این داستان تقدیم به شما

سلام من ترانه هستم یه دختر که قدش ۱۷۸ هست با سینه های ۶۰ که نکش به بیرنه و کونی خوش فورم و کوسی بیمو و پوستی سفید که به برنزه میزنه و چهره ای زیبا و موهای بلند که تا زیر کمرم میاد و رنگش قهوه‌ای تیره هست.
داستان از اونجایی شروع میشه که من ۲۴ سالم بود و دانشگاهی بودم و پرده داشتم و با کسی رابطه سکس نداشتم تا اون موقع و همه پسرای دانشگاه تو رویاهاشون سکس با من رو میدیدن تو یکی از این روز ها من قرار شد که من برم خونه دوستم سمیرا ( سمیرا یکی از جنده ترین دختر های دانشگاه بود و من بعد ها این رو فهمیدم ) و در راه نفهمیده چند تا از پسر های دانشگاه افتادن دنبالم و وقتی رسید خونه سمیرا در زدم و سمیرا در رو باز کرد و من رو برد تو و گفت راحت باش و لباسات رو دربیار و من هم در اوردم و یه چند دقیقه بعد در زدن و همون پسر هایی که دنبالم بودن اومده بودن ( این پسرها ۴ تا بودن به نام های یهیا محمد سهیل و سامان که سهیل و سامان داداشن ) اینجا و سمیرا که در رو باز کرد من خشکم زد چون سمیرا با همشون لب داد و اوردشون تو و من سریع خواستم برم لباسام رو بپوش که محمد دستم رو محکم گرفت و گفت کجا اصل کاری تویی و بعد من رو نشوند وست خودشون و وقتی سمیرا اومد دیدم امادس بره بیرون بعد گفتم اینا چی میگن ، تو کجا میری که بعد سمیرا گفت هنوز نفهمیدی واست نقشه کشیدیم و بعد کلید رو داد به سامان و گفت هر وقت کارتون تموم شد تک بزنید خودم میام بعد گذاشت رفت
 
و من رو باون ها تنها گذاشت و وقتی خیلشون راحت شد یهیا برگشت گفت اماده جنده شدن باش فاز مثبت که بعد با عصبانیت گفتم دستت بهم بخوره میکشمت که بعد عصبانی شد موهام رو گرفت کشان کشان برد و کوبید به دیوار و من یه ای محکم کشیدم که گفت چیشد دردت اومد عب نداره قراره بیشتر هم دردت بیاد چون قرار چهار تایی جرت بدیم ، یادته بهت گفتم بزار بکنمت و رفتی به مدیر گفتی حالا تلافیش رو سرت در میارم بچه نونور بعد سه تایه دیگه هم اومدن سمتم و خواستم جیغ بزنم که گفت نترس کسی تو ساختمون نیست ( که فهمیدم سمیرا یه جنده معروفه که درامده بالایی داره و برای کارش کل ساختمون رو خریده) بعد از موهام کشید برد انداخت رو تخت و من عیت سگ ترسیدم بعد تو سه سوت همشون لخت شدن و اومدن من رو هم دستو پام رو بستن با وسایل جندگی سمیرا و من همه لباس هام رو پاره کردن و من جیغ داد میکردم که سهیل یه سیلی خییلی محکم بهم زن که من چشمام سیاهی رفت و گفت میبندی یا کیرم رو بکنم تو دهنت که خفه شی بعد هم از ترس ساکت شدم و بعد سهیل رفت کلی گیره اورد و زد به این ور اونورم از نوک سینه هام تا لاله گوش و لپ کوسم و نذاشت یه گیره هم بمونه و بعد افتادن به جونم و دوتاشون باگیره ها بازی میکردن و سهیل که کیر بزرگ و خیلی کلفتی داشت کیرش تو دهنم کرده بود و یهیا هم داشت کسم رو میخورد بعد همینطور جاهاشون رو عوض میکردن و به زور واسشون ساک میزدم و همشون ابشون رو تو حلقم خالی کردن چون که کیرشون خییلی بزرگ و دراز بود و تا ته میکردن تو دهنم و برای اینکه خفه نشم مجبور بودم کیرشون رو قورت بدم
 
بعد رفتم سراخ کسم و اول یهیا که از همه کیر گنده تر بود اومد و اول کیرش رو گذاشت درم و من بقز کردم و گفتم یهیا ترو خدا من اینده دارم که بلند گفت مگه من اینده نداشتم که تو رفتی لو دادی من رو بعد گیره های روی لپ و چوچولم رو ورداشت و سر کیرش رو مالید رو کوسم که کمی نمناک بود بعد محکم از پهلو هام گرفت و چنان سریع و محکم فشار داد که کیرش تا ته رفت تو کسم و من یه جیغ بفش بلند کشیدم و از درد به خودم پیچیدم و گریه کردم و دیدم داره به شدت خون ریزی میکنه که فهمیدم پردم پاره شده و بدون صبر با سرعت زیاد شروع به تلنبه زدن کرد و دردش دو چندان شد و دو سه دیقه درد داشتم که بعد خوب شد و تو همون دو سه دقیقه ۴ بار ارضام کرد و بعد ارضا شد و خالی کرد توم و قبل از اینکه ابکیر و خون بزنه بیرون محمد اومد و باتمام قدرت کیر موزیش رو کرد توم و خیلی درد داشت و از یهیا سریعتر تلنبه میزد و ده دقیقه بعد ابش رو تو کوس گشاد شدم خالی کرد و نگهداشت و به سامان گفت با بکن تا از کسش نریخته بیرون بهد سامان گفت من و سهیل قراره یکی پشت یکی رو جرش بدیم که من همون لحظه داد زدم گفتم نننننه کونم رو نه که بعد محمد سریع گیره های روی نوک پستونام رو فشارداد و جیغم رفت هوا و گفت ساکت جنده حامله تو مطیع خواسته ما هستی بعد سهیل اومد کیرش رو گذاشت کنار کیر محمد ‌و سامان هم اومد من رو داد بالا یکم و رفت زیرم و یهیا رفت و از زیر بغلوم گرفت و یکم اورد بالا و از گردن گرفت و محکم فشار داد و گفت حالا بکنید بهد هم زمان هم سهیل با محمد جای کیرش رو عوض کرد هم سامان محکم و با شدت من رو کشید پایین و کیرش رو تا نصفه کرد تو کونم و بیشتر نرفت که من از درد جیغ میکشیدم و محمد که دید کیر سامان بیشتر نمیره تو کونم اومد و دستش رو گذاشت رو دست سامان و گفت یک دو سه و هردو با تمام قدرت فشار دادن و به زور نصف دیگش هم رفت تو و من همونجا به لرزه افتادم و اونها بدون توجه محکم تلبه میزدن و از درد حق حق میزدم و گریه میکردم

 
یهیا و محمد برای اینکه ساکتم کنن هردو کیرشون رو کردن تو دهنم و ۳ یا ۴ دقیقه بعد درد جاش رو به لذت تمام عیار داد بعد گریم قطع شد و یهیا و محمد برای اینکه من بیشتر اه ناله کنم باگیره ای روی پستونم بازی میکردن و دیگه بی حس شده بود و سامان هم هم زمان سیلی میزد به پستونام و سهیل که دید فقط این کرم نمیریزه محکم سروع کرد به کوبیدن به باسنم و به خاطر همین کونم رو شل سفت میکردم و درد شدید میگرفت و بعد سامان ارضا شد و همه ابش رو ریخت تو کونم و چقد داغ بود ابش بعد سهیل مون و کس گشاد من بعد به یهیا گفت چطوره تو هم هم زمان بکنی تو کوسش که من همونجا فاتحه ام رو خوندم بعد یهیا اومد جای سامان و بجای اینکه بکنه تو کونم کرد تو کوسم و اینبار جر خوردن رو احساس کردم و حق حق میزدن و جیغ میکشیدم که بعد تا این دوتا ارضا بشن من رو ۱۲ بار ارضا کزده بودن و من دیگه حاله ناله کردن نداشتم و از بیحالی و درد شدید بیهوش شدم و وقتی به هوش اومدم دیدم از دهنم تا سینه هام که کبود شده بود پر از اب کیره و وقتی کوسم رو نگا کردم دیدم خون و ابکیر درهم مخلوت شده که خونی که از کونم امده بود باهم ریخته رو تخت و تشک گاییده شده و من از درد کوس و کونم نمیتونستم راه برم و با همن وظع به سمیرا زنگ زدم اومد و من رو جم کرد و به خونوادم گفت شب رو میمونم و شبش سمیرا با یهیا سکس کرد که این وست من رو هم میخواست دو باره به گاهه که سمیرا نزاشت و الان به زور شوهر کردم و یه دختر ناناز ۴ ساله دارم و ولی بیزنسی کوس میدم و شوهرم میدونه و #فقط #سهم #پولشو #میگیره و #کاریم #نداره از اون #موقع به #هرکسی بگید کوس کون #دادم
 
نویسنده : #خاله #ترانه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *