این داستان تقدیم به شما
پوریا هستم 44 سالمه ساکن تهران در 25 سالگی پدرم بعلت سکته قلبی فوت کرد مامانم که یک زن نمونه بود بیوه شد مامان زنی زیبا با تناسب بدنی بی نظیر بود سال پدر که تمام شد از هر جایی برای مامان خواستگار می اومد و چون عاشق بابام بوده ازدواج دو باره را انگار خیانت به او میدونست منم پسر اخرش بعد من یک دختر داشت که ازدواج کرده و خونه بخت بود #داداش بزرگترم هم تا ازدواج کرد ساکن اصفهان شهر خانمش شد
مامان وقتی بابام مرد 52 سال داشت ولی کسی باور نمی کرد حتی 30 سالشم شده باشه عمویی دارم که زمان فوت بابام تو #کلاردشت زندگی می کرد یه زن دماغ دراز زشت شمالی بود زنش بود که اجازه نمیداد از کلاردشت بیرون بیاد
تو سالگرد بابام هم حتی نتونست بیاد در سال دومش با زن عمو که سالهای سال بود ندیده بودیم اومدن
عمومو من یادم نبود کی دیده بودم ولی تا دیدم یاد بابام افتادم خیلی شبیه هم بودند عمویم کمی درشت تر از بابام بود و گندمی تر اسم عموم خسرو بود اسم پدرم پرویز اسم زن عمو #مریم بود مامان اسمش #شهناز
عمو تا منو دید اشک چشماشو نتونست نگه داره منم گریستم بغلم کرد تو بغلش گفتم عمو خسرو چرا الان اومدی بوی بابامو میدی همش چشم انتظارت بودیم گفت عموجون بعد این دیگه زباد میام زن عمو مریم پیر و چروک شده بود خیلی بدریخت تر شده بود با اون احوالپرسی کردیم و مامان هم کلی گله و شکایت تا مراسم سالگرد تمام شد یک هفته بود از اومدنشون می گذشت همش تو خونه ما بودند خواستگاری از زعفرانیه تهران برای مامانم اومد من دوی داشتم مامان ازدواج کنه چون جوون بود و خوشگل حیف بود به عهدی بی خود خود را فدا کنه که خیلی رو مخش کار کرده بودم
این خواستگار 47 سالش بود زنش تو تصادف مرده بود #مردی بسیار زیبا و خوش برخورد بود و یک دختر 5 ساله داشت
مربم زن عمو خیلی #تقلا کرد تا مامان قبول کنه تا همدیگرو ببینند عمو هم همکاری می کرد
چهارتایی نشستیم با خواستگار و حرف زدیم مامان تا حدودی پسندید و به جلسه بعد موکول شد تا فکراشو بکنه
دیگه زن عمو مریم مثل کنه چسبیده بود به مامان و تشویق می کرد که جواب اری بده مامان سنگین و رنگین جواب نمی داد عمو هم بی طرف شده بود
در لویزان باغ داریم فردای ان روز رفتیم باغ مامان تو استخر همیشه شنا می کرد باز قصد شنا داشت به مریم هم گفت بیا شنا کنیم که راضیش کرد اونم شنا کنه عمو و منم لخت شدیم چهارتایی افتادیم تو اب مامان بیکینی نسبتا پوشیده که سینه های 80 دخترانه اش با نوک های شق کرده از سمت شکم کامل پوشیده ولی پشتش از رو باسن تا شونه ها باز بود شورتشم کمی روی رونهای سفید و براقش می رسید و باسن خوش فرم بزرگ با کص توپول که انگار لبهاشو باد کرده بودند و شیارش کاملا مشخص بود و گیسوی چون خرمنش هم باز و #شناور در اب
مریم زن عمو انگار پستان نداشت لاغر با شکم چروک خورده و نسبتا بزرگ باسن کوچک و چروک و رونهای سیاه سوخته حالمو به هم می زد تنها موهاش تقریبا پرپشت بود اونم نصف بیشترش سفید بوده که رنگ کرده بود دو رنگ شده بود ولی بیا ادعا و اعتماد به نفس که دم به دم به عمو می گفت ببین هنوز یک شمالی زیبا هستم کلی شنا کردیم و اب بازی کردیم مامانو زن عمو یه طرف منو عمو یک طرف داشتیم همدیگرو با اب اذیت می کردیم من چند بار زن عمو را شوخی شوخی زیر ابش کردم ولی زرنگ بود و شناشم خوب بود در می رفت مامانو عمو هم دیگه شورشو در اورده بودمد عجیب اینکه زن عمو حسودی نمی کرد !
بارها دیدم عمو سوار پشت مامان بود حتی دستاش رو سینه هاش تا از دست عمو فرار می کرد باز عمو ول کن نبود
انگار من ماموریت داشتم #مامان و #عمو را پوشش بدم زن عمو را بکشم حاشیه تا اونا حالشونو بکنند
کیر عمو از زیر شورت اندازه یک ساعد و مشتی معلوم بود از استخر در اومدیم لباس پوشیدیم منو زن عمو رفتیم گیلاس چیدن و مامان و عمو هم نشستن تعریف …
اون روز تابستون گرم تمام شد فردا قرار بود خواستگار چند روز پیش بیاد برای جواب که مامان تلفن زد فعلا نیا که تصمیم نگرفته ام دیدم عمو خوشحال شد …
شام از بیرون سفارش داده بودم مامان داشت تو اشپزخونه میزو می چیند عمو هم کمکش میکرد مامان یه شلوار جین چسب تنش بود با یه تاپ که خم میشد کمرش معلوم می شد زن عمو هم داشت سالاد شیرازی تو هال درست می کرد
یهو دیدم عمو دستشو زد رو باسن مامان بعد برد پایین تر مامان حس کرد من ممکنه ببینم زاویه دیدمو با چرخیدن بست هر چه زوم شدم دیگه اتفاقی نیفتاد شامو خوردیم دیر وقتم بود عمو گفت شهناز میشه برام قهوه درست کنی گفت چشم پاشد قهوه درست کرد برای همه یک فنجان ریخت داد خوردیم و تعریف کردیم .
قهوه های مامان زبان زد فامیله خوردیم و عمو گفت من رفتم شب بخیر مریم زن عمو هم پشت سرش رفتن اتاق و منم با وجودی که خوابم نمی اومد رفتم اتاقم مامان هم ظرفهارو پاک کرد چید ظرفشویی زد برق و رفت خوابید
همش صحنه مالیدن باسن مامان جلو چشم بود
خوابم پریده بود شاید یک ساعتی شده بود که حس کردم در اتاق مامان بازو بسته شد
شاخک هام تکان خورد
رفتم از سمت #تراس #شیشه پنجره که مامان همیشه یه قسمت را که دید زیادی به تختشون نداشت بدون پرده باز می ذاشت بقول خودش دلش نگیره
از اون سمت نگاه کردم شیشه رفلکس بود داخل اتاق زیر نور چراغ خواب کاملا دیده میشد که دیدم عمو خسرو با شلوارک پشتش سمت دیدِ منه سرش از سینه به بالا دیده نمی شد طولی نکشید دیدم مامان که حمام بوده با حوله در اومد تا اومد بیرون عمو خسرو پا شد حولشو خواست ورداره مامان چیزی گفت چرخید عمو موهای مامانو با حوله سری کمک کرد پاکش کنه مامان خودش حوله را در اورد آویزون کمد کرد من که پسرش بودم کیرم شلوارمو داشت پاره می کرد بدن مامان مثل ماه می درخشید سینه هاش مثل سبنه دختر 14ساله بسبار شوخ و سرحال رو به بالا سیخ کرده اماده خوردن بود که عمو شلوارکشو در اورد خدایا کیر هم مگه به اون بزرگی میشه
کیر بابام بزرگ بود ولی نصف کیر عمو نمیشد
مامان دو دستی کیر عمو را گرفته بود تو اون حالت اومدن رو تخت خوشبختانه کنار تخت مامانو بعد از خوردن مختصری هم دیگرو سگی نشوند کیرشو گذاشت رو باسن مامان ذاحت عرض باسن مامان را تا کمرش رسید صداشون نمی اومد شیشه و پنجره دوجداره ی یوپی وی سی است ولی معلوم بود چه عاشقانه دارن حرف می زنن
کیر سیاه ولی خوش فرم عمو حالا لب کص مامانم بود ارام ارام با سر کلفت کیرش به کون و کص مامانم نوک می زد مامان هم سرشو بر گردونده بود به سمت عمو چیزایی می گفت که با رد کردن کیرش تو کص مامانم مامان خودشو کز کرد معلوم بود دردش اومده حالا تمام کیر عمو تو کصش نبود مدتی با حوصله هی هر بار یکمی بیشتر داد تو کص مامان تا تمام کیرش تو بدن ماپانم بود وقتی می کشید بیرون کص مامان نفسی تازه می کرد تا میداد تو نفس مامان بند می اومد
مامانو بدون اینکه کیرسو در بیاره هل داد خوابوند رو شکم بالشو کشید زیر #نافش اون باسن خوش فرمشو سوار شد تخمهای سیا و بدن تیره ی عمو رو بدن مامانم نقشی می زد تماشایی نمیدونم عمو چه کرده بود که نیم ساعتی طول کشید تو همون حالت از پشت به کص مامان که از بالای سرش با کشیدن صورتش به سمت عقب لب می گرفت هی هر از گاهم ولش می کرد ممه هاشو از دو سمت مشت می کرد و کیر فوقالعاده گندشو تا ته می کرد تو کص مامانم و درش می اورد که با فشار مضاعف و جمع شدن باسنهای عمو خسرو فهمیدم ابشو داره می ریزه تو کص مامانم چند دقیقه ای هم تو همون حالت روش خوابیده مامان یکسیم زیرش تاکیرشو از کص مامان کشید بیرون که همراهش کلی اب از کص مامان اومد بیرون اتاق مثل روز برام روشن بود چراغ خواب مامان نورش زیاده کمی با هم بازی کردن عمو لباس پوشید مامان لخت بود پاشد سرپایی هم کلی همدیگرو بوسیدن و عمو همش دستاش رو باسن مامان می #چرخید و چند بارم سینه هاش تو دهنش بود تو تنش ربدوشامبر بود که دکمه هاش باز بود با شلوار
عمو زد بیرون مامان درو بست و رفت حمام و چند دقیقه بعد دیدم پایین تنشو اب زده لخت رفت خوابید
من خیلی از شبها می رفتم پیش مامان می خوابیدم تصمیم گرفتم باز برم پیشش دلم میخواست بدن لختشو تو بغلم داشته باشم هرگزم به گاییدنش فکر نمی کردم
ضمنا خیلی دوس داشتم عموم بازم مامانو بکنه
من شبایی که مامان خواب بود معمولا در اتاقشو قفل نمی کرد اگرم قفل می کرد در تراس کلیدی بود داشتم از اونجا می اومدم پیشش
دیدم وقت رفتن عمو فشار داد دکمه پشت بند را بست از در تراس رفتم مامان رو شکم خوابیده بود ولی شلوار و تیشرتی تنش کرده بود که شلوارکش خیلی ظریف بود به راحتی تا زیر باسنش کشیدم پایین باسنشو بوسیدم کصشو بو کردم بوی خاصی می داد شسته بود ولی خیسی توش معلوم بود شلوارکشو دادم بالا بغلش کردم خوابیدم پیشش بعد مدتی گویا فهمید منم به پهلو چرخید پشتش بمن بود همیشه از پشت یا رو بغلش می کردم اینبارم هوس کردم باز شلوارشو بدم پایین خودمو بچسبونم به باسنش حالیش نشد به راحتی شلوارشو تا اونجا که جا داشت دادم پایین سمت زیرش مونده بود زیر باسنش بغلش کردم صحنه گاییدن عمو یادم افتاد تا خودمو جمع کنم کیرم سفت شده لای باسن مامان بود تا بخودش بیاد کیرم تا ته براحتی رفته بود تو کص مامان دیگه دست خودم نبود هرچه مامان خواست نذاره بکنمش کار از کار گذشته بود هرچه کرد ادامه ندم گفتم چطور عمو خسرو دو ساعت گایید کاری نکردی ؟! حالا من نمیتونم نکنم که مامان ارامتر شد ولی گفت منو عموت صیغه خوندیم من دیگه از این شب زن شرعیشم که ابم اومد ریختم تو کص مامان ولی از سگ پشیمان تر بودم گریه کردم و گه خوردم و این حرفا
مامان گفت دیدم از کنترل خارج شدی میدونستم اگه نذارم ممکنه سکته کنی کاری به کارت نکردم دیگه #اخرین بارت باشه
گفت رابطه منو خسرو را به کسی نگو قرارمون شده خونه ای نزدیکی ها بگیره تا همدیگرو ببینیم مریم را راضی کرده بیان تهران اونم اوکی داده
گفتم الان زن عمو میدونه تو با عمو سکس دارین ؟
گفت نه تو قهوه زن عموت قرص خواب ریختیم تا صبح بیدار نمیشه
قرار منو عمو این شده تا اینجا هستن هر شب این کارو بکنیم این اولین شب بود که تو مچمونو گرفتی قبل این با عموت تو باغ وقتی تو و مریم رفتین تو سمت گیلاس ها جعبه دادم گفتم زن عمو ماشالا زرنگه دو جعبه بچینین مربا درست کنیم خسرو دو بار منو گایید اول سرپا خیلی زود ابش اومد منم تا کیر گندش رفت توم چون خیلی مالیده بود ارضا شدم
یکبارم بلافاصله تو اتاق بالا رو تشک یه خورده طولانی تر هردو ارضا شدیم اونجا صیغه ام را خوند تا اینها را تعریف کرد با زور و روداری یک بار دیگه مامانو گاییدم
از اون شب مامان زیر کیر عمو و من بود من بیشتر از کون می گاییدمش دیگه عادی شده بود ولی عمو #نمیدونست زنشو دارم می کنم مامان هم تا مرگش لو نداد مامان 3 و نیم ساله فوت کرده 13 دی بود سکته کرد در عبن سلامتی جلو چشممون فوت کرد
زن زشت عمو هنوز زنده است و عموم به گفته خودش از زمان فوت مامان حتی یکشبم با رنش سکس نداشته منم زن گرفتم ولی بعد از 7 ماه جدا شدیم دومین زنمو بلافاصله که بعد ازدواج با زن قبلی در یک مسافرت اشنا شدیم نزدیک یکساله ازدواج کردیم که اتفاقات زیادی تو این یکسال افتاده تو نوشته بعدی می نویسم خیلی شنیدنیست و دنیای پر لذت سکسی است
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید