این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من ساراست
من الان 17 دبیرستان درس میخونم
و اما از داستان سکسم بگم منم دختر هات و پر احساسی هستم از کمتر از ده سالگیم سکسو میشناختم عموی خوشتیپی دارم که با اون خیلی ور می رفتم تا تو ده سالگیم مجبورش کردم لخت بشه با هم بخوابیم تو باغ پدر بزرگم پدر عمو و بابام بودیم همه رفته بودن منو میلاد تنها بودیم که با اب بازی شروع شد شیلنگ ابو دستم گرفتم بی خبر عمومو خیسش کردم تا شیلنگو از من بگیره کامل خیس بود حالا منو خیسم می کرد که هدفم همون بود کامل خیسم که کرد واقعا سردم شد دندونام به هم میخورد که پریدم بغلش که حالا فقط یه شورت تنش بود
گفتم عمو لختم کن گرمی بدنت داغم کنه اونم پیرنمو کشید بیرون فقط شورت تنم موند بغلم کرد رفتیم تو خونه باغ قدیمی پدر بزرگ اونجا سردترم بود بدنم #سوزن سوزن شده بود گفتم عمو بریم رو تخت پدر بزرگ زیر پتو که رفتیم کم کم گرمم شد دست انداختم شورتمو در اوردم گفتم عمو تو هم دربیار گرمتر شم خیسی شورتت اذیتم می کنه خودم تا اقدام کنه رفتم زیر پتو سمت شورتشو کونشو بلند کرد شورتش که تقریبا خشک بود در اوردم برای نخستین بار کیر خوشگل و سفت شده عمومو دیدم سر خوردم کشیدم بالا کیرش بین کصم و شکم عمو بود گفتم عمو بذارش لای پام اونجامم گرم بشه خودمو دادم بالا کیرشو گذاشت لای پاهام اینم بگم من حرکات سکسیم را با عموم خیلی وقت پیش شروع کرده بودم سفتی کیرشو از روی شلوار و شلوارکش بارها لای پام روی کصم که زیر شورت #حسرت کیر عمو را می کشید تجربه کرده بودم ولی الان داشتم تو وسط پا لای کصم داغی و دل دل زدنشو تجربه می کردم از سر کیرش اب لیزی می اومد بالا پایین که میشدم حس می کردم انگار روغن می ریزه چاک کصم هی لیزتر می شد
حس خیلی خوبی داشتم من تو ده سالگی عمو تو 16 سالگی حرکات یک جانبه من و ساییدن کیر سفت و لیز عمو لذتی توصیف ناپذریری ایجاد کرده بود حالا گرمای نفسهای داغ خودم و عمو حسابی گرمم کرده بود تا عمو دستاشو اورد رو باسنم حالا اون داشت کیرشو لای کصم بالا پایین می کرد و لذتش بیشتر و بیشتر می شد یه حسی مثل نفس کشیدن در زیر آب که کم بیاری بیای بالا بکشی من برای نخستین بار داشتم ارضا می شدم داشت تمام بدنم کشیده می شد دوس داشتم کیرش تو کصم باشه چون بیشترین جایی که تو تنم از مالیدن کیر عمو لذت می برد سوراخ کصم بود کاری می کردم سر کیر عمو بیشتر به سوراخم بماله بعد به بالاترش و هی می گفتم عمو بکن توش بکووون توووش عمو هم #گوش نمیداد ولی دستش به کیرش بود نوکشو می مالید به در سوراخ کصم هی مثل برق گرفته ها می شدم نفسم قطع و وصل می شد
تا یهویی شل شدم حس سبکی و خستگی که انگار سالها بود از تنم داشت بیرون می رفت عمو با کیپ کردن پاهام منو چرخوند زیرش تو چند حرکت ابشو ریخت رو شکمم و سینه های کوچولوم نمیدونم چرا اینهمه از اب کیرش خوشم اومد شروع کردم مالیدن سینه هام که سفت سفت شده بودند عموم هم کمکم کرد دستهای کوچولویم زیر دست عمو سینه هامو مالش داد و خوابی که احساس بی وزنی می کردم تو چشام پیدا شد تا بیدار شدم عمو لباساشو پوشیده کنارم به پشت خوابیده دو دستش زیر سرش بود گویا فکر می کرد برگشتم بوسیدمش گفت لباساتو خشک کردم زود بپوش تا کسی نیومده منم بدون خجالت با تن لخت پا شدم گفتم برم #دوش بگیرم #حوله برام بیار لباسامم خودت بپوشون خخخ
کجا دیدی شوهر این همه بی توجه باشه خخخخ
عمو خندید و گفت چشم خانوووومم حوله خواستم اورد خشکمم کرد هی سینه هامو میخورد دستشم رو کصم بود تا لباسامو داد پوشیدم ….
چند بارم سکس های اینجوری داشتیم روز و ماه و سالها می گذشت من تنها شریک سکسیم عموم بود به آناهیتا که دوست همراز هم بودیم از سکسهایم با عمو و اونم از سکسهایش با داییش تعریف می کردیم
عمو 21 سال و من 15 ساله شدم رفت سربازی من شب و روز نداشتم دایی #اناهیتا هم با عموم با هم سربازی بودن
پاییز بود برای میوه چیدن رفته بودیم من حوصله کار نداشتم رو تخت پدر بزرگ بیاد عشق و سکسهایم با عمو غرق بودم مامان گفت داریم با بابات می ریم صندوق و داخل ماشین را پر کردیم خالی کنیم تو هم که خوابیدی پاشو به ایمان کمک کن میوه های زیر درخت را تکانده جعبه کنید تا ما برگردیم
ایمان کارگر و باغبانمون بود که جز باغ ما چندتا باغ را هم نگهبانی میداد شبا تو باغ همسایه میخوابید کلید همشونو داشت
من تا اون روز باور کنید ایمان را انگار نمیدیدم به اصرار مامان پا شدم ابی به صورتم زدم رفتم بیرون دیدم ایمان کلی سیب جمع کرده و چند جعبه هم ریخته تو استخر سلام دادم گفتم عمو ایمان الان میام کمکت بذار شلوارمو عوض کنم این تنگه چیزی نگفت و شلوارک باغی مال عمو را پیدا کردم حالا باسنم حسابی بزرگ شده تا شلوارک عمو را پوشیدم دیدم باسنم نفس کشید و راحت توش حالتشو گرفت اخه شلوار لی فاق کوتا نصف باسنم بزور تو خودش جا میداد
ایمان با دستهای کارکرده مثل تراکتور کار می کرد تا من جعبه را میذاشتم چشم به هم زدنی پرش می کرد از سیب خواستم جعبه پر شده را بردارم دستمو گرفت گفت نه تو اذیت می شی فقط جعبه ها را بیار
تو پر کردن زیاد خودتم خسته نکن من جابجاشم می کنم
کف دستاش مثل اره بود پوست دستامو بدجوری آزار داد ولی انگار از این خشونت دستاش خونم بجوش اومد
گفتم عمو ایمان چه دستای قوی و خشنی داری
گفت دست کارگریه ساراجون مثل مال تو نرم و لطیف که نیست ببین چه زبره ؟!
من بی اختیار دستامو گذاشتم کف دستاش گفتم ولی خیلی انرژی داد بمن انگشتامو از لای انگشتاش رد کردم زل زدم چشمای سبز و زیباشو تازه داشتم انگار می دیدم نمیدونم چقدر تو حال نگاه کردنش بودم ولی تا بخودم بیام تو بغلش بودم و یه چیزی مثل یک #اهرم سفت لای پام بخودم آورد گفتم عمو ایمان فشارم داد تو بغلش گفت بگوو ایمان! سارا جون
گفتم ایمااان …
منو انگار اون چشمهاش جادو کرده بود گفت میدونم چقدر دلت برای عموت تنگه گفتم اره خیلی تنگه گفت بمن فقط نگاه کن چی از عموت کم دارم ؟
نگاهش کردم دیدم همه چیزش از عموم سرتره مخصوصا کیرش که راحت میشد حدس زد اندازه ساعد دستمم بیشتره
دستای خشنش از روی تیشرتم پشتمو باسنمو انرژی میداد
گفتم ایمان چرا من تو را الان دیدم
گفت تو سکسهایی که با عموت می کردی چشاتو بسته بود من تا می اومدین باغ شنا کردنتون عشقبازیتون و حتی سکستون را رو تخت پدر بزرگ باها می دیدم
گفتم چطور گفت باغ همسایه اون شاهنشین ببین اون پنجره و دوربین شکاری که دارم زوم می کردم از پشت پنجره همه چیزو میدیدم
دیگه رسیده بودیم تو خونه باغ و روی تخت پدر بزرگ تا بخودم بیام لخت تو بغل ایمان بودم که 29 سالش بود سه سال بوده کارگری می کرده بقول خودش فقط منو ببینه که نمیدیدمش
کیرشو که دیدم مثل تسمه کلفت تخت و کلفت بود با رگهای باد کرده چیزی اندازه دو برابر مال عموم
تو دو مشتم باز کلی بیرون زد و انگشاتم به هم نمی رسیدن
گفتم ایمان این چیه
گفت کیر گفتم چرا به این بزرگی گفت کیر همینه بقیه شومول هستن خخخخ
گفتم با این میخای ساراتو چکار کنی ؟! گفت پارش کنم …
از کلمه پاره اش کنم بقدری خوشم اومد که گفتم ببینیم و تعریف کنیم سینه هام از دولت عموم حسابی ترکونده بود سوتین 70 به زور جاشون میشد تو مشتای قوی و زبر ایمان تسلیم شده بود لبهایمان تو لب هم تو بغلش مثل یک تیهو تو چنگ شاهین کاملا تسلیمش بودم تو گوشم گفت اوپنی که ؟
گفتم آره عشقم ولی تا میتونی اهسته چون مال تو دوبرابر عمومم بزرگته
گفت رو چشای سبزم عشقم کاری می کنم که همش لذت باشه حتی دردتم لذتبخش باشه
من اوپن نبودم الکی گفتم اوپنم چون میدونستم بگم باکره هستم توش نمی زاشت
شروع کرد لیسیدن و خودنم از همجای بدنم تا رسید به کصم که با زبونش باور کنید حس می کردم پرده ام داره پاره میشه و می ترسیدم نگاه کنه بفهمه که تا نگاه می کرد میگفتم نگاه نکن خجالت می کشم ابم سرازیر شده بود تا خواست با انگشتش بیفته جون سوراخم گفتم کیرتو میخام نکنی اونم مثل یه عقاب کشید بالا پاهامو دادم بالاتر کیرشو بعد چند بار کوبیدن رو کوصم که از اب هر دو خیس خیس بود باز با اب دهنش و اب دهن خودم خیسترش کرد سر کیرشو به ارامی رد کرد تو کصم که فهمیدم پرده ام پاره شد چون انگار امپول بزنن یه لحظه دردم اومد و تکانی خوردم ولی حالیش نبود ارام ارام میکرد تو کصم لذتشو نمیتونم بنویسم فقط باید دختر باشی برات اتفاق بیفته بدونی چه میگم
دهنم از درد و لذت باز بود نمیتونستم از #شهوت و درد ببندمش تا بیشتر از شاید نصفش تو کصم بود خوابید روم گفتم عشقم ارام که پاره شدم میدونی ؟
گفت اره
گفتم پردمو پاره کردی عشقم ؟
چشاش پر از پرسش شد که چی ؟
نذاشتم سوال کنه گفتم شوخی بود بکووون توش خودمو چسبوندم به ته کیرش از نافم خبر داد
دستهای خشنش پوست بدنمو خراش میداد و جای خط و خش مینداخت دیگه دردو فراموش کرده بودم ایمان تا خواست بیرون بکشه هر چه در توان داشتم پاهامو قفل کردم گفتم بریز توش میخام زنت بشم بچه میخواااااام دیونه شده بودم میخواستم لذت پرشدن کصم از آب یک مرد را تجربه کنم .
اونم نتونست تحمل کنه کصمو پر اب کیر کرد زود ارضا شد منم قبل اون ارضا شده بودم همون موقع که پاهامو قفل کردم و دندانمو فروکردم گوشت بازوش که شیرینی خونش تو دهنم حس شد
واقعا دندونام بازوشو پاره کرده بود و ایمان هیچ خم به ابرو نیاورده بود
هر دو سست شدیم و کیرش تو کصم تمام هرچه به اون سوراخ وصل بود پر بود کیر و لابلاشم آب کیر
تا کشید بیرون سر کیرشو نگاه کردم ببینم واقعا پرده داشتم یا نه دیدم خون تازه کیر خوشگل و گنده اش را رنگی کرده گفتم #ایمان تبریک می گم خانمم کردی کیرتو ببین تا نگاه کرد حس پشیمانی تو چشاش موج می زد
و کصم سوزش داشت هردو رفتیم زیر دوش همش دعوام می کرد که چرا دروغ گفتی اوپنم
گفتم میدونستم حاضر به پارکردن پردم نمی شدی دلم کیرتو میخواست میخواستم کیرت برای همیشه مال خودم باشه
گفت اخه تو من از دو طبقه متفاوتیم گفتم دوس پسرم که می تونی باشی
نکنه زشتم ؟!!
جوش جوانی کمی پوست صورتمو زشت کرده بود فکر کردم باب پسندش نیستم
گفت تو زیباترین دختری هستی که من تا حال دیده ام من به عشق دیدن تو سه ساله زمین گیر شدم الکی به بابات و حاج حسین گفتم دیپلمم ندارم ولی کارشناسی ارشد در ریاصیات محض هستم که پدر مادرم المان هستن مهاجر من دنبال کار می گشتم دیدم تو #همشهری یکی اگهی گذاشته باغبان و کارگر باغ با ضامن میخواد ترسیدم بگم ارشدم کار ندن گفتم سوم راهنمایی خوندم و ترک تحصیل کردم گفتم تا کار مناسب بگیرم لااقل جای خواب داشته باشم تا ببینم چه پیش میاد
مدتها بود در یه ساختمان چهار طبقه کارم کمک بنایی اجر پرت کردن و ملات درست کردن و حمل کیسه سیمان و گچ به طبقات بود کارش تموم شد رسید به نازک کاری تعطیل شد چند روزی داشتم از میدان تجریش میرفتم کارهای کارگری دنبال کار طولانی پر در آمد بودم که سر از باغ شما ها در لویزان بزرگ در اوردم که فکر کار مناسب باشم که روز اول کارم بود بابات با مامانت اومدن حاج حسین تا ماشینشونو دید صداش کرد هردو اومدن باغ حاج حسین دیدم چه خانم و اقایی هر دو خوشتیپ و دوست داشتنی منو معرفی کرد گفت اقا ایمان قراره بعد اوردن ضامن تو باغ من بمونه بنظرم تو دیگه نگهبان نگیر برای تو و باغ ناصرخان و منصورخانم وقتی تو شاه نشین من باشه کافیه دوربینم بهش میدم هوای باغ و جوانب را داشته باشه
ضمنا میگه رسیدگی به باغها هم بعهده من البته میدونم به همه نمی رسه ولی باغ منوتو را میتونه
بنده خدا اگه تونست پولو چرا بدیم غریبه …
بابا مامانتم قبول کردن قرارداد نوشتن بعد چند روز همه امضا کردیم ولی من همش به کار بهتر از این فکر می کردم که تو را دیدم و دیدن تو کار دیگر را از من گرفت
از خودم تعریف نکنم راست میگه زیبایی منو بابا و عمو و مامان زبان زد همه فامیل و دوست و اشناست
من الان تو 16 سالگی از مامان هم چند سانتی بلند قدترم 170 قدمه 61 وزنم که بیشترین وزنم تو باسن و رونهایم است تازگی ها جوش جوانی صورتمو کمی اذیت می کنه که مامان میگه گذراست منم تو 16 سالگی خیلی بیشتر از تو جوش میزدم 17 سالم که شد دیگه خبری نبود باباتم شاهده اونوقت باهم تازه دوس شده بودیم که 19 سالگی عروسی کردم راست می گفت عکسهای اون زمان نشان از جوش زدگی صورتشو داشت
ایمان گفت
من منت تو را می کشم تو زنم بشی که من غصه ای ندارم
ولی من کجا شما کجا ؟ پدرم از نداری هرچی هم داشت فروخت رفت برای کار در المان مامانمم تونست ببره من نتونستم برم
نه خونه نه سر پناه نه کار بدرد خور هیچی ندارم
فعلا سکسمون هر چند روز به چند روز برقراره فعلا اسمی از ازدواج نمیاریم تا الانم #ابستن نشدم از کاندوم بدم میاد بدون کاندوم سکس داریم دیگه ابشو تو نمی ریزه در روزهایی که احتمال ابستنی زیاده خیلی دقت می کنیم ولی بعد 20 ام پریودم ابشو میریره تو کصم با بیبی چکم فرداش خودم #چک می کنم
عموم تا اومد مرخصی مجبورش کردم کصمو بکنه هم دوس داشتم هم میخواستم یه جورایی رد پای پاره شدن پرده ام را حل کنم تا کیرشو کرد تو کصم راحت تا تهش رفت قبل اون تو یه بادکنک کوچک از اب شاه توت ریخته بودم تو سکسمون ادا اطوار در اوردم تو یه لحظه به بهانه لمس کردن کیر عموم پارش کردم رو چاک کصم اندازه یک یا دو سی سی ریخت قبلا چند بار امتحان کرده بودم دقیقا مثل خون بود سکسمون که تمام شد عمو و من لای پامون حسابی قرمز بود تبریک گفتم عمو میترسید گفتم خیلی خوشحالم کونمم باید بکنی رفتیم حمام وانمود می کردم درم میاد تو حمام دیدم عمو کیرش بدجوری سفته گفتم شامپو بزن کونمم بکن
اونم خدا خواسته کونمم کرد تا اماده شد برای ایمان چون کیر ایمان خیلی بزرگه هنوز فقط تا سرشو تونستم #تحمل کنم حالا حالاها نمیشه کونمو بکنه
ایمان به سختی و باعشق کار می کنه ازاولین سکسمان تقریبا 8 ماه می گذره عموم تهران داره تو مرکز پلیس فتا در میدان ونک خدمت می کنه هر شب خونست (عمو و بابام خونه پدری هستن یه سه خوابه ویلایی با سالن بزذگ که خوابها بالا و سالن هم کفه و یک شاه نشین بزرگم بالش هست حیاطش پر از درخت و گل و استخر بزرگ و یه خونه سرایداری در ورودی در لویزانه ) شبا از تراس میریم تو اتاق هم حالا هم از کص و هم از کون منو می کنه تا ابش میخا بیاد از کصم می کشه می کنه کونم ابشو میریزه تو کونم
هر شب منو می کنه حتی وقتی پریودم از کونم می کنه عموم با مامانم هم خیلی مچه راستسو نمی گه ولی حدس می زنم مامانمم می کنه استخر همیشه چهارتایی میریم پیش بابام با مامانم تو استخر خیلی ورجه ورجه و شرط بندی می کنن
بابامم بی تفاوت گاهی داورشون میشه گاهی چهارتایی #کورس میزاریم ولی عمو همیشه برنده ست …
سارا از تهران
تابستان باغ لویزان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید