داستان سکسی تقدیم به شما
–
نمی دونستم به کدومشون بیشتر توجه کنم که به اون یکی بر نخوره . هر دوتاشون طوری شیک کرده بودن که واقعا بازم نمی دونستم بگم که لباس کدومشون قشنگ تره . صورت هر دوتاشون شده بود یه تیکه ماه .. کتی منو کشوند یه گوشه ای و گفت داداش حواست باشه که باید کی و کجا به چی توجه داشته باشی . اینو بدون که هرکی و هر چی باشی داداش منی و نسبت به این خونه و خونواده مسئولیت داری ومن نمی ذارم تا منوبار دار نکردی از این کشور خارج شی . گفته باشم . دوست ندارم افسان تازه به دوران رسیده پز بچه شو بده و همش بگه که من مادر بچه شم عروس خونواده شمام . زکی .. کی میره این همه راه رو . انگار زن عقدیت باشه .. دیگه نمی دونه داداش من خودش صدتا زنو تا حالا ردیف کرده ولی فقط این آبجی کتایونش بوده که اونجوری که اون دوست داشته بهش حال داده . این طور نیست داداش ;/; یه چیزی بگو دیگه . نکنه واسه منم زن ذلیل بازی در میاری .. -کتی این رسم مهمون نوازی نیست . من که نمی تونم بهش بی احترامی کنم . اگه می خوای این جور رفتارو داشته باشی پس اگه همرام بودی و تو تمام سفرا مددکارم بودی دیگه چیکار می کردی . حتما بدون اجازه تو هیچ کاری نمی بایست می کردم . -برو هر غلطی دلت میخواد بکن . خیلی عصبانی و پریشون ازم فاصله گرفت .. افسانه خیلی آروم خبر کتی بهم گفت دختره بی ادب هر چی از دهنش در میاد به داداشش میگه .. تو نگو گوش تیز خواهر ما در آخرین لحظه این حرفا رو می شنوه و میگه هیچ ربطی به تو نداره برادر خودمه و دوست دارم بهش بتوپم . این فضولیها به تو نیومده . اگه می خواست حرفی بهم بزنه خودش جوابمو می داد . وکیل وصی نمی خواست .. افسانه خورد و دم نکشید و منم اینجا به کتی توپیدم . -بسه دیگه چرا این قدر با هم کلنجار میرین . بیشترش تقصیر توست کتی . من خسته و هلاک از سر کار یعنی از سر بار اومدم و به جای این که با هم بسازین و کنار بیایین این جوری بلای جونم شدین ;/; اصلا خیر هر دوتانو خوردم . افسانه دوید طرف من ولی من که باید خودمو عصبی و دور از هر دو نشون می دادم و سیاست می رفتم اونو هم پس زدم . کتی یه لبخندی زد و گفت بخور دختر راضی شدی ;/; -تقصیر خودته کتی . من چه هیزم تری بهت فروختم که اصلا چشم دیدن منو نداری . دنیا که داره با داداشت حال می کنه . اگه من حسادت کنم یه چیزی . -دخترا من خیر هر دوتاتونو خوردم . خسته هم هستم و امشب نمی خوام هیشکدوم شما رو ببینم . اگه بازم سر و صدا کنین میرم در یکی از خونه ها رو می زنم و شبو اونجا سر می کنم . خودت می دونی که الان تمام در ها به روم بازه . .درضمن افسانه هم درست میگه . یه خواهر که با برادرش این جوری حرف نمی زنه درسته که یه خورده ازم بزرگتری ولی من باید ازت ادب یاد بگیرم -یعنی میگی من بی ادبم ;/; -نه خیلی هم خوش سخن و با فرهنگی . -پس برو پیش همون افسانه باکلاست که لیاقتت همونه .. -اگه دوست داری و رضایت میدی باشه .. انتظار شنیدن این حرفو نداشت .. مجبور شد عقب نشینی کنه و حرفشو پس بگیره .-تو فقط جرات داری امشب برو پیش افسانه .. من می دونم و تو .. دیگه اصلا اسمتو نمیارم .. -نیار راحت میشم .. من خودم این حرفو به شوخی زدم ولی اون دوباره باران بهاری رو راه انداخت . دیوونه ها نذاشتند پام به خونه باز شه . موقع شام رفتم و کنار بابا مامانم نشستم . اصلا افسانه و کتی رو تحویل نگرفتم . هرچند افسانه داشت به آتیش خواهرم می سوخت . به وقت خواب تصمیم گرفتم که ازشون فاصله بگیرم و برم یه اتاق دیگه . هردوتاشون خودشونو مثل عروسک درست کرده بودند . کتی رو که تازگیها گاییده بودم بد جوری هوس افسانه رو داشتم هرچند خواهرم هم به اندازه کافی وسوسه ام کرده بود . خیلی هم احساس کوفتگی می کردم . رفتم خودمو به یکی از اتاقهایی رسوندم که یه تخت خانوادگی توش بود و راحت می تونستم از این سمت به اون سمت غلت بزنم . یه چند شبی بود که اگرم راحت می خوابیدم بازم این پهلو به اون پهلو زیاد می کردم .. تنم درد می کرد . خودمو قانع کردم که این استراحت واسم لازم بوده . چقدر خسته بودم و یه خواب آروم و بی دردسر بهم می چسبید . بازم خوب شد که این دو تا زن با هم دعوا افتادند وگرنه معلوم نبود امشب چه بلایی می خواستند سرم بیارن و منم که تکلیف خودمو نمی دونستم . این دوتا اگه می خواستن هووی هم باشن معلوم نبود اسیر زلزله چند ریشتری می شدم . البته بیشتر مرضا از کتایون بود ولی همون قدر که افسانه در کنارم بود بازم دلم نمیومد بدون توجه به اون یه قدم طرف خواهرم برم . اصلا ولش .. من که نباید خودمو در راه کوس و نجات دنیا به کشتن بدم . من باید بیشتر زنده بمونم و سر حال باشم تا جلوی انقراض نسلو بگیرم .. چشام رفت روهم و نفهمیدم کی خوابم برد . اصلا به نظر شما کسی می فهمه کی خوابش برده که من بفهمم ;/; نمی دونم کی بود و چند وقت بود که خوابم برده بود یه حالتی داشتم بین خواب و بیداری . از پهلوی راستم یه بو به مشام می رسید از پهلوی چپم یه بو دیگه . خوابم میومد . فکر کنم تازه خوابم برده بود که افسانه و کتی یه سازشی تو مایه های جنگ سرد کردند و اومدن به خوابم یعنی به رختخوابم . عجب غلطی کردم این درو از داخل نبستم . هوس دیگه دموکراسی نمی شناسه که این دوتا زن بشناسن چرا نمی خوان قبول کنن که من می خوام استراحت کنم . خودمو زده بودم به خواب ببینم چی میگن . می دونستم تا اینجا رو که اومدن دست بر دار نیستنم و تا به مرادشون نرسن ولم نمی کنن . -کتی بذاریم یه خورده استراحت کنه بهتره . گناه داره خسته هست -افسانه پیش اون از این حرفا نزن که من فکر می کنم داری خود شیرینی می کنی . این همه میره سروقت زنا و دخترای دیگه خسته نیست . حالا که به من و تو رسیده باید احساس خستگی کنه ;/;نباید اونو بد عادت بدیم . تو اگه دلت می سوزه بهش استراحت بده . من که دست از سرش ور نمی دارم . یه لحظه چشممو با خماری باز کرده و یه نگاهی به اونا انداختم که ببینم در چه وضعیتی هستند . به نظرم اومد که هر دوتاشون با اندامی نیمه لخت و با شورت و سوتین کنارم قرار دارند دیگه خجالت و حیا از همو کنار گذاشته بودند و یه تفاهمی در حد یه جنگ سرد با هم داشتند . خدا به دادمن یکی برسه . این همه زن و دختر گاییده بودم این جوری تو هچل نیفتاده بودم . -افسانه تا کی صبر کنیم این بیدار شه به اندازه کافی خستگی در کرده -بیچاره یه ساعت نیست که اومده تو اتاق خواب . من این چیزا حالیم نیست . این داداشم از اوناست . من اونو می شناسم . هر جایی که صرف نداشته باشه خودشو می زنه به خواب ولی من مرده رو بیدار می کنم . دستشو رسوند طرف شورتم . تکون نمی خوردم . شورتمو تا نیمه پایین کشید و کیرمو گذاشت تو دهنش .. منم به مغزم فشار می آوردم و تصور می کردم که اسیر طالبانم که حواسم بره اون طرف و شق نکنم ولی کیرم همچین سفت و دراز شد که نوکش ته دهن و سر حلق آبجی کتی رو داشت پاره می کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
نوشته های مرتبط:
اولين تجربه سكس ضربدري من
داستان سكس ضربدري سارا (1)
سكس ضربدري باجناقها
سكس ضربدري ما
سكس امير و سيمين
سكس امير با سارا
داستان سكس امير ومامان آيدا
داستان سكس امير و مامان آيدا2
داستان سكس امير سكسي
داستان سكس امير سكسي3
سكس امير و رويا
سكس امير با خالش
خاطرات سکس ضربدري ما2
خاطرات يك دوست (سكس با سارا قسمت اول)
صبحانه سكس نهار سكس شام سكس
من و خواهرزن بسیار زیبایم (جلسه اول)
امير و درنا کس جيگر
من و امير بعد از پارگى بكارتم
مشكل امير..!(1)
من، امير و عشق
امير با خاله بيتا
امير و ثريا
امير و بيتا4
امير و بيتا1
امير و بيتا3
امير با مريم خانم
عشق اول سکس اول
سكس اول با شوهر دومم عشقم نفسم
سكس روز اول ازدواجمون
حاج آقا (قسمت اول)
گناه درمانی قسمت اول
امیر و ترانه قسمت اول
پری قسمت اول
حميد و فاطی قسمت اول
سکس خونوادگي کيوان قسمت اول
رمان دو نيمه سيب قسمت اول
مامان حمیرا قسمت اول
بهشت قسمت اول
خانم مهندس قسمت اول
سکس من و مامانم و مستاجرمون قسمت اول
قـیـمـت قسمت اول
نقشه های سکسی یک خواهر قسمت اول
داستان اولین و آخرین عشق قسمت اول
پرستاران سرخس قسمت اول
ماجرای طلاق گرفتنم قسمت اول
تصوير زيباي سکس قسمت اول
سرگذشت مهناز قسمت اول
سرنوشت عشق من قسمت اول
تا قيام قيامت قسمت اول
زندایی مجید قسمت اول
من و مهتاب قسمت اول
هوس یا عشق قسمت اول
کما قسمت اول
سکس در شهر کرد قسمت اول
شوهر جديد مامان قسمت اول
کیر من و کوس خاله جونم قسمت اول
خاطره الهام قسمت اول
سکس من با مامان نگین قسمت اول
دخترم دوستت دارم قسمت اول
تلافي قسمت اول
وسوسه قسمت اول
سکس با پدر بزرگ قسمت اول
مامان دوستم قسمت اول
سکس با دخترم قسمت اول
تصوير زيباي سكس قسمت سوم
سكس من با2تا خواهر قسمت دوم
خانم مهندس قسمت نودو دوم (آخرین قسمت )
خانم مهندس قسمت قسمت هفتاد و دوم
خواهرزن مطلقه
خواهرزن خودش سوتی داد
سوتی خواهرزن منجر به سکس با من شد
وصال خواهرزن(2)
وصال خواهرزن
سکس با خواهرزن حشری
به من نگو خواهرزن (۱)
کردن خواهرزن قبل و بعد از آشنایی با زنم
خواهرزن بی خبر و دوربین مداربسته
دید زدن هیکل لخت خواهرزن از ۱۶ تا ۱۹ سالگی
سکس با خواهرزن مطلقه
خواهرزن کون قشنگ
سوراخ کون خوشمزه خواهرزن
مهدیس خواهرزن دوست داشتنی
سکس با خواهرزن خوش اندام
خواهرزن قبل و بعد مهاجرت (۱)
خواهرزن بعد از مهاجرت (۱)
بهترین سکس عمرم با خواهرزن
سکس با خواهرزن برنامه ریزی شده بود
خواهرزن و طلسم
مالیدن خواهرزن
خارش کس خواهرزن
سکس با خواهرزن بزرگم
نون زیرکباب، خواهرزن آلمانی
خواهرزن سکسی و ناز من
شمال با خواهرزن
عاشقی با خواهرزن خوشگلم زهرا
توقیف ماشین و سکس با خواهرزن
بوی تن خواهرزن (۴ و پایانی)
بوی تن خواهرزن (۳)
بوی تن خواهرزن (۲)
بوی تن خواهرزن (۱)
خواهرزن بعد از ۱۵ سال
خواهرزن رویایی من
جاسوسی باجناق و سکس با خواهرزن
خواهرزن محجبه در کانادا
سکس با خواهرزن تو آسانسور
بابک و خواهرزن حشری
عشق بازی با خواهرزن داداشم
اسنپ، قطعی برق و آغاز عشق با خواهرزن
سکس با خواهرزن چشم درشت
سکس با خواهرزن مطلقه ام
ماجرای باورنکردنی با خواهرزن محجبه
فاطی خواهرزن حشری
الهام خواهرزن خوشگلم
سکس با خواهرزن حشریم میترا
خواهرزن سکسی من (۲)
خواهرزن سکسی من
خواهرزن خوشگلم ليلا
ليلا خواهرزن من
خواهرزن دیوونه کننده
علی و خواهرزن
سکس با خواهرزن در دبی
محسن و خواهرزن
محسن و خواهرزن حشری
خوردن کون خواهرزن
خواهرزن محجبه ی من (۱)
خواهرزن شیطون و زیرآب زدن مادرش
عشق خواهرزن مهربانم
مالیدن به کون خواهرزن
خواهرزن گلم زهرا
محسن و قولنج خواهرزن
خواهرزن جیگرطلا
داریوش و خواهرزن ها (1)
سام و خواهرزن متاهل
خواهرزن های تپل و بانمک
نیم تنه ی خواهرزن (1)
سفر به شیراز و وصال خواهرزن
سکس با خواهرزن اروپایی
کس خواهرزن و دوستش
وصال خواهرزن (1)
خواهرزن لب آلبالویی
هیچکی خواهرزن نمیشه
شورت خواهرزن
خواهرزن ورزشکار
خواهرزن حشری و طعم منی
خواهرزن خجالتی
عاقبت گول زدن خواهرزن
سکس با خواهرزن 47 ساله ام
شیطونی با خواهرزن در کف
خواهرزن من، مريم
عشق خواهرزن
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید