این داستان تقدیم به شما
سلام
18 سالم بود داداش بزرگم 30 سال با دختری از خان زاده های معروف ازدواج کرد تا روز عروسیش من چندتا عکس از زنداداش بیشتر ندیده بودم من تو شهر درس می خوندم داداش و خواهرام و داداش اخریه که ناخواسته بعد من اومده بود 7 سالش بود همه تو ده زندگی می کردن
ده مون از شهر 100 #کیلومتر فاصله داشت در واقع دهستان بود مثل شهرک
قرار عروسی را پاییز آبان ماه گذاشته بودند تا 17 آبان برسه من روزشماری می کردم عروسی در شروف اغاز بود اجازه یک هفته ای از دبیرستان با کلی عز و التماس گرفتم راهی ده شدم
بزن و بکوب و رقص و اواز سه شبانه روز ادامه داشت تا روز چهارم که عروس را اوردیم
منم لحظه شماری می کردم که عروس مونو ببینم تا اینکه مراسم انار انداختن تمام شد عروسو بردن تو یکی از ساختمانهای خونه (خونه ما قلعه بود متشکل از چندین ساختمان مستقل) ما هم همه شادی و سرور و دامادم دورش شلوغ که پسر داییم منو صدا کرد که تو را تو خونه ای که عروس هست میخوان
رفتم دیدم خواهرم که تو خوشگلی همتا نداره با ارایش و لباس مجلسی شیک و لختی اومد سراغم گفت بیا تو باید کمر عروس را ببندی گفتم چطور یادم داد رفتم تو کلی دخترای فامیل و خواهرام اول به رقصم گرفتن من رقصم خیلی خوبه عروس تو لباس سفید ولی تور روش بود تا منو دید به پای من بلند شد سلام داد و دست دادیم خواستم ببوسمش خواهرم تو گوشم گفت نبوس ارایشش #پاک میشه الکی ادای بوسیدن در اوردم یه شال دادن بمن به تعداد 3 پسر و یک دختر گفتن هفت بار باید شالو ببندی کمر عروس بازش کنی از زیر پاهاش بدون اینکه دستتو ول کنی در بیاری از بالای سرش شالو انداختم کمر باریکشو با اون گره زدم بعد بازش کردم بردم پایین از زیر پاش در اوردم هفت بار تکرار کردم و تمام شد بقدری اتاق شلوغ بود و نورش کم خیلی نتونستم صورتشو خوب ببینم ولی تا مینشستم شالو از زیر پاهاش رد کنم ساقهای صاف و سفید و زیباشو میدیدم
عروسی تمام شد غریبه ها رفتن برای عکس گرفتن فامیلهای نزدیک موندن
من عکاس ماهری هستم و یکبارم تا اون زمان تو شهر در عکاسی عروس و داماد حضور داشتم چیزایی از ژست بلد بودم
لذا من کارگردان عکسهای عروسی شدم
شروع تماس و مالیدن هایم از همانجا اغاز شد تعداد سه حلقه 36 تایی با یاشیکای خودم از عروس و داماد و همراهان و خودم عکس گرفتم
تا به غزال دست می زدم انگار موم بود تو دستم هر حالتی که میخواستم می گرفت بعد داداشو حالت میدادم کیرم تو شلوارم داشت خودکشی می کرد لباس اسپورت تنم بود ردش کرده بودم بین کمر شلوارم تیشرت را هم انداخته بودم روش زیر پوشم و حتی تیشرتم را خیس کرده بود تو عکسها بیادگارم مونده
بعد نوبت عکس های با حجاب تر و دسته جمعی شد که اونشب به این شکل داشت تمام شد و عروس و داماد خسته بودند و مهمانم زیاد بود حجله نرفتن موند برای شب بعد که کمابیش رسم هم بود
غزال را خواهرم با شیر پاک کن ارایششو پاک کرد لباس عروس را در اورده لباس مجلسی پوشاند تا دیدمشون نشناختم فکر کردم از مهماناس به ابجی گفتم ایشون را میشه معرفی کنی خیلی خوردنیه شاید باهم ازدواج کنیم عروسی را ادامه بدیم با شوخی این جملاتو گفتم ولی ته دلم عاشقش شدم
گفت نمیشناسی گفتم نه گفت خوب نگاهش کن از فامیلهای خیلی نزدیکه چطور نمی شناسی ؟!
گفتم ندیدم اگه میدیدم زودتر از اینا زنداداشت بود خخخخ
گفت #دیوونه #غزاله عروسمون! زنداداش خوشگلمونه…
عذرخواهی کردم گفتم پس اون چه ارایش بی ریختی بود کرده بودن اینکه خیلی خوشگلتره
از خوشگلیش تا جا داشت تعریف کردم غزالم بال در می اورد
ژیلا گفت داداش حالا که گفتی بیا تا کسی نیست چند تا عکس از منو غزال بگیر گفتم فیلمم تموم شد
گفت من دوتا 24 تایی از #سوپرمارکت ناصر گرفتم دارم میخوره به دوربینت دیدم 35 میلیمتریه گفتم خودشه چندتا عکس گرفتم حسابی هم لباسشون سکسی بود دو سه تا هم خودم وایسادم بینشون با سه پایه و تایمر گرفتم تو عکس اخری که ژیلا و غزال را که جلوم بودند بهم چسبوندم دستم ناخواسته درست رو سینه #لخت غزال بود خودمم متوجه نبودم
فلاش دور بین بقیه دخترا و خواهرمو کشوند اتاق دوباره هر دو حلقه را خیلی لختی تر مخصوصا خواهرام و عمه کوچکم و غزال که دم به دم لباس عوض می کردن در غیاب داماد گرفتم
دیگه انگار من زن بودم جلو چشام لباس عوض می کردن خواهرام و عمه ام که مشگلی نبود غزالم نگاه به اونا کرد با شورت و سوتین یا پشتشو بمن می کرد لباس در می اورد و عوض می کرد یا روبروم البته زیاد میخواست زیبایی و تناسب بدنشو به رخ همه بکشه و حس می کردم دوس داره من بیشتر ببینمش
از همهشون سفیدتر زیباتر و اندامش بی نظیر تر بود دو تا عکس لختیشم به بهانه تنظیم #دوربین که رو بدون فلاش گذاشته بودم از غزال گرفتم و چه دست و پامم می لرزید !!
فیلمها تمام شد و تازه اهنگ گذاشتیم منو ژیلا و غزال تا میتونستیم رقصیدیم و به غزال رقصم یاد دادم البته بلد بود نه حرفه ای تا طلوع آفتاب بیدار بودیم
بقدری حشری شده بودم خایه هایم داشت می ترکید
رفتیم خوابیدیم من که خوابم نبرد و اگر می برد درد تخمهایم نمی ذاشت و عشق غزال که همش بدن لختش جلو چشام #رژه می رفت
روز شد و همه خواب بودن بجز مامان و بابا و من
داداش هم با دوستاش تو خونه عموم خواب بودن
پسر داییم اومد گفت عمه ساعت 2 از طرف عروس چند تا مهمان تهرانی هست برای پاتخت گفتن نمیتونن بمونن ناهار درست کنیم که منم کمک کردم ناهار را راست و ریز کردیم مامان گفت برو دخترا و زنداداشتو بیدار کن بگو مهمان داره میاد خودشونو بزک دوزک کنن که رفتم اتاقی که خواب بودن خدای من غزال کنار دیوار چسب جا رختخوابی کف اتاق خوابیده بود یک پاشو جمع کرده بود شکمش یکیشو دراز دمرو دامنش تا زیر باسنش بالا رفته بود تا ظاهرا درو باز کردم بیدار شده بود چون جابجا شد دامنش تا کمرش رفت بالا شورت طوری لامبادایی کصش مثل باقلوا زیرش معلوم شد!! رونهای سفید و صاف باسن زیبا و گنده کمر باریک تو دلم گفتم کاش خواب بود بیشتر نگاهش می کردم
دیدم انگار خواب خوابه شاید 5 دقیقه نگاهمو از غزال نتونستم وردارم و رفتم نزدیک تا جایی که دماغم داشت می خورد به باسنش کصشو تا می تونستم بو کردم و نگاهش کردم خیلی ارام از کپلش ماچ کردم اماده بودم اگه بیدار شد دامنشو بدم پایین مثلا یعنی دستم خورده که نفهمد بوسش کردم قلبم داشت میومد تو دهنم
عمم یه تکانی خورد تو خواب جابجا شد زود من رفتم سمت در خوشبختانه خواب بود
فکری سرم زد دویدم بیرون رفتم سوپر مارکت ناصر یک دو جین فیلم 36 تایی گرفتمو نزدیک خونمون بود انداختم دوربین رفتم اتاق دخترا همونجور خواب بودن حالا ژیلا هم همه چیو ریخته بود بیرون شورتم توتنش نبود کص براق و آبلموش یه وری لبهاشو باز کرده بود انگار اونم کیر می خواست
چندتا عکس گرفتم حتی یکی از نیم متری کص و کون غزال کارم که تمام شد دوربینو بردم و اومدم بیدارشون کنم رفتم سر بخت غزال تا دامنشو بدم پایین تا اخرین وداعم را کرده باشم حسابی دستمو کشیدم باسن و رونش حتی نوک انگشتامو زدم رو کصش انگار غزال بی هوشه جنب نخورد !!
طمعم زیادتر شد دامنو دادم بالا اینبار به ارامی دستمو گذاشتم رو کصش و شروع کردم مالیدن که تکانی خورد #خشکم زد دستمو بردم دامنشو بدم پایین دیدم خودشو طوری چرخوند کامل کصش از رونش آزاد شد و باسنشو بیشتر اورد بالا دامنشو کشید به بهانه خاروندن بالا تا کامل باسنش افتاد بیرون و شورتش و کمرش هم لخت تر شد من دیگه کنترلم دست خودم نبود دستمو راحت رو #باسن و کصش می چرخوندم شورتشو دادم پایین از لمبر لپ بالایی باسنش به راحتی اومد پایین کصشو راحت دیدم سمت زیریشو کشیدم پایین که خودشو اشکارا سبک کرد فهمیدم بیداره شورتشو تا زیر باسنش دادم پایین و دستمو بردم رو کص لخت بی مو و تمیزش شروع کردم مالیدن نمیدونم به چه جرأتی دکمه شلوارمو باز کردم کیرمو در اوردم خوابیدم بین جا رختخوابی و عزال پرده جا رختخوابی را کشیدم از یه میخش در اومد کشیدم حایلی شد بین ما و بقیه
خوابیدم پشتش تا دید خوابیدم هردو پاشو جمع کرد تو شکمش کصش مثل باقلوا چشمک زنان آماده و منتظر کیرم شد زد بیرون کیرمو با ناباوری به قصد مالوندن کردم چاک کصش که دستشو از لای پاش اورد کیرمو گرفت کرد تو سوراخش که دیگه دست خودم نبود راحت کیرم که از کیر داداش میدونستم کلفتره تا ته رفت تو کصش
البته بقدر اب هر دوتامون کیرو کصو لیز کرده بود باعث راحت رفتنش شد یه اه خوشگل و با نازی کشید
اصلن هم بفکر پرده و ابستنی نبودم تا رفت تو ابم اومد ریخت تو ته کصش حالا با هر دو دستم بعلش کرده بود یکی از زیر یگی از رو سینه هاشم تو دستام بود تا خواستم بکشم بیرون فشارم داد به سمت دیوار شروع کرد خودشو تکان دادن که فهمیدم ارضا نشده هر چند دردم می اومد خودم ضرباتمو محکم کوبیدم کص بسیار تنگ و زیباش تا با گاز گرفتن دستم بدنش لرزید نفس راحتی کشید یواش سرشو چرخوند گفت مرسی عشقم عاشقتم.
باور کنید فکر می کردم خواب می بینم گفتم ببخش نتونستم خودمو کنترل کنم گفت برو تا بیدار نشدن
تا کیرمو کشیدم بیرون با کیرم بیش از نیم لیوان اب ریخت لای پاش شورتشو کشید بالا دامنشم من دادم پایبن زیپمو دادم بالا کیرِ شق مونده ام را گذاشتم لای کمر دکمه شلوارمو بستم
سمت در رفتم ژیلا را صدا کردم که پاشو همه چیزتو ریختی بیرون الانه که پرویز بفهمه طلاقت بده همه شونو بیدار کردم پا شدن غزال داشت دستشو می شست آبِ #لوله کشی بخاطر تعمرات قطع بود #آفتابه را گرفتم ریختم با صابون شروع کرد بطور وسوسه انگیز دستشو شستن
گفت این یاد چی میندازه تو را
گفتم نرمی کصت که گاییدمش گفت خوشت اومد گفتم براش می میرم گفت بعد این بیشتر مال #توام تا داداشت
پرسیدم غزال پرده ات چی شد
گفت داداشت مثل گاو قبلا پاره کرده بود بدون ارضا کردن من تو خونه خالم سیروس جون من ترا دوست داشتم همش تو خیالاتم و تعریفهایم با دوستام تو شوهرم بودی هر چند یک بار بیشتر تو را ندیده بودم اونم تو عروسی داییم که همه به تو احترام خاص داشتند که من تا دیدم عاشقت شدم یادته چقدر رقصیدی الانم که زنداداشتم به عشق تو بله گفتم
گفتم اره تو کلی به من شاباش هم دادی الان یادم اومد منم ماهها و سالها همش بتو فکر می کردم پس اون دختر زیبا و شجاع تو بودی ؟! دوسال از اون عروسی دقیقا می گذشت
گفت:
شب که دستت خورد به سینه ام گفتم سیروس مال خودمه باید مال من بشه که چه زود خدا حرفامو شنید به هم رسیدیم خدا را شکر.
ساعت 4 بعداز ظهرحدود سی تا مهمون از سمت مامانشون اومدن تو گوشش می گفتن مبارکه کاری کردین اونم به من نگاه می کرد که مثلا برادر شوهرم نشنوه بده ولی با ناز می گفت چه جورم داداش پیشش نشسته بود بعد عمه نشسته بود بعدش کنج دو دیوار من نشسته بودم پیش مامان و مهمونا زن و مرد دورتا دور نشسته بودند زنها بعدش مردها
الان از اون زمان 33 سال می گذره سکسمون ادامه داره تهران تو یک مجتمع خانوادگی در دروس که همه واحدهاش مال خودمون است زندگی می کنیم 20 واحده که چهارتاشو یکی کردیم 300 متری شده زن دارم دو تا پسرم دارم که بلژیک دارن درس میخونن خانمم بیشتر عمرشو بلژیکه غزالم سه تا بچه داره هر سه پسره دوتاش بلزیک هستن پسر کوچکش پیشمونه زنم میدونم دوس پسر داره با یک دو رگه ی افریقایی فرانسوی دوسته اون #دکتره با او حال می کنه بارها تو بلژیک که با هم بودیم با دکتر شام خوردیم و با خانمم تانگو رقصیدن فکر کنم کیرش از مال من بزرگتره
داداش اهل مسافرت نیست تا خانمم میره بلژیک با غزال زن و شوهر می شیم پسر کوچکشم قراره تا پاییز بره بلژیک پیش بقیه بچه هامون که شاید همشون پدر واقعیشون من باشم کلاس سوم راهنمایی است داداش تو کار ساختمان سازی است من کارخونه دارم وضعمونم خوبه خونه پدری ده به یادگار مرمت شده مونده هر از گاه می ریم اونجا
از عکسا نگفتم بردم دوستی داشتم که لابراتوار داشتند گفتم تعدادی عکس دارم باید منو تو باشیم برام ظاهر کنی و #چاپ
سکسی ها را جدا کردم بقیه را در دو نسخه چاپ کردم البومش کردم اوردم بعد دو هفته خونه که غوعا کرد
با غزال تا دلمون بخا عکس های یادگاری داریم
فیلم سوپر باهم داریم مال شاید 30 سال پیشه چقدرم حرفه ای سکس کردیم با کنترل هندی کم را که به #تلویزیون وصل کرده بودم گرفتم زیباترین فیلم سوپر جهانه
تعدادی از شات های فیلمو عکسش کردم سرمونو حذف کردم به هر که نشون میدم میگه اینا انگار از #بهشت اومدن …
#تهران _ #سیروس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید