این داستان تقدیم به شما

سلام
ما سه برادر و سه خواهر و منم ته تغاری هستم
اختلاف سنی از برادر بزرگ (بزرگترین) 29 سال و از ماقبل ام احمد 12 سال پدر سال 88 ما را یتیم کرد روحش شاد
مادرم #سرحال و #قبراق خوشگل و شیک و خوش تیپ بدون یک تار موی سفید سایه اش سر ما بچه و نوه هاش هست و هرگزم به مرگ فکر نمی کنه سنش 77 ساله هزار ماشالا هر که نشناسه میگه 40 سالشم نیست قد نسبتا بلند پوست سفید و شفاف کاملا اندامی بدون چروک کمر باریک باسن بزرگ و برجسته وزن بین 60 تا 62 در نوسان موها بلوند روشن چشمها سبز خوشرنگ با صدایی بسیار متین و گرم از جنس صدای شهره آغداشلو دلنشین و عاشقانه خلاصه هر چه نیکان همه دارند مامانم یکجا دارد بزنم به تخته چه زمانی که پدر زنده بود و چه زمانی که در جمع ما نیست مادر را بارها خواستگار اومدن که فکر می کردن دختر و یا خواهر ماست هر سه خواهرم در دوران دبیرستان نشان شدند و تا #دیپلم گرفتند رفتند خونه بخت بین 6 فرزند من کپی برابر اصل مامان هستم طوری که تا سن بلوغ اغلب هر کی منو می دید فکر می کرد دخترم تا ریش و سبیل در آوردم و هیکلم درشت تر شد دیگه پسرا برام #متلک بار نمی کردند قدم از همه خواهر و برادرام سرو گردنی بلندتره 193 سانت است با 87 کیلو بدون ذره ای شکم که دوست داشتم کمی شکم داشته باشم که نشد بعد فهمیدم اشتباه می کردم خونمون شرق تهرانه همه داداش و خواهرها مستقل منو مامان با همیم البته روز یا شبی نبوده تنها باشیم اغلب نوه هاش و زنداداشها و خواهرا یکی دوتا پیش ما هستن خونمون دو طبقه حدود 40 سال ساخته با حیاطی بزرگ پر از گل و گیاه و درختان میوه که مساحتش با خونه 900 متره که 150 متر آنرا ساختمان اشغال کرده و یک #آلاچیق که میان درختان است اونم تنه درختها ستونشه بالاش بال و برگ و فقط سرپناهی که آب باران توش نیاد اغلب منو مامان بهار و تابستان پشه بند می زنیم اونجا میخوابیم یک استخر بزرگم تو درختا پنهان داریم
 
من خیلی به مامان وابسته بودم لذا به همسر تا این روز فکر نکردم مامان با داشتن خواستگاران زیاد که هنوزم هستن به همه جواب رد داده میگه من شوهر دارم منو نشون می ده اونهایی که نمیشناسن باور می کنند اشناها هم به شوخی منو میگن شوهر مامان
باور کنید این خاطره را که مینویسم تا 21 اردیبهشت تولدم بود من با هیچ زنی سکس نداشتم تو همه این زنها فقط از زنداداشم خوشم می اومد که دختر خاله ام هست خیلی شبیه منو مامانه و خونگرم تا اونو میدیدم از زمانی که بلوغ رسیدم دوس داشتم زنم باشه تا مدتی است سر #شوخی و ور رفتن با هم بغلش میکنم تا بغل می کردم کیرم بلند میشد و میخورد به بدنش چند باری این اواخر پشتشو می کرد کیرم از رو شلوارهامون میرفت لای باسنش تا به بهانه در رفتن از دستم می مالیدم اونم برعکس ولم می کردم فرار نمی کرد و کونشو بیشتر فشار میداد رو کیرم تا آبم میومد و منم به بهانه هل دادن هر دو می پریدیم تو استخر این چند مدت بود عادتمون شده بود
جمعیتم همیشه تو خونه هست تو استخرم تا میتونستم چند باری که شده تفریحمون زیر آبش کردم و مالیدم و سینه هاشو فشار دادم
تولدم همه خانواده شامل برادر و خواهر و با بچه هاشون و خاله و دامادش و دختر خاله و چندتا از پسر و نوه عموها بودند بزن و برقص و شادی کردیم و همه رفتن بجز داماد خالم با زنش و دختر کوچولوشان نگین 7.5 سالشه دختر با هوش زیبا بلوند با چشمانی کپ منو مامان خیلی مامانو دوس داره اونم اومد پیش منو مامان خوابید تا رفتیم رو تخت که منو مامان تو بغل هم میخوابیدیم نگین پرید گفت منو بغل کن خوابید بین منو مامان براش قصه گفتم و اومد رو سینم خوابید وخوابش برد مامانو بوسیدم اونم بوسم کرد چسبید به منو نگین بغلمون کرد و من خوابم برد تا تو خواب دیدم پانته آ را لخت کردم دارم میکنمش (زنداداشم) کاملا مثل واقعیت بود شلوارکمو کشیده بودم پایین کیرمو کرده بودم تو کصش که تا اون روز کص را فقط تو فیلمها دیده بودم داشتم تلمبه میزدم اونم منو میبوسید و روم بود که آبمو ریختم تو کصش بیدار شدم دیدم دل غافل نگین شورتش از یک پا در اومده کیرم لای پاهاشه بیدار هست داره با موهای سرم ور می ره دست زدم دیدم یک عالمه آبم لای باسن و روی باسنشه خیلی ناراحت بودم نگاه به مامان کردم خوشبختانه خواب بود تا به نگین نگاه کردم انگشتشو گذاشت رو لباش علامت هیس !!

 
یواش تو همون حال سر خوردم و هر دو از تخت اومدیم پایین بردمش حمام اونجا گفتم نگین من خواب بودم نمیدونم چرا این کارو کردم به کسی نگی
گفت خیلی خوشم اومد بابا و مامانم همیشه اینجوری می کنن دوس داشتم تا کیرت #سفت بود شلوارکتو دادم پایین شورتمو در اوردم کردمش لای پام خیلی مزه میداد !!!
توضیح دادم که کارت اشتباه بوده دیگه نکنی تو باید مواظب اینجات باشی تا بزرگ بشی مثل مامانت شوهر کنی با او فقط اونموقع هر چه مامان میکنه تو هم بکنی
گفت چرا هر شب مامان با بابا می کنن هیچی نمیشه منم میخواستم با تو بکنم …
خیلی حرف زدم درک کردم این دختر باید بیش فعال باشه و زودتر به بلوغ داره می رسه هم عقلی هم جسمی که هیکلش دختر 9 یا ده ساله را داشت سینه هاش کاملا مشخص بود دخترانه است!
پیراهنشو دادم بالا گفتم اینجوری بگیر تا خوب بشورمت پایین تنه اش را با دوش تلفنی شستم کصش خیلی شبیه کص بالغ بود پف کرده حتی موهاشم کمی از پرز به واقعی تبدیل شده بود وقتی دستمو روش میکشیدم می خندید و پاهاشو این پا و اون پا می کرد خندید گفت سیا میخوریش ؟!
گفتم نه خوردنی که نیست گفت بابام خیلی مال مامانو میخوره و مامانم هی میگه #محکمتر بخور چرا مگه خوردنی نیست ؟!
پیرنشو گفتم بده پایین بره رو تخت تا من دوش بگیرم برم پیشش و یواشم بره مامان بیدار نشه
گفت باهم می ریم اصرار کردم گفت جیغ می زنم گفتم میخام لخت شم گفت میخام نگاهت کنم
مجبور شدم لخت شدم پشتمو کردم بهش دوش گرفتم تمام که شد برگشتم دیدم محو تماشای بدنمه تا کیرمو دید دستمو گرفتم جلوش گفت سیا بذار ببینم چقدم بزرگه خیلی از مال بابام بزرگتره کیرم سفت شده بود گفت وردار تا جیغ نزدم !!
ورداشتم یهویی کیرم گرفت و بوسید و مالید به صورتش گفت جووون چه داغه تا اونجا که تونست کرد تو دهنش که دندونهای تیزش بدجوری دردم می اورد گفتم نگین نکن دردم میاد ولی خوشم می اومد نگام کرد سر کیرمو از لباش جدا کرد گفت مال بابام گوچکتره مامان میکونه تو دهنش مال تو بزرگه نمیره تو که من از خودم بیخود شده بودم پیراهنشو دراوردم خودشم کمکم کرد دولا شدم لبشو گرفتم دهنم مثل یک دختر بالغ لب داد از مامانم وارد تر (با مامان خیلی لب بازی می کردم خوش میومد لبشو بخورم)…
کشیدمش بالا سوار به کیرم شد لای پاش جلو عقب کردم سخت بود خوابیدم رو سینم لای پاهام فشارش دادم کیرم انگار میره تو کصش گفت سیا دوس دارم زیرت باشم گفتم نمیتونی من گندم گفت میتونم گفتم نه خفه میشی گفت بیژن چند بار روم بوده گندس خیلی دوس داشتم !! بیژن پسر عمه اش که پسر 15 ساله #چاق است شاید اندازه من وزنشه
گفتم چکارت کرده گفت کیرش خیلی کوچیکه تو کونم می ذاره اندازه انگشت تو !!!
برش گردوندم هی می گفت بذار کونم کصم پرده داره میفهمن!!!!!
 
 
خدای من این دختر 7 و 8 ساله همه چیزو میدونست از من بیشتر
گفتم مال من نمیره تو کونت گفت میره بکون که یه ذره فشار دادم دید نمیره قبول کرد گفت رو کصم بمال تا قلقلکم تموم بشه مالیدم آبم اومد ریخت رو شکمش و رو سینه هاش گفت با دستت بکن سیا مالیدم خیلی طول کشید طوری که باز خوابیدم کیرم سفت بود اومد رو کیرم اونقدر مالیدمو خودشو مالوند تا بی حال شد گفت اخییییش خوب شدم
دوباره با هم دوش گرفتیم خشکش کردم لباسشو تنش کردم شورتش رو تخت مونده بود گفتم برو بخواب تا من بیام ساعت نزدیک 4 بامداد بود رفتم مامان خواب بود نگینم انگار ساعتها خواب بوده پیرنشو دادم بالا شورتشم پوشیده بود از کصش بوسیدم نفهمید و منم بغلش کردم و تا صبح خوابم نبرد
مامان زهرا و….
دیر وقت پا شدم خودمو خواب زده بودم نگینم بغلم خواب بود مامان بیدارم کرد میز صبحانه حاضر بود ابی به سرو صورتم زدم و رفتم سر میز مامان پرسید عروس خانم هنوز خوابه گفتم آره دلم نیومد بیدارش کنم مامانش گفت سیا که زن نمی گیره اصلن چطوره نگین و بدیم سیا گفتم منتشم می کشم مال بد بیخ ریش پسر خاله اش خخخخ
خانه شلوغ و شلوغتر شد نگینم قاطی بچه ها انگار اتفاقی براش نیفتاده
شب شد و باز همه رفتن منو مامان رفتیم خواب و خواهر کوچکم با شوهرش موندن پیش ما اونا هم تو یه اتاق خوابیدن پسرش خونه خالش خواهر بزرگم بود
شب که خوابیدم در تمام مدت عمرم اولین بار بود مامان با یه دامن بلند راحتی خونه و تاپ چسب بدن بعد از استحمامش و خشک کردن موهاش اومد پیشم دراز کشید
مامان از روزی که یادم می اومد تو خونه شلوار زخیم گشاد تنش می کرد یه پیرن آزاد تا روی باسنش خیلی #باسن و #برجستگی و فرورفتگی هاش تو چشم نبود

تاقباز خوابیده بود سینه های بلورینش که همیشه دستام روش بود مثل دو تا لیموی درشت از زیر تاپ چشمک می زد تاپش تا روی سینه هاش باز بود سوتین قرمزی بسته بود خیلی زیبا با سفیدی تنش نقش میبست
دستمو از رو سوتینش گذاشتم رو سینه هاش با نوک سینش بازی بازی می کردم مثل همیشه میخندید میگفت نکون قلقلکم میاد منم گوش نمیدادم خیلی کم دیده بودم سوتین ببنده اونم اگه می زد سوتین معمولی نه لاکچری مثل الان
 
با مالیدن سینه هاش خوابم می برد که پشتشو کرد بمن نمیدونم کی دامنشو داده بود بالا تا از پشت بغلش کردم پای #لختم که با شورت اسلیپ بودم تا نزدیکی های باسنش خورد به پا و باسن و رون مامان که انگار هیتر وصل کرده گرم و لطیف بود
خوشم اومد هنوز یه دستم رو سینه هاش بود گفت سیا سوتینم اذیت می کنه بازش کن گفتم تاپت نمی زاره خودشو یه وری بلند کرد گفت بده بالا دادم تا بالای بندش راحت رفت بالا گفت بذار درش بیارم خفه ام کرد کمکش کردم به راحتی درش اورد
من مامان را تو حمام هم دیده بودم خیلی با هم حمامم میرفتیم بدون سوتین فقط با شورت هیچ حسی جز مادری پسری نداشتم
سوتینشو باز کردم گفت زیر خطشو بخوارون خاروندم گفت اون مارک تیشرتت میخوره بدنم اذیتم می کنه مثل من لخت شو دوس دارم تب بدنمو مثل پایین تنه بکشی خیلی لذت داره منم حالا با دیدن تن فوق العاده مامان و مالیدن سینه و بازی با ممش کیرم سفت شده بود دوس داشتم همه بدن مامانو با بدن لختم حس کنم خیلی لذتبخش بود
لخت شدم گفتم مامان دامنتم در بیارم ؟
گفت اخه شورت ندارم باشه دربیار

 
در اوردم حالا مامان لخت تو بغلم بود و من فقط شورت تنم بود بغلش کردم خدای من باسن مامان چه نرم و سفید و خوردنی بود هی ملافه را بلند می کردم به گودی کمرش به باسن تراشیده و رونهای صاف و شهوانیش نگاه می کردمو خودمو بیشتر بهش فشار می دادم سرشو می چرخوندم از لباش بوس می کردم و گردن و گوششو میخوردم اونم ناز می کرد مثل ماهی به بدنش پیچ و تاب میداد کیرمم در شورت از زیر کشش زده بود بیرون ابش مداوم شکم و نافمو خیس می کرد یا باسن و بدن مامانو خیس میکرد
به تنها چیزی که فکر نمی کردم گاییدن مامان بود
فقط دوس داشتم همش باهاش بازی کنم لب بگیرم و خودمو بمالم به همه جاش تا مامان چرخوندم سمت خودم بغلش کردم سینه های زیباش چسبید بدنم چرخوندمش رو سینم تا سنگینیش بیفته رو تنم اونم همراهی می کردو چشاش خمار شده بود عاشقانه لب می داد و عاشقانه بغلم می کرد و خودشو #کامل در اختیار من گذاشته بود رون یک پایم را انداخت وسط پاش خودشم بالا پایین می کرد خیسی کسشو رو رونم حس می کردم اونقدر ادامه داد تا بدنش لرزید و بی حس شد اب کصش از رونم روی تشک را خیس کرد فکر کردم شاشید
اومد از روم پشتشو کرد بمن و دیگه نذاشت دستمو به سینه هاش بزنم هی میگفت دردم میاد نکنه تا خوابمون برد نزدیکی های صبح بود هوا روشن شده بود بیدار شدم مامان پشت بمن خوابیده بود ملافه را دادم کنار خدایا چی می دیدم باسنش انگار پیکرتراش یک عمر تمام تجربه هایش را گذاشته و تراشیده #سوراخ کونش جمع شده صورتی خوشرنگ کسش قلوه ای زده بیرون یه سوراخی تو اون اخرش که بسته تا دستمو زدم کمی باز شد خیس بود

 
کیرم داشت می ترکید از شورتم در اوردم حالا دوس داشتم مامانو بکنم ولی می ترسیدم فکری کردم گفتم چشامو می بندم اگه چیزی گفت خودمو می زنم خواب که دارم خواب می بینم
شورتمو دادم پایین دیدم اذیت می شم گفتم بی خیال در اوردم کیرمو برای اولین بار تو عمرم میخواستم بکنم توی کص
چسبیدم به مامان کیرمو راست سوراخ کصش کردم تا خورد به در سوراخش مامان کونشو بیشتر به سمتم اماده کرد فهمیدم بیداره و دلش میخا
من کیرمو سانت نکرده بودم ولی اندازه تقریبا یک وجبم بود نگو واقعا بزرگه البته مال داداش بزرگمو یک بار در گاییدن زنش دیده بودم که از مال منم گنده تر بود
فشار دادم سر کیرم رفت تو کص مامان فشارش دادم تو نمی رفت کشیدم بیرون فشار دادم هر بار کمی بیشتر میرفت توش تا زدم تا اخرش رفت تو میخواست آبم بیاد نگه داشتم نذاشتم بیاد کشیدم بیرون دیگه مامان قربان صدقم می رفت می گفت عزیزم منو بکن خودم قربون اون کیرت برم چجوری بخوابم گفتم مامان یه بالش بکش زیرت تو فیلم دیدم از پشت بذارم خیلی لذت داره
وقتی خوابید باسنش مثل موج گنده اومد بالا قوس کمر مثل موج تو رفته برگشت با چشمای #سبز زیباش خواست بکنم تو کصش که تا کیرمو بادستم گذاشتم در کصش جابجا شد تا خایه هام رفت توش خوابیدم رو باسنش لبمو گذاشتم رو لباش تلمبه پشت تلمبه گفت سیا محکم بزن عزیزم محکمتر دارم میاااااام که منم باهاش اومدم ریختم کصشو پر کردم از آبم ….
پانته آ و….
از اون شب هر شب منو مامان سکس داشتیم اینم بگم که نگو مامان دیده نگین رو منه و کیرم لای پاهاشو تا اون موقع فکر می کرده من حسی برای گاییدن زنا ندارم چون گفتم که همه تا ریشم دربیاد بمن می گفتن دختر چون با زنا و دخترا زیاد قاطی بودم واقعا هم علاقه سکس انچنانی نداشتم بجز به پانته آ
مامان برام گفت سیا جون من در اختیارتم تو باید دوس دختر داشته باشی وگرنه خطره
من میترسیدم حتی نگین را پاره کنی که تعریف کردم من نمیدونستم
گفت اگه نمیدونستی چرا بردی حمامم گاییدی
گفتم نه اونجا بردم شستمش تو نفهمی واقعیت حمام را نگفتم
گفت با پانته آ چه ؟ همش باهاش لاس می زنی نکنه اونو #گاییدی من نمیدونم
گفتم نه ولی به تنها زنی که حس داشتم پانته آ بود حالا مامانم زن خودم شد
 
گفت اگه چشمت دنبال زنداداشته مواظب باش کسی شک نبره من میدونم پانته آ برای کیر تو حاضره هر کاری بکنه
گفتم چرا گفت کیر تو و محمد بزرگه ولی کیر احمد متاسفانه کشیده به باباش کوچکتره مال شما مثل خدا بیامرز عمو مهرداد بزرگه گفتم مامان مال عمو مهردادو از کجا دیدی گفت بین خودمون باشه مهردادمنو از روز اول عروسیم گایید تا موقع مرگش که رو تخت بیمارستان بخاطر تصادفش بستری بود

مامان چراغ سبز گاییدن زنداداش را با این اعترافش نشانم داد
14 خرداد همه خونه ما جمع بودن پانته آ را به بهانه دیدن کار نقاشهای ساختمان دفتر مون که قرار بود خونشون را رنگ کنند و تغییراتی بدن بردمش دفتر که تعطیل بود ماه پیش رنگ و کاغذ دیواری کرده بودیم تو خیابون خردمند شمالی کریمخان کلی راه بود تا اونجا تو ماشین همش باهاش ور میرفتم دستام رو ی پاهاش و سینش بود نمیزاشت میگفت مردم می بینن احمق
خوب میگم زنمه اونم می گفت نمیگن خونه سرتون خراب شده تو ماشین داری میمالیش
تا رسیدیم دفترو بازش کردم و رنگ آمیزی را دید موبایلشو در اورد هی عکس گرفت و به به چه چه کرد رسیدیم اتاق مدیریت که اتاق خودم بود اونجا زیپمو باز کردم کیرمو بدون اون که ببینه انداختم بیرون شورتمو قبل اومدن در اورده بودم از پشت مانتو کوتاهشو دادم بالا فشار دادم لای پاش فکر کرد مثل همیشه از رو شلواره هی از من سؤال می کرد اون چه طرحیه اون گوشه چرا اونجوره منم کیرمو بیشتر فشار میدادم تا لحن صداش عوض شد و وقتی پرسید اون پنجره پشت به کجا باز میشه دیگه صداش بقدری می لرزید که تابلو بود
دستمو انداختم شلوارشو که از اون لی کشی چسب بود با شورتش دادم پایین مقاومتی نکرد گفت سیا نکووون انگار نمیدونه که شلوارشو تا زیر باسن ماهش دادم پایین گفتم دختر خاله چشم بروی چشام که چسبیده به میزم بود تا فشار دادم دولا بشه بخوابه رو میزم گفت #چرمش خش ورنداره سیااااااااا
ده برابر زیباتر از کص مامان بود سوراخش اصلا معلوم نبود اخه پانته آ هنوز آبستنم هم نشده بود اونجوری که مامان می گفت کیر احمد پیش کیر من دول هم نبوده راستم می گفته کص پانته آ عین کص دختر بود درست مثل کص نگین خوب هلش دادم خوابید رو میزم شلوارشو کامل در اوردم با دهن رفتم رو کصش که سرشو چرخونده بود مثل پلنگ وحشی و زیبا منو نگاه می کرد
اونقدر خوردم که دیگه داشت از حال می رفت کصش کاملن آب لمو شده اماده پذیرایی بود که کیرمو فشار دادم به سختی و کیپ کیپ رفت تو خوشبختانه چون مامانو شب گذشته و صبح گاییده بودم و خیلی تامارزوی کص نبودم شاید یک ربع کشید تا آبم اومد منم تلنبه که میزدم موهای مصریش میخورد رو چهره اش و سرشو بالا می نداخت چه حرکات سکسی که تو عمرم تو هیچ فیلمی هم ندیده بودم مانتو و پیراهنشو تا نزدیک سینه ها کشیده بود بالا پانته آ قبل من دومین بارشم ارضا شده بود گفتم داره میاد گفت نریز توش بده بخورم که تا در اوردم کرد تو دهن زیباش تا تکانش دادم دهنش پر شد اب کیرم با اشتها قورتش داد و باز لیس و مکش زد
گفت بریم بعد این حق نداری جز من و مامان کسی را بکنی !!!
گفتم مامان ؟!
 
گفت آره امروز همه چیزو بمن گفت اجازه داد منم به تو کص بدم حتی از تو بچه دار بشم
ولی حالا زوده دو سال دیگه بچه میخام شبم موندن خونه ما قرار گذاشتیم رفتیم طبقه پایین گاییدمش بعد اومدم مامانو گاییدم مامان پرسید پانتآ چطوره گفتم خوب بود دعات کرد تا دیروز 8 بار از 14 خرداد گاییدمش اخرین بار دیروز بود پانته آ را گاییدم ابمم ریختم تو کیش ریتمیک جلو گیری می کنه میگه تا #پریود بشم الان این چند روز آخر ابستن نمیشم حتی چکم نمی کنه قرار امشبم بکنمش خونه ما هستن تا داداش صبح رفت سر کار از مامان اجازه بگیرم تا
ظهر بغلش باشم الان چند روزه خونشون را دارن رنگ و نقاشی و تغییران می دن حالا حالاها خونه ما هستن طبقه پایین ساکن شدن لباس و وسایل آوردن فکر کنم چند ماهی پیش ما باشن چون احمد آشپزخونه اش را داده تغییر بدن و حالا که رنگم دارن می کنن یکی از خوابها را قاطی هال کنه ..
مامان روز بروز برام شیرین تر و خوشگلتر می شه پانته آ که دیگه معرکه است میگه احمد می پرسه انگار کصت #گشاد شده گفتم آره دیلدو گرفتم تو نمی تونی ارضام کنی به من گفته #دیلدو بگیرم فردا میرم تا براش بگیرم الکی نشونش بده پرسیده بیار ببینم گفته ویبرش از کار افتاده بود دادم تعویض کنند #گارانتی داشته …
 
سیاوش از #تهران

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *