این داستان تقدیم به شما
سلام
من عاشق زنداداشم بودم خیلی سعی کردم #بکنمش می ترسیدم لوم بده چند سال #گذشت تا زن گرفتم فهمیدم کص چجوریه و زنا چطور ارضا میشن و مثل مردا لذت می برن.
زمستان بود مهمان زنداداش بودیم داداشم نبود خوابیدیم سر کرسی پامو انداختم خورد به باسن زنداداشم دیدم مثل #سابق کاری نداره پامو گذاشتم لای پاش رو کسش هی انگشتمو تکون دادم پاشو باز کرد تا راحتر انگشتم لای پاش کسشو #انگولک کنه ارام از زیر کرسی که چراغ کرسی برقی روشنش کرده بود با سر رفتم لای پاش از رو ساپورتش کسشو میخوردم دستشو آورد موهامو نوازش کر بعد شلوارشو از زیر باسنش کشید پایین منم معطل نکردم کامل درش آوردم سینه هاشو گرفتم کیرمو که سیخ بود و لخت با فشار زیادی کردم تو کسش. #کسش از کس #دختر 14 ساله هم تنگتر بود کیر منم خیلی کلفت تر از داداش بود تا ته دادم رفت تو کسش الان مدتها هست #اونقدری که زنداداشمو می کنم نصفشم زنمو نمیکنم خیلی عالی بود
محمود #شومبولی نژاد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید