این داستان تقدیم به شما
تلفن اتاقم زنگ خورد و صداش که میگفت بیا رو شنیدم. سریع ستی که تنم بود رو در آوردم و رفتم سمت کشوی گوشه ی اتاق. بات پلاگ دم مشکیم رو همراه با قلاده و دستبند ستش برداشتم. تو آینه نگاهی به خودم کردم. موهام بافته بود ولی ددی موهامو باز دوست داشت. بازش کردم و روی چهار دست و پا رفتم سمت اتاقش . تموم این مدت میدونستم داره نگاهم میکنه. میگفت خوشش میاد وقتی خودمو آماده میکنم !
روی صندلی میز اتاق کارش نشسته بود. آروم رفتم سمتش و صورتمو که پا و کفشش مالیدم. صورتمو گرفت تو دستش
– خب کیتن! امروز میخوایم یه چیز جدید رو امتحان کنیم.
– بله ددی!
– بیا.
بعدم بندی که به قلادم وصل بود رو کشید و راه افتاد. پشت سرش مثل یه کیتن مطیع حرکت کردم. رفت سمت آسانسور و مستقیم رفتیم زیر زمین. زیرزمین به دو قسمت تقسیم میشد یکی برای مهمونی های ددی بود یکی هم اتاق بازی ! برخلاف انتظارم ددی رفت سمت اتاق مهمونیش . در رو که باز کرد 7 تا مرد هیکلی جلوی چشمام سبز شدن. با تعجب به ددی نگاه کردم که با اخمای درهم بهشون نگاه میکرد. . به سمت مبل تک نفره ای که راس سالن بود رفت و نشست روش. منو نشوند روی پاش
-خب کیتن .. میتونی حدس بزنی اینجا چی کار میکنیم؟
سرمو به نشونه ی نه تکون دادم. سریع درد اسپنک رو گوشه ی باسنم حس کردم
-کلمات !
– ببخشید ددی . نه نمیدونم.
-خب امروز قراره ددی فقط تماشاگر کیتنش باشه که چطور 7 تا مرد رو تحمل میکنه!
خب نمیتونم بگم نترسیده بودم … با وجود اینکه گنگ بنگ یکی از فانتزی های مورد علاقم بود ولی بازم میترسیدم.
ددی قلادمو به یکی از اون مردا سپرد و نگاه آرومی بهم انداخت.
بین 7 تا مرد زانو زدم. کیراشون همه یکی از یکی بزرگتر بود. اول با بهت یکم دستمو به چندتاشون مالیدم که یکی رفت توی دهنم . بازی شروع شده بود دیگه هیچ تلاشی برای مقاومت فایده ای نداشت. شروع کردم با دوتا دستم به دونفر هندجاب میدادم و با دهنم ساک میزدم. دوتایی میکردن تو حلقم و باعث میشدن عق بزنم. یکیشون موهامو پیچوند دور دستش و توی حلقم تلمبه زد نمیتونستم نفس بکشم حتی. داشتم به کارم ادامه میدادم که انگشت سردی رو روی کسم حس کردم. نمیتونستم نگاه کنم . 3 تا انگشت باهم وارد کس تنگ کوچولوم شد . آه خفه ای کشیدم. بعد از وقفه ای کوتاه تند تند جلو عقبش کرد.
ناله ای بلند و نامفهومی سر دادم. کم کم 4 تا انگشت داخلم بود و به شدت داشت حرکت میکرد. همون لحظه یه نفر یکم پاهامو بیشتر از هم فاصله داد و یه انگشت دیگه نزدیک سوراخ کونم حس کردم. اونم رفت توی کونم . تقریبا جیغ زدم. هردوشون با ریتم خاصی شروع به حرکت کردن. انقدر این کارو انجام دادن که حس کردم نزدیکم. کیری که توی دهنم بود و در آوردم و گفتم :
-من نزدیکم!
داشتم ناله میکردم و منتظر بودم بیام که هر دو دست ازم خارج شد. نا نارضایتی بهشون نگاه کردم
یکیشون گفت : هنوز مونده تا بذاریم بیای جنده خانوم.
همون مرد بلندم کرد و سمت تخت بزرگی گه تازه دیده بودمش بردم. منو گوشش گذاشت و وسط پاهام ایستاد. بدون هیچ آمادگی کل کیرشو به زور فرو کرد توی کسم. جیغی زدم که کیری رفت توی دهنم. بدون اینکه صبرکنه تا کسم عادت کنه شروع کرد به تلمبه های محکم. چیزی نگذشته بود که دوباره بلندم کردم و یکی خوابید زیرم تا روی کیرش سواری کنم. نشستم و خودمو تکون میدادم ولی آروم و عمیق. صدای ناله هام کل عمارتو پر کرده بود. منو خوابوند روی خودش و محکم تلمبه زد. دوتا کیر اومد سمت صورتم داشتم میخوردم که با دردی توی کونم صدام بلند تر شد. دوتا کیر داخل من بودن. از شدت درد نمیدونستم چی کار کنم.
بعد از چند دقیقه حس کردم انگشتی داره سوراخ کونم رو از هم فاصله میده. به عقب نگاهی کردم که دیدم میخوان دو تا کیر رو بکنن توی کونم. جیغی کشیدم و سعی کردم در برم ولی هیچ راهی نبود. به زور اون دوتا کیر کلفت فرو شد توی کونم. هر سه شروع کردن به حرکت کردن. نتونستم خودمو کنترل کنم و با فشار ارضا شدم. همه شون هویی کشیدن از این ارضا شدن سخت من. د
دوباره بلند شدن تا پوزیشن جدید اجرا کنن. ایستاده منو گرفتن تو بغل و یکیشون کرد توی کسم یکیم از پشت کرد تو کونم. خیلی درد داشت و لذتشم کم نبود. آه و ناله کردم .
خلاصه همشون به ترتیب منو مدلای مختلف تکی و دونفره و سه نفره کردن تا آبشون رو همه ریختم روی کمر و سینه هام . ددی میدونست خوشم نمیاد روی صورتم بیان. من نزدیک 4 بار اونم به زور ارضا شده بودم چون اجازه نمیدادن بیام به حض اینکه میدیدن لرزشم داره شروع میشه دست از کار میکشیدن و نمیذاشتم به خودم هم دست بزنم.
روی تخت افتاده بودم و خودمو میمالیدم که یکیشون 2 تا انگشت وسطشو کرد توی کسم و شروع کرد به تکون دادن با سرعتی وحشتناک داخلم تلمبه میزد. جیغ کشیدم و آبم با فشار پاشید بیرون. ولی اون رهام نکرد و همینجوری ادامه داد. بعد از چند لحظه کنار کشید و یکی دیگه اومد و همون کارو تکرار کرد و من دوباره ارضا شدم.
بعد از اینکه رفتن من دیگه جونی نداشتم که حتی بلند بشم. از همه جام داشت آب میومد پایین . ددی اومد بالای سرم و رو دستاش بلندم کرد.
منو برد توی حموم اتاق خودش. توی وان گذاشتم و بدن و موهامو شست.
اونشب تا صبح توی بغل ددی با تعریف و تمجیدش از جندگیم گذروندم !
#ددی #ارباب #گنگبنگ #کیتن #کام #قلاده #زنجیر #دستبند #درد #اسپنک #وحشتناک
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید