داستان سکسی تقدیم به شما

لبامو مثل کوس تارا گرد و غنچه کرده و ماچش می کردم . هر چند کوسش گنده تر از لبام بود ولی من با بوس بوس های خودم اونو سر حالش کرده بودم . شاید اون یه فشار زیاد تری می خواست تا بیشتر باهام حال کنه . دستامو رو کوس تارا جونم قرار داده کوس خیس اونو چنگش می گرفتم . دستم خوب می تونست رو کوسش سوار شه . -عزیزم عزیزم خواهر نازم .  ترانه عزیزم . تارا کف دستشو گذاشته بود پشت دستم که رو کوسش بود و اونو با فشار بیشتری به کوسم چسبوند . دوتا پاهاشو محکم به هم فشرد و با این کارش کوسش و دو تا کف دستای رو کوسو هم در تماس و فشار بیشتری رو هم قرار داد . -بیا .. ترانه بیا .. بیا رو من می خوام لباتو ببوسم . می خوام بیشتر حال کنم . بیا خودتو بهم بچسبون دوستت دارم . می خوام میخوام .. خودمو انداختم رو تارا . قبل از این که لباشو ببوسم اول سینه هاشو بوسیدم . سینه هاش یه خورده درشت تر از سینه های من بود . نوکش تیز شده بود . نشون می داد خیلی خوشش اومده . ازم می خواست که به این کارم ادامه بدم . دستمو رو تمام قسمتهایی از بدن تارا که در دسترسم بود می کشیدم . هیچوقت اونو تا این حد مست و سر خوش ندیده بودم . خودشو مدام از این پهلو به اون پهلو می غلتوند . بار ها و بار ها دیده بودم که دستش رو کوس یا سینه ها و روی کوس و سایر قسمتهای بدنش قرار داشته و یه جوری داره با خودش حال می کنه ولی حالا که من داشتم بهش حال می دادم یه لذت دیگه ای می برد . همونجوری که من خوشم میومد یکی دیگه با سینه ها و کوسم ور بره اونم همین حالو داشت . -ترانه ترانه .. چقدر خوشم میاد داری این کارارو باهام می کنی .. از کجا یاد گرفتی شیطون .. خودش از این حرف خنده اش گرفته بود . می دونست سوال عجیبی کرده . -از تو خواهر خوب و خوشگلم . از تارای قشنگ و دوست داشتنی خودم . انگشتشو گذاشت رو لبش و لباشو غنچه کرد و گفت حالا بوس بوس بوس .. لبامو به لب تارا جونم چسبوندم . نمی دونستم باید چیکار کنم که اونم به یه حالتی برسه که من بهش رسیدم .. می دونستم زور و تلاش زیادی می خواد . وقتی که تارای عزیزمو می بوسیدم دلم نمی خواست لبامو از رو لباش وردارم . یه چسبندگی خاصی بین لبای من و اون به وجود اومده بود طعم شیرینی داشت لبای تارای من . طوری که هوس و هیجانو به من و کوسم بر گردوند . دلم می خواست خودمو بندازم رو اون . همین کارو هم کردم . تارا پاهاشو باز کرد قدش از قدمن بلند تر بود یه خورده خودمو بالاتر کشیدم و دوباره لبامو به لباش چسبوندم .  کوسم رفت رو کوسش . حالا با یه حرکت غلتونی طوری دو تا کوس رو در برخورد با هم قرار داده بودم که صدای هوس هر دو تا مون در اومده بود -اووووووههههه تارا جون چقدر خوشم میاد .. یه جمله می گفتم و دوباره لبمو به لبش می چسبوندم اونم خیلی آروم همراه با بوسه های داغ و آتشین و هوسبار می گفت منم لذت می برم ترانه .. خیسی کوس من و تو مخلوط شده و دوتایی رو هم می غلتن . چه هیجانی .. همراه باافزایش سرعت تارا منم به سرعت خودم اضافه کرده و دوتایی با ناله هایی که می کردیم و با فشار هایی که بیشتر رو کوسمون وارد کرده اوج بیشتری گرفته و حال بیشتری می کردیم . وقتی نگاه من و تا را با هم تلاقی کرد و به اصطلاح چش تو چش هم دوختیم به خوبی می دونستم که راز نگاه همو خوندیم . اونم همون چیزی رو  می خواست که من می خواستم در نگاهش یه زار و التماس خاصی بود که منم با نگاه خودم همین التماسو داشتم . باز من یه بار به اون بالا بالاها رسیده بودم . دلم می خواست واسه خواهر عزیزم جانفشانی کنم . اونی که این همه مدت واسم زحمت کشیده بهم حال داده بود باید بهش حال می دادم . از این کوس روی کوس دیگه حالت بهتری سراغ نداشتم . دیگه دستمو که نمی تونستم تو کوس فرو کنم . اون وقت وضعیت خطرناک می شد و کار به جاهای باریک می کشید . دو تایی مون دستامونو دور کمر هم حلقه زدیم و به این حرکت خودمون ادامه دادیم . من که حس می کردم با یه شتاب ثابتی در حال کیف کردن هستم ولی تارا هر لحظه که می گذشت هوسش بیشتر می شد . چشاش خمار شده بود . رو لبایی که در حال بویدن و بوسیده شدن بود یه حرفایی رو می آورد که متوجهش نمی شدم . فقط می دونم که می خواد هر طوری که شده آتیش خودشو خاموش کنه . دستامو رو سینه های گرد و خوشگلش گذاشته بودم تا داغ ترش کنم . تارا خودشو به طرف بالا پرت می کرد . نمی ذاشتم کوسش از هدف خارج شه . لبشو با فشار بیشتری میک می زدم و گاهی زبونمو فرو می بردم تو دهن بازش و با زبونش مماس کرده و هوسمو می رسوندم به اونجا .. خواهرم بی تاب شده بود . منم دست کمی از اون نداشتم ولی می خواستم بهش نشون بدم که خواهرشم با عرضه هست و می تونه رو من حساب کنه . تارا دیگه خودشو به طرف بالا پرت نمی کرد .. دیگه لبامو گاز نمی گرفت و این پهلو اون پهلو نمی کرد .. چشاشو بسته بود و آروم شده بود . ولی لباش همچنان رو لبام قرار داشت . دستاشو که از دور کمرم باز شده بود دوباره به کمرم حلقه کرد -ترانه خسته نباشی .. توبهترین خواهر دنیا واسه یه خواهر هستی … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

نوشته های مرتبط:
خواهرخوب وخوشگلم 6
خواهر خوب
خواهر خوب و رفیق بد
خواهر خوب اما…(۲)
برادر مست و خواهر خوب
خواهر خوب اما…۱
خواهر خوب و خوشگلم 2
خواهر خوب و خوشگلم 1
خواهر خوب و خوشگلم 7
خواهر خوب و خوشگلم 4
معامله خیلی خوب
روز خوب با نرگس جون
شریک جنسی خوب
پسر عموی خوب
خوب بد زشت (۵ و پایانی)
خوب بد زشت (۴)
خوب بد زشت (۳)
خوب بد زشت (۲)
خوب بد زشت (۱)
سکس خوب تو لباس فروشی
ماری جوون همسایه‌ی خوب
حس خوب هم حس
اشتباه خوب من (۲)
اشتباه خوب من (۱)
قرار دوم با مهندس و‌ کیر‌خوب‌ش
دوست خوب من احمدی
حس خوب گی
یه روز کاری خوب
یه راه خوب واسه مخ زدن
همسایه خوب
مشتری خوب و سکسی من و سکس سه نفره
نگار، اشتباه خوب من (۱)
تنها تجربه خوب من از گی بودنم
مهسا همسفر خوب
همیشه اولین ها خوب نمیشن
حس خوب با برادر شوهر سكسيم
یه روز خوب میاد
کوس خوب و بد
سکس خوب یا بد (۱)
سکس کمر خوب کن
سگ خوب من
صاحب خونه خوب
یه خاطره خوب با سمیرا
یه روز خوب با خواهرم
پسر خوب خودم
عاشق کون دادنم ولی یه دوست خوب نیس
تابستان خوب
یه حس خوب
یه اشتباه خوب
دوست خوب
میترا مشتری خوب من (۱)
از حس بد تا عشق خوب (۲)
روز خوب، روز بد (۲)
یه دوست خوب
از حس بد تا عشق خوب
یه حال خوب
خوب یا بد پایان
یه سکس خوب
روز خوب، روز بد (۱)
خاطره خوب اشکان
خاطره ی خوب من با پسر قد بلند هیکلی
خوب شد اومد توی زندگیم (۱)
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
یه سکس خوب با دوست دخترم
حال خوب من
شاگرد خوب کس خوبتر
خدا برکتش بده خوب بهم حال داد
حس خوب یا بد به زندایی ….؟
شانس خوب…
سکس خیلی خوب با کاربری از انجمن کیر تو کس
حس خوب زنانه
یه شب خوب
یک کون کردن خوب
شب خوب یا بد؟!
زوج خوب
امیر و لیلا … دو دوست خوب
یه سکس خوب (۲ و پایانی)
یه روز خوب با مهناز
یک روز خوب با دختر بوشهری
از یه روز خوب تا یه روز سرد و تاریک
حس خوب زندگی
خوب بود ولی نه برای یه راه
سکس خوب فرناز با بهراد
خاطره سکس خیلی خوب
یه نقشه خوب برای کون دادن تو حموم عمومی
یک صبح خوب
یه روز خوب و گی
حس خوب
سکس خوب و غمگین
یک کون دادن خوب
شب خوب یا بد؟!!
یک روز خوب جوان پشت کنکوری
مادرزن خوب
خاطره ی خوب دانشگاه با زن شوهردار
یه سکس خوب و ماندگار
خاطره بد پس از چند لحظه سکس خوب
سه تا دوست خوب
شروع خوب برای یک پایان بد
یه روز خوب گی با دوست
عاقبت یه دختر خوب
اشتباه خوب
روز خوب
بعد از مدتها انتظار برای یه دختر خوب
بدشانسی برام خوب شد (2)
بدشانسی برام خوب شد (1)
دوران خوب گی
سکس پارتنر خوب
پاداش کار خوب
اونروز حالم زیاد خوب نبود
بابای خوب
روزای خوب من
یک روز خوب با نسترن
سکس خوب
ناراحتی خوب
شاگرد خوب من
پسر خوب مامان
مادر خوب و مهربون من1
مادر خوب و مهربون من2
بابای خوب قسمت سوم
باباي خوب
خواهرو خوب خوشگلم 3
سکس با خواهر دوقلوم
خواهر زن عاشق
سولماز، خواهر ناتنی
اتفاقی که خواهر کوچیکمو جنده کرد (۱)
شوهر خواهر بی‌ناموس
لز با خواهر شوهر
خواهر لوس من
رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۲)
آرزوی محالی که خواهر زنم بود
خواهر زنم بهم دق میده
من و خواهر زن مطلقه ام
سکس با آمنه خواهر زن
لز من و خواهر زاده خوشگلم دریا
یه خواهر دارم از جندگی نظیر نداره
خواهر من همخونه من
خواهر زنم سارا (۲)
پونه خواهر زن رویایی من
خواهر دوقولو
سکس با سمیرا خواهر زن خوشگلم
عاشق خواهر زنم شدم
سکس عشقی با خواهر زن سفیدم
ابی و خواهر زن حشری
خواهر کوچولو
هم زنم هم خواهر زنم
خواهر .. مادر یا زن داداش ها ؟ 53
افسردگي خواهر زن
سكس با خواهر زنم سودابه4
ماجراي سكس با خواهر زنم سودابه1
خواهر .. مادر یا زن داداش ها 9

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *