داستان سکسی تقدیم به شما
اين که داستان منم شبيه بقيه داستاناس شکي درش نيست . نمي خوامم قسم بخورم که داستانم واقعيه . …
من تو يه بيمارستان کار ميکنم . اين بيمارستان تو شهر خودمون نيست . تو يکي از شهرستاناي اطرافه . حدود يک سال پيش يه منشي واسه شيفت عصر بخشمون آوردن . يه زن 35 ساله ، لاغر و البته زيبا . از همون اول همه ميدونستن که اين خانم مطلقه هستش و حدود 2 سال پيش طلاق گرفته .و البته حدود 15 سال هم منشي مطب ريسس بيمارستان بوده . خداييش زن سر سنگيني بود و من اصلا تو نخش نبودم . کلا اهل خانوم بازي نيستم و حوصلشم ندارم . اونم تو محيط بيمارستان که خيلي هم خطرناکه و حراست حواسش به همه چي هست . من 28 سالمه . هنوز ازدواج نکردم . و تاحالا فقط يه بار با يه دختر سکس داشتم . اونم خيلي سکس مزخرفي بود و طرف دهنمو سرويس کرد تا يه کون بم داد . گرچه سه بار آبم اومد!
روز عيد غدير امسال بود (سال 90) که پاي کامپيوتر بودم که ديدم يه پيامک واسم اومد . اون روز خونه خودمون بودم . ( من نصف ماه رو که شيفتم توي همون شهرستان زندگي ميکنم -تو يه اتاق اجاره اي )
شماره پيامک نا آشنا بود . عيد رو بهم تبريک گفنه بود . ازش تشکر کردم و پرسيدم شما؟
اونم فقط فاميلشو نوشت . خودش بود . همو منشيه. کمي تعجب کردم . آخه من اونو خيلي کم ميديدم . اون توي بخش ما بود ، اما نه اون قسمتي که من بودم . يه مدت گذشت . چند روز بعد از همکارم پرسيدم که فلاني واسه تو هم پيام داد؟ و همکارم که تقريبا هم سن خودمه جواب داد نه. پرسيد چطور؟ منم پيچوندمش و بحث رو عوض کردم . چند روزي گذشت و من يه پيامک از اين جمله هاي مفهومي واسش فرستادم . اما اون حدود يه ماه اصلا جواب نداد. خوب من کاملا فهميدم که ضايع شدم و طرف فقط خواسته عيد رو تبريک بگه و هيچ قصد ديگه اي نداشته . تا اينکه يه روز ديدم دوباره يه پيامک داده . خلاصه آروم آروم اس هامون زياد شد . پرسيدم چرا طلاق گرفته و چند تا بچه داره؟ اونم يکم توضيح داد شوهرش بد بوده و يه دختر کوچولو هم داره . چند ماهي فقط اس ميداديم تا اينکه من يکم رفتم تو مايه هاي سکس و اون هم اصلا پا نميداد. مي نوشت خدا مرگم اين چه حرفاييه که ميزني و زشته و…اما نه يجور که من ديگه نگم و ناراحت شم . منم که عاشق ممه هستم و هر از گاهي توي اس هام از کلمه ممه استفاده ميکردم .کم کم رومون بيشتر تو روي هم باز شد و کار به جايي رسيد که از نحوه سکس کردن با وهر سابقش هم واسم ميگفت . اينکه دوست داشته به شکم بخوابه و شوهرش روش بيوفته و کيرشو تا ته بکنه تو کسش . و اينکه گردن و بخصوص گوشهاش خيلي حساسه . منم کلي حال ميکردم که کار اس دادنمون به اينجا کشيده . يه بار ازش پرسيدم چرا به من اس ميدي؟ اون گفت تو جذابي!!! باورم نميشد . يه بار يکي پيدا شده بود به من ميگفت جذاب!
تا اينکه يه روز که توي بخش بودم و من تازه اومده بودم و اون داشت ميرفت ،-توي اتاق استراحت – احساس کردم يکي پشت سرمه . رومو برگردوندم و ديدم اونه .منم رفتم يه طرف ديگه . خوب من ازش خجالت ميکشيدم . البته اونم قصد خواصي نداشت و اتفاقي بود . با اينکه اس سکسي به هم ميداديم ولي جفتمون وقتي همو ميديديم از نگاه کردن به هم خجالت ميکشيديم .شبش بهم اس داد که : از من ميترسي؟
گفتم نه. چطور؟
گفت : پس چرا اونقدر تند ازم دور شدي؟
گفتم خجالت ميکشمو از اين حرفا .
ولي اون در جواب يه چيزي گفت که من واقعا تعجب کردم و انتظارشو نداشتم : گفت خيلي دلم ميخواست بغلت کنم . دلم ميخواست يه لحظه حست کنم .
من فک ميکردم چون احساس تنهايي ميکنه بهم اس ميده و قصد ديگه اي نداره . البته بعدش عذر خواهي کرد و گفت احساساتي شده گفت دارم بهت وابسته ميشم . و اينکه بهتره ديگه به هم اس نديم . درست مث يه دختر جوون رفتار ميکرد . نه مث يه زن 35 ساله که بچه داره و طلاق گرفته . حدود يه ماهي بهم اس نداديم . من يه چند باري اس دادم . اما اون جواب نميداد . تا اينکه يه روز اس داد و گفت ساعت 7 بيا بخش تو اتاق(…) کارت دارم . گفتم دکتر کي ميره؟ گفت 6 ميره . اما تو زود نيا . همون هفت بيا .
من ميدونستم واسه چي . هم خوشحال بودم و هم ترسيده بودم . ميترسيدم شايد کسي بو ببره . اما دلو زدم به دريا . درست ساعت 7 در زدم . در رو باز کرد و من رفتم تو . داشت يه سري جواب آزمايش رو تايپ ميکرد . آرايش سبک اما قشنگي کرده بود و به نظرم خوشگلتر شده بود . من از زور استرس سردرد گرفته بودم . رفت روي صندلي جلو کامپيوتر نشست . منم پشت سرش . گفت همينطور ميخواي وايسي؟
خوب منم نميدونستم چيکار کنم ؟
اول يکم شونه هاشو مالوندم .دردش اومد. بعد خودش بلند شد و منو محکم بغل کرد و شروع کرد به خوردن لبهام منم به خوبي خودش ميخوردم. لبامو گاز ميگرفت . اما گفت تو گاز نگير ؛ جاش ميمونه . خيلي حشري شده بود . قبلا گفته بود که خيلي گرمه . ميدونيد گرچه تو بغلم بود . با اون اندامه واقعا خوب و سکسيش . (ورزشکار بود .رزمي کار)و گرچه سينه هاشو حس ميکردم . اما انگار هيچ حسي نداشتم . نميدونم به خاطر استرس بود يا اينکه حس گناه و اين مزخرفات…البته حس گناه نداشتم اما نميدونم چرا لذت نميبردم . اما به هر حال دوست نداشتم ولش کنم . سفت بغلش کرده بوم و فشارش ميدادم . بش گفتم ممتو بخورم؟
اونم بدون معطلي يه سينه هاي سفيد سايز 75 رو در آورد و گفت بخور . يه تخت اونجا بود . گفتم رو تخت بخواب . نميدونم چرا نخوابيد و گفت همينجوري بخور . سينه هاشم خوردم . اما عجيب بود . انگار مثلا دارم انگشت خودمو ميخورم . هيچ حسي نداشتم . گرچه دلم ميخواست 2 ساعت تموم بخورمشون . نوک ممشو که حسابي سيخ شده بود گاز گرفتم و در همون حال کسشم از روي شلوار ميماليدم .دستمو مدام پس ميزد . بش گفتم چرا همچين ميکني؟ گفت نکن تورو خدا…تحريک ميشم …سر درد ميگيرم . دوباره بغلش کردم ،ميخاستم دستمو بکنم تو شلوارش ؛ اما نميذاشت . يعني ناز نميکرد . کلا مخالفت ميکرد. اعصابمو خورد کرده بود . کونش واقعا قلمبه بود . گفتم چطوري اين همه کون رو تو اين شلوار جا دادي؟يعني ميخواستم مزه بندازم .!
گفت يجوري جا دادم بالاخره ديگه . يه لحظه يه صدا اومد . جفتمون ساکت شديم . اما کسي نبود . از قبل قرار گذاشته بوديم اگه کسي اومد اون فوري بشينه پشت کامپيوتر و مثلا داره يچيزي واسم تايپ ميکنه .
دوباره بوسش کردم . ساعت شده بود 7:20 دقيقه و 10 دقيقه ديگه شيفت من شروع ميشد . تو چشمام نيگاه کرد و گفت : تو چه فکري هستي؟
گفتم هيچي!
گفت بگو ديگه…اصرار ميکرد . مث يه دختر کوچولوي ناز …مث يه زن فضول…عجب موجوداتين اين زنا…همشون عين هم ميمونن…کپي همديگه…!!!
گفتم : به اين فکر ميکنم که اي کاش ميومدي خونم (همون اتاقمو ميگم) و اونجا راحت با هم بوديم . اينجا کلي استرس داره !
گفت : عمرا از اين فکرا نکن . اين دفعه اول و آخر بود . !
مونده بودم چي بگم . خودشو لوس نميکرد . انگار داشت واقعي ميگفت . عجب ضد حاليييييييي!!! پرسيدم چرا آخه؟ چي شده ؟ ميگفت هيچي …همين که گفتم …همين که گفتم…انگار اعصابش خورد بود، نميدونم چش شده بود …
بعد همون طور که من تو بغلش بودم گفت : ميخواي واست بخورمش؟
تعجب کردم . البته اين حرف ازش بعيد نبود. ميگفت خيلي دوست داشته واسه شوهرش بخوره… يکم فکر کردم . کمرم سفت نبود . با يه کير کوچولو . (13سانت )
دوس نداشتم تا فردا صبح جنب باشم . (شيفت شب بودم از 7:30 شب تا 7:30فردا صبح . )
گفتم : دوس ندارم جنب بمونم . اما بيشتر از اين خجالت ميکشيدم که کمرم شله و ميدونستم فوري آبم مياد .
يه نيگاه تمسخر آميز کرد – شايدم محبت آميز …گفت فقط خواستم بعد نگي واست کم گذاشتم…
دهنم داشت سرويس ميشد . يه عمر دلم ميخواست يکي واسم ساک بزنه . حالا داشتم ناز ميکردم؟؟؟؟
مونده بودم چي بگم…گفتم خوب باشه بخورش…
واقعا جالب بود . اصلا فکرشم نميکردم که وقتي بيام پيشش همچين کاري واسم بکنه .
خودش روي پاهاش نشست و دکمه هاي شلوارمو باز کرد و کيرمو که هم سيخ شده بود و هم حسابي خيس از شلوارم کشيد بيرون . يکم خجالت کشيدم . گفته بود شوهرش کير گنده اي داشته . دودولمو که ديد گفت : نااااااازي و يه خنده کوچولو کرد . سرشو فشار داد و آب قبل از مني رو با نوک زبونش ليسيد . بعد يه بوس بهش کرد و بعد شروع کرد به خوردن . اون لحظه احساس ميکردم دارم خواب ميبينم . سرشو عقب و جلو ميکرد و با ولع تموم ميخوردش . اين دفه ديگه واقعا انگار داشت بم حال ميداد ( بر عکس ممه خورن که هيچ حسي نداشتم ) خودمم مونده بودم که چرا آبم نمياد . با دستش تخمامو که تو شلوارم بود ميمالييد . بهد اونا رو کشيد بيرون و شروع کرد به خوردن . واقعا حرفه اي بود . بعد دوباره کيرمو کرد تو دهنش و تا يکم مکيد آبم اومد . آبمو خورد . همشو خورد . حس جالبي داره وقتي کيرت تو دهن يه نفره . انگار احساس قدرت ميکني . و اونوقت که آبتو ميريزي تو دهنش ؛ اولين حس اينه که دلت به حال يارو ميسوزه…و قوي تر ميشي…مغروررررر!!!
کيرمو که ديگه نا نداشت کرد تو شلوارم و دکمه هامو بست . بلند شدو مقنعشو درست کرد و گفت : خوب بود…؟دوست داشتي؟
من حس جواب دادن نداشتم . اومدم ازش لب بگيرم اما گفتم حالا آب خودم که تو دهنشه رو ميخورم . بيخيال شدم اما 2 – 3 بار حسابي بوسيدمش . عزيزم…عزييييزم…
کيفمو برداشتمو خداحافظي کردم شيفتم داشت شروع ميشد .هنوزم به هم اس ميديم . اما هيچوقت ديگه اون لحظه دوباره تکرار نشد…نميدونم چرا…!
نوشته: mimijoon

نوشته های مرتبط:
نیم ساعت بی وقفه بوسه
نیم ساعت آرامش
۴۸ ساعت فقط سکس
به خاطر نیم بیت کوین
سال 1400 و سیکس نیم کاره من و زنم ندا
نیم روز رویایی
ماساژور نیم متری
پنجشنبه، یک و نیم بامداد
نیم تنه ی خواهرزن (1)
از نیم شروع شد
دوست پسرم از نیم باز
سیزده سال و نیم بعد
24 ساعت تا رستگاری
۲ کیر در ۳ ساعت
چهار بار توی سه ساعت (۲)
چهار بار توی سه ساعت (۱)
یک ساعت آرامش لطفا
سه شنبه ها، ساعت پنج
در ۲ ساعت هم کس هم ازدواج هم پدر شدن …
پنج ساعت سکس با مستانه خواهرزن نازنینم
ساعت ۶ عصر
ساعت عشق
ساعت ۲۵ شب
کون دادنم تو چند ساعت بعد سال تحویل گی
ساعتِ واقعی
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت (۱)
پُل آب و آتش، ساعت ۱۱
۱۰ ساعت جر دادن زنم به بهانه تاخیر
اوج لذت، نصفه شب، ساعت ۲
کون دادن من طی یک ساعت به دو کیر کلفت
صبح ساعت 7
ساعت چهار
کون دادن به دو نفر کمتر از یه ساعت
دو ساعت کردم آخر آبم نیومد
سکس ساعت 10 صبح
کامبیز یک ساعت برده ام شد
اولین سکس، یک ساعت قبل از امتحان
دو ساعت بعد آشنایی بهم داد
ساعت 8 صبح
یک ساعت باز داشت
حشریتی که فقط کون میشناسه
ما فقط بچه بودیم:)
من فقط واسه تو گی ام (۱)
سارا فقط زن بابام نبود (۳)
خواست فقط تلافی کند ولی ادامه دار شد (۱)
سارینا فقط بیست سالش بود
فقط یک شب
ما فقط شونزده سالمون بود …
من فقط هفده سالم بود
فقط بخاطر مادرش
گِی فقط سکس نیس
فقط من
تجاوز راننده بهم وقتی فقط ۱۲ سالم بود
من فقط اون روز زندگی کردم
فقط برای آروم کردن دلم
فقط رفتم…
فکر می کردم فقط فاعلم
فقط خواستم روشو کم کنم
فقط رفته بودم بیرون ببینمش ولی …
پیمان رو فقط تونستم بمالونمش
مشکل فقط شکمش بود
نه فقط میخوام بدم
فقط به فکر عشق
سکس فقط سکس فیسبوکی
فقط من مقصر…؟!
فقط تو
فقط لب دادم
فقط یک مرد 181
فقط یک مرد 197
فقط به یک شرط
فقط یک مرد 202 (قسمت آخر)
فاصله , فقط یک طبقه
فقط یک تار مو
فقط تو بودی همسرم
فقط یک مرد 5
-فقط مال من باش !
داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من فقط برای کار رفته بودم
فقط یک مرد 4
فقط یک اختلاف 3
فقط یک مرد 47
فقط یک مرد 16
فقط یک مرد 29
فقط مال تو 6 (قسمت آخر)
فقط یک مرد 17
فقط یک مرد 12
فقط یک مرد 31
فقط یک مرد 11
فقط یک مرد 139
فقط مال تو 3
فقط یک مرد 55
فقط یک مرد 24
فقط یک مرد 46
فقط یک مرد 41
فقط یک مرد 25
فقط یک مرد 45
فقط یک مرد 67
فقط یک مرد 61
فقط یک مرد 52
فقط یک مرد 18
فقط یک مرد 144
فقط یک مرد 77
فقط یک مرد 192
فقط یک مرد 38
فقط یک مرد 43
فقط یک مرد 84
فقط یک مرد 80
فقط یک مرد 201
فقط یک مرد 62
فقط یک مرد 13
فقط یک مرد 59
فقط یک مرد 111
فقط یک مرد 190
فقط یک مرد 179
فقط یک مرد 107
فقط یک مرد 157
فقط یک مرد 89
فقط یک مرد 88
فقط یک مرد 105
فقط یک مرد 93
فقط یک مرد 78
فقط یک مرد 125
فقط یک مرد 99
فقط یک مرد 115
فقط یک مرد 163
فقط یک مرد 91
فقط یک نمره 2(قسمت آخر)
فقط یک مرد 82
فقط یک مرد 189
فقط یک مرد 124
فقط یک مرد 37.
فقط یک مرد 148
فقط یک مرد 21
فقط یک مرد 117
فقط یک مرد 166
فقط یک مرد 187
فقط یک مرد 129
فقط یک مرد 177
فقط یک مرد 180
فقط یک مرد 152
فقط یک مرد 50
فقط یک مرد 191
فقط یک مرد 171
فقط یک مرد 175
فقط یک مرد 103
فقط یک مرد 198
فقط یک مرد 164
فقط یک مرد 169
فقط یک مرد 48
فقط یک مرد 98
فقط یک مرد 172

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *