دراز کشیدم و با خودم قول دادم که دیگه #هیچ وقت ندا رو ترک نکنم چون اون هم به همون اندازه که من #حشری هستم، حشریه و دوست داره که به شکل های #مختلف سکس کنه.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *