این داستان تقدیم به شما
4 سال پیش عروسیمو تو تالاری خیلی زیبا در #شهرک غرب آغاز کردم اماده شدیم بریم ماه عسل عموی خوشتیپ و هم سن و سال شوهرم که شمال ویلا داشت با هم رفتیم اونم نامزد داشت ولی عقد نکرده بود اول قرار شد فروغ هم با ما بیاد مامانش نذاشته بود بهانه آوردن سه تایی رفتیم اسم عموی شوهرم سورنا است شوهرم روح اله که شاهین صداش می کنند همه خرجها را سورنا می کرد ماشینم مال سورنا بود شب رسیدیم کلاردشت ویلای دو هزار متری مجلل با چه ویو و مناظری که به تمام کلاردشت مسلط بود
من یه شلوار جین چسب تنم بود باسنم و #گودی کمر و نازکی کمر و حتی برآمدگی کوسمو خیلی واصح نشون می داد سینه های 70 سفت زیر تاپم نوکشون تاپمو جر میداد شاهین خیلی عادی بود انگار ده ساله ازدواج کردیم خیلی معمولی ولی سورنا از چشماش شهوت و عشق لحظه ای قطع نمی شد سفارش #شام داد که رستوران گفت پیک نداذیم اگه مبشه خودتون #آژانس بفرستین هر چه زنگ زدیم ماشینم نیست تا بمن گفت نوشین میای دو تایی بریم شام بگیریم من تنهایی حوصله ندارم
منم زود قبول کردم گفتم باشه شاهینم دوش می گرفت سویچ تویوتا اف جی کروز را داد من و گفت بشین بریم گفتم عمو تا حالا #اوتومات سوار نشدم گفت اولا بمن بگو سورنا دوم راحتر از دنده ای است یه آموزشی داد و راه افتادیم تا از در خارج بشیم چنان ترمزو فشار دادم از شیشه داشتم میرفتم بیرون
سورنا دستشو آورد کمربندمو کشید دستشم راحت رو سینه و شکمم سر خورد گفت اول #کمربند #ایمنی بعد پرواز باز یکی دو بار تا به راه اصلی برسیم ترمز زدم که پای چپمو گرفت جمعش کرد گفت اینپاتو حس کن نیست فقط با پای راست گاز و ترمز
دستش تو پاچم بود درست رو کسم
منم هیچ عکس العملی نشون نمیدم ولی از شدت هوس دارم آتیش می گیرم که بی اراده دستشو لای دو پام فشار دادم سورنا مجالم نداد گفت بزن این کنار تا نکشتیمون
زدم کنار که باغی بدون دیوار بود گفت برو زیر اون درخت منم بی اراده رفتم تا وایسم لبام تو لباش دستاش از زیر تاپم رو سینه هام بود خیلی با حرارت لبامو میخورد ماشینم تو دنده پارک صندلی خودشو کامل خوابوند کمرمندمو باز کرد تا بیام روش شلوار پایین کیر خوشگل و کلفتش خوش قامت و اشک ریزان منتظر کوس تشنه ام بود چه زود به آرزویم رسیده بودم شیشه ها بالا بود زد کاملا تیره که از بیرون نمیشد دید داشت هیچ کی هم اونجا نبود فقط چندتا ماشین از دور رد می شدند
با نازو علاقه تا بچرخم روش شلوارمو تا زانوهام داد پایین که خودمم کمک کردم تا در اومد شورتمو با دستای قوی و ورزشکاریش کشید از پشت دو تیکه شد اونم کشید در اورد
سویشرتمو قبلش خودم در اوردم تاپمو داد تا بالای سینه هام اومد بالا حالا کسم رو کیشر داشت معاشقه می کرد زده بود از لای پام بیرون تکانش میدادم به ناف و شکمم می خورد که کونم بلند کردم گفتم عموووو بذار توش گفت سورنا گفتم سووووورناااا که لبمو با لبش بست و کیر کلفت و بلندش رفت تو کسم تا نصفه نشد بره که جابجا شدم کمی کشیدم بال سورنا و من هر دو به هم فشار دادیم جوووونم کیرش جررررررم داد از نافم خبر داد در مقایسه با کیر شوهرم مال سورنا دو برابرشم بیشتر بود
گفت نوشین من دارم میام گفتم بریز توش من حالا موندم تا دفعه سوم بود رفت ته کوسم ابش کسمو پر کرد ولی من میخواستم بالا پایین شدم #سورنا نفسش بند می اومد آه و آهی راه انداخته بود انگار گوشت تنشو میبرند یا ناخوناشو می کشن ولی بعد از ده یازده حرکت خودش باز فرمانو گرفت دستش مسلط شد طوریکه منو چرخوند زیرش حالا نزن کی بزن واقعا داشتم زیر کیرش هن درد می کشیدم و هم لذت تا وهشیانه چنگش زدموگازش گرفتم که تو عمرم تاز میفهمیدم ارضا شدن یعنی این که ارضاذشدم سورنا هم توقف نداشت گفت نوشین جوووون باز دارم میام گفتم فدای کیرت قربووون آبت بریز تو کویم بقدری آب ریخت با تکانهایش از بغل کوسم با سرو صدای جرررت جرررت میزد بیرون چند دقیقه ای کیرش تو کوسم روم بود و نوازشم می کرد که هنوز کیرش سفت سفت بود
تا کشید بیرون من نشستم صندی بغل دست که سورتا بره بیرون بیاد پشت رل گفت خودت بران تا پاهامو انداختم اونور دیدم آب کیرش از کسم میریره لای پاهام #صندلی را درست کرد چراغ تو را زد صندی پر خون بود !!!!
دست زدم کوسم آوردم بالا دیدم پره خونه گفت برو بریم کار واش اینجوری پرده می زنن نه مثل روح اله
روح ااه پردمو زده بود خونم اومده بود ولی خیلی کم
نگو کامل نتونسته گشادم کنه رفتیم کارواش اوتو ماتیک دوستش بودن تا اونجا برسیم با دستمال صندلی را تنیز کرد خودشم تمیز کرد شلوارامونو پوشیدیم
به کارواشی گفت فقط روشویی و سریع صندلی های جلو دستمال بکشید تو گوششم چیزی گفت اونم گفت مبارک دکتر
بعد گفت که گفتم زنمه طاقت نیاوردی تو ماشین پردشو زدم
تا رسیدم غذا اماده بود اومدیم خونه شاهینم باخبر بود رفتیم شام بگیریم بعدشم زنگ زدم ماشین کثیف بود دادیم روشویی
دیگه من زن سورنا بود تا شاهین الان تو این مدت شاید کمتر از 20 بار با #شاهین بودم بقیه بی شمار با سورنا عموی خوشگل و خوشتیپش سورنا سکس دارم شاهین بنظرم میدونه منو سورنا سکس داریم چون تا باهمیم در میره که ما راحت باشیم
هنوز آبستن نیستم بعد سی سالگی تصمیم دارم اونم از سورنا بچه دار بشم سورنا هم از شمال که برگشتیم با فروغ بهم زد هر چه فروغ آویزونش شد قبول نکرد گفت به هم نمی خوریم راصیش کرد حتی یک واحد خونه تو شریعتی از آپارتمانهایش زد به اسمش اونم راهشو کشید رفت
بارها تصمیم گرفتم به شاهین بگم بیا طلاقمو بده تا با عموت ازدواج کنم خواستی باهات سکسم می کنم ولی میترسم کار خراب بشه ..
البته طلاقمو بگیرم به روشم نگاه نمی کنم ولی یه جورایی دلم براش می سوزه چند بار دعوامون شده بیچاره می گه تو را من آزاد #آزاد گذاشتم هر زمان خواستی برو پیش عمویم میدونم با اون که باشی حوصلت سرجا میاد بعد بیا خونت منم یه بار گفتم نکنه تو فکر میکنی من با عمویت رابطه دارم گفت نه ولی میدونم خیلی #همو دوس دارین و جور هستین
نوشین از شهرک #غرب تهران
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید