داستان سکسی تقدیم به شما
یه روز آخر هفته بود .. من و اون در خونه تنها بودیم . قرار بود سمیرا همکلاسم بیاد خونه مون و با سیاوش باشه . از اون دختر پررو ها بود که قبلا چند تا دوست پسر هم داشت ولی می خواست هر طوری شده بیفته گردن داداش من تا عقدش شه .. اینو بعد از این که فهمیدم می خواد بیاد خونه مون و سیا هم تشنه اش شده بود فهمیدم .. وقتی در زد و اومد سیا بود توی حموم . – سمیرا اون با یکی از دوست دختراش رفته -چه غلطا ! اون چه جوری می خواد شوهرمن شه ؟!.. -داداش نمی خواد زن بگیره -چیه نکنه گلوی خودت پیشش گیر کرده .. -ربطی به تو نداره .. -حتما تو هم از اونایی که میری زیر کیر داداششون .. -بی تر بیت .. -رفتی بهش راپرت دادی که من به دردش نمی خورم ؟ از ریخت و قیافه و حرکات و کارات معلومه که دوست داری با داداشت بخوابی . خودت نمی دونی ولی همش داری پیش بچه ها سوتی میدی .. -خفه شو سمیرا .. برو گمشو دیگه نمی خوام باهات دوست باشم … سمیرا رفت .. سیاوش از حموم اومد بیرون . -سمیرا نیومده -نه ….. گوشیش زنگ خورد . سمیرا بود . فکر این جاشو نکرده بودم .. ازش فاصله گرفتم .. به صدای بلند حرف می زد .. -چی ؟ چی گفتی ؟ خواهرم می خواد با من باشه ؟ اون هنوز بچه هست . عقلش نمی رسه .. درسته هیجده سالشه ولی مثل یه دختر ساده ده دوازده ساله هست .. اهل این حرفا نیست . حرفای دیگه ای هم زدند که متوجه شدم سمیرا دیگه خونه مون نمیاد . سیاوش اومد سمت من .. شونه هامو گرفت می خواست منو بزنه .. -داداش ولم کن .. من بزرگ شدم .من دیگه بچه نیستم .چرا باهام این رفتارو می کنی .. رفتم وخودمو انداختم رو تختم و هق هق گریه رو شروع کردم . مثلا قهر کردم .اومد بالا سرمن . دستشو گذاشت رو پیشونیم. -چته چی شده ستایش . -هیچی به همه توجه داری جز من . دستشو گذاشت رو کمرم .. خوشم اومد .. لحظاتی بعد کف دستشو آروم گذاشت رو باسن و همون جایی که یه جین استرچ پوشیده بودم تا دلشو ببرم . تعجب کرده بودم . خوشم میومد . ولی ازش انتظار نداشتم . نمی دونستم چه عکس العملی نشون بدم . دستشو برد بالا تر .. اونو گذاشت رو ی سینه هام که نیمی از اونا مشخص بود . چشام از هوس تار شده بود . انگار مردمکم داشت به سرعت دور خودش می گشت .. آتیش گرفته بودم . دستمو گذاشتم رو دست سیا تا بیشتر خودشو به من بچسبونه .. ولی اون ولم کرد .. -پس هرچی سمیرا می گفت حق داره . تو یه دختر هوسبازی . تو به خاطر خودت اونو ردش کردی .. نای حرف زدن نداشتم .. پس از لحظاتی سکوت اولش حرفای سمیرا رو واسش گفتم که چه نیت شومی داشته چون دختر خوبی نبوده و بعدش از خودم گفتم .. -آره سیا .. من اهل دروغ نیستم . تو همه رو می دیدی جز منو . فکر کردی که همون دختر کوچولوی سابقم . ولی خواهرت بزرگ شده .. اون به دنبال پسرا نبوده . پسرا به دنبالش بودن . داداشش غیرتیه ولی وقتی دختر میاره خونه وقتی دستشو می ذاره جلوی دهن دختره که داره فریاد می زنه .. صدای ناله های هوسشو قطع نمی کنه . فکر نمی کنه ممکنه گاه وسوسه شم و به یه طریقی اونو ببینم . دنیای من .. چهار دیواری من تو بودی سیا … شاید این یه حس بد باشه .. یه گناه باشه .. یه عشق و هوس آلوده .. یه حسادت .. وقتی که این همه دختر دوستت دارن و خودشونو متعلق به تو می دونن من چرا ندونم ؟! ولی حالا دیگه نمی دونم . -باورم نمیشه یعنی تو ستایش .. حاضر بودی …؟ -آره حاضر بودم ولی حالا دیگه حاضر نیستم.. -به من دست نزن . نمی تونی و فیلم بازی نکن که آرامش من شی .. بغلم کرد .. دستشو بازم گذاشت رو سینه هام خوشم میومد .. ولی اونو ازخودم دور کردم .. -چته ستایش .. -من ترحم نمی خوام .. -من دوستت دارم ستایش .عاشقتم .. -نمی دونم عشقتو باور کنم یا نه ولی نمی تونم باور کنم که هوس منو داشته باشی . پسری که خودشو آلوده دخترای رنگ و وارنگ کرده باشه چطور می تونه هوس وهوای خواهرشو داشته باشه . شب شد و اومد سمت من . دلم می خواست نازمو بکشه . بیشتر بهم توجه کنه . رفته بودم توی حس . مثا ابر بهار اشک می ریختم . -حالا تو به خاطر دختر مردم داری خیطم می کنی ؟ آبروی منو می بری ؟ ارزش من فقط همینه ؟ تو دیگه چه حور داداشی هستی . همش ازم می خوای که تو رو با دخترای دیگه جورت کنم . ببینم توخودت حاضری واسه خواهرت این کارو بکنی ؟ -ستایش چی داری میگی گردنشو می شکنم . نمی ذارم نفس کشی روی زمین باشه که به خواهرم نظر بد داشته باشه . -پس تو چرا به خواهر دیگران نظر بد داری ؟چرا مدام داری با احساسات من بازی می کنی . -باشه من دیگه کاری به کارت ندارم .. دلم می خواست بیشتر نازمو بکشه . بیشتر باهام ور بره . دوست داشتم همون جوری که بقیه رو تسلیم خودش کرده منو هم تسلیم خودش کنه . ما می تونستیم ساعتهای زیادی رو در منزل با هم باشیم از وجود هم لذت ببریم . اگه فقط یک بار طعم شیرین با من بودن رو می چشید کاری می کردم که طرف زن و دختر دیگه ای نره . شاید نمی تونستم دختری خودم تقدیمش کنم ولی بازم کاری می کردم که همون لذتو بچشه . واسش ساک می زدم . تمام بدنشو غرق هوس می کردم . سر تاپاشو لیس می زدم . فقط یه اشاره از اون کافی بود . حالا که تا حدودی نازموکشیده بود دلم می خواست بیشتر واسش ناز می کردم ولی اونم دیگه ساکت شده بود .. انگاری رفته بود به حال خودش و دست از سرم بر داشته بود …. ادامه دارد ….
نوشته های مرتبط:
خواهرت بزرگ شده داداش 3 (قسمت آخر )
خواهرت بزرگ شده داداش 1
وقتی خواهرت دلش کیر میخواد
کجایی ببینی خواهرت زیر پامه
قهر زن داداش و داداش کیر کلفت و خجالتی
تهران بهشت گم شده من (۴)
تهران بهشت گم شده من (۲)
سوییچ گم شده
زن عمو دلم برات تنگ شده
عاشق دوستم شده بودم نمیدونستم (۱)
سکس با خواهرزن برنامه ریزی شده بود
کیرهایِ بر افراشته شده بر قله هایِ شهوت
عاشق علی شده بودم ولی حیف دیگه نیست
دلم برای بغلت تنگ شده عزیزم
خوراکم شده کس
خانواده نفرین شده
لذت نفرین شده
نفرین شده
روزگار سپری شده دوران جوانی (۱)
زن دوستم عاشق من شده بود
چشمای سیاهت آرزوی خوابم شده (۱)
نفرین شده!
نیمه ی گم شده ی یک فوت فتیشیست
طرد شده
بخش سانسور شده رمان «خیانت» اثر پائولو کوئیلو
سوگلی من عاشق کفترتون شده بود (۱)
باورهای شکسته شده (۲)
باورهای شکسته شده (۱)
دلم واسه حسام جونم تنگ شده
زنی که جسمش گم شده بود و مردی که روحش
بعدترک مواد مخدرسکس شده اعتیاد من
مادرزنم شده عشقم
رفتم و میرم باز، هرچند خسته و داغون شده پام
خاطرات گم شده (۱)
دوست دخترم متاهل شده بود
مردان مسخ شده
سرگذشت زندگيم و عشق دير پيدا شده ی من
فرح خانوم از سکس زده شده بود
آری پلنگ و جزيرهی گم شده
عشقم خر شده بود
روزی که فهمیدم غیرتم کم شده
کونم توسط ۱۴ نفر فتح شده
زنی که تمام شده بود
عاشقش شده بودم اما اون…
کـــــــــیر شق شده عشقم
دلم واسه سکس با عشقم تنگ شده
من یه آدم طرد شده ام
زنی که گم شده بود
خیلی حشری شده بودم
حرمت عشق فراموش شده
فراموش شده
عشق نفرین شده
در قفل شده
از بچگی عاشق باسن بزرگ بودم (۱)
اولین کون دادن به ۲۰ سال بزرگ تر از خودم
من و کیر بزرگ سامان پسر عمو
سینه های بزرگ زن داداشم (۱)
بزرگ ترین اشتباه با دختر خاله
کیر بزرگ ناظم
فشار غافلگیرانه کیر بزرگ تو سوراخ کونم
پسری با سینه های بزرگ
کیر بزرگ مسعود هم خدمتی
زندایی کون بزرگ
سورپرایز بزرگ رلم برای تولد 18 سالگیم!
ریختن آب تو کون بزرگ مصطفی
کیر بزرگ و کون زن دایی
دوست جدید سایز بزرگ
خواهر بزرگ خانواده
پسردایی هام بزرگ شدن و حسابی منو کردن
اشتباه بزرگ
کیر بزرگ و دردسرهای من (۲)
کیر بزرگ و دردسرهای من (۱)
کله بزرگ کیرم
پرستار سر خونه ی مامان بزرگ
گناه بزرگ (1)
كير بزرگ اژدر
کون سفید و بزرگ دختر خالم
کس دادن مامانم به بابا بزرگ
پاهای بزرگ زن داییم
کون بزرگ شروین با کیر بززرررگگگ
خاله سینه بزرگ
کسکش بزرگ
یه اتفاق ساده، یه تغییر بزرگ
اشتباه بزرگ با دختر عمه
اشتباه بزرگ (۱)
ترس بزرگ من
کون بزرگ علی
اشتباه بزرگ (۲)
حال كردن زير كير بزرگ همسرم
پاهای بزرگ دوس دخترم (۱)
سكس با زن شوهردار سينه بزرگ
لقمه بزرگ تر از دهن
برادر بزرگ تر مشغول تماشای توست
مستاجر خونه مامان بزرگ (۱)
سوراخ بزرگ زن دایی هما
کیر بزرگ یخچال ساز
گاییدن باسن بزرگ مهسا
شروع اشتباه بزرگ
کون بزرگ مهران
قمار بزرگ
مامان بزرگ حشری
ازدواج در سن پایین اشتباه بزرگ من
من و دختر خالم تو ختم مامان بزرگ
عشقم ازم دو سال بزرگ تر بود
گناه بزرگ من
شیر دادن من به خانم بزرگ
کون بزرگ خواهرزنم
کیر بزرگ فرزین
یک پاداش بزرگ
بزرگ ترین لذت
چرا زن داداشم سینه هاش بزرگ بود؟
بزرگ ترین اشتباه زندگیم
خانوم باسن بزرگ
باغ بزرگ (۳)
باغ بزرگ (2)
باغ بزرگ (۱)
بزرگ ترین افتخار: کردن فرمانده بسیج
آتیش مادر بزرگ
سحری با مادر بزرگ
سکس با پدر بزرگ قسمت آخر
سکس با پدر بزرگ قسمت اول
سکس با پدر بزرگ قسمت دوم
زن داداش بیوه
سورنا و زن داداش پستون گنده (۱)
منو زن داداش کون گلابیم
داستان سکس با زن داداش (۱)
زن داداش نرگس (۱)
سکس با خواهر زن داداش زنم
سکس با زن داداش خانمم
خوردن سینه های زن داداش خانمم
ماساژ زن داداش
داستان زنم و داداش کوچیکترش (۱)
فانتزی سکس با زن داداش (۱)
داداش چشم چرون (۱)
سکس من و زن داداش زن داداشم
زن داداش یلدا
شبی با زن داداش به بلندی شب یلدا
محاسن و معایب داداش دوقلو داشتن
خجالت زده زن داداش
اولین و آخرین سکس با زن داداش زنم
داداش جونم
بابک…داداش کونی من
پرتغال های زن داداش
کون زن داداش و بدبختی من
داداش ! مرگ من یواش 1
داداش نامردی نکن
من و داداش و عمه و مامان 5
من و داداش و عمه و مامان 1
من و داداش و عمه و مامان 4
من و داداش و عمه و مامان 8
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید