این داستان تقدیم به شما
دو سال بود که #ازدواج کرده بودم و با #شوهرم سر دروغهایی که قبل ازدواج بهم زده بود مشکل داشتم و از اینکه خیلی وقتا بداخلاقی میکرد دل چرکین بودم.علی شوهر خواهر شوهرم با ما خیلی رفت و آمد داشت و راستش بیشتر دلخوری هام رو با اونا مطرح میکردم.
علی مرد خوب و دلپاکیه البته تا موقعی که گیرش انداختم.
خیلی وقتا که با نادر دعوام میشد تو افکارم با علی میپریدم و با خودم فکر میکردم اینطوری میتونم از نادر زهر چشم بگیرم اما افسوس که همش فکر و خیال بود.همیشه با نگاهم میخواستم بهش بفهمونم که تو فازشم اما اون اصلا به روی خودش نمی آورد.
بعد از فکرای زیاد یه روزی که قرار شد شوهرم و برادرش و خواهرش مادرشو برای درمان ببرن به زنجان تصمیم گرفتم نقشه ام رو عملی کنم. صبح که اونا حرکت کردن من آچار رو برداشتم و رفتم تو حموم و شیر حموم رو انگولک کردم و واشرهاشو در آوردم بعدش اومدم و به نادر زنگ زدم و گفتم شیر حموم آب میده و شدت آب هم زیاده و خواستم برم فلکه رو قطع کنم که عجله کردم و کلید توی قفل شکسته. اونم طبق معمول عصبانی شد و چرت وپرت گفت. بعد بهش گفتم شماها که دورید میخوای به #علی بگم بیاد درستش کنه و از اون ور مادر شوهرم گفت بذار خودم بهش زنگ میزنم که زود بره.آخه همه فامیل به چشم پاکی علی اعتماد داشتن.
۵ دقیق ای نگذشته بود که علی زنگ زد و بهم گفت چی شده و منم براش تعریف کردم و اونم گفت نگران نباش و دارم میام.
دیگه دل تو دلم نبود و منتظر علی بودم. یه پیراهن کاملا تنگ نخی پوشیدم که تا زیر زانوهام بلند بود و شلوار سیاه و شورت و کورست توری #بنفش و رفتم توی حموم که کمی آب به لباسام بپاشه
کمی بعد صدای زنگ در اومد و در رو باز کردم و رفتم تو حموم و با دستم شیر حموم رو گرفتم که مثلا آب خونه و زندگیمو نبره.
مریم خانوم کجایی؟ سلام
علی آقا اینجام تو حموم
در که باز شد علی زد زیر خنده که چرا داری با شیر کشتی میگیری؟
گفتم چکار کنم آب داره همه جا رو میگیره.
اومد داخل و خلاصه با آچار افتاد به جون شیر و گاهی ازم کمک میخواست. منم همش سعی میکردم به بهونه فشار آب خودمو بهش بمالونم. یکی دو باری هم رونم به کیرش خورد و دیوونه شدم. دیگه طاقت نیاوردم و گفتم بذار من مهرشو بگیرم و فشار بدم تا تو بتونی محکمش کنی. من رفتم جلوش و مهره رو محکم گرفتم و آب داشت به سر و صورتمون پرتاب میشد و اونم داشت با آچار محکمش میکرد. همین احوالات بود که من تونستم کونم رو بذارم رو کیرش و هی تکون میخوردم و با وجودی که شدت آب زیاد بود اما من کاملا کیرش رو احساس میکردم و حال میکردم
خلاصه به هر زحمتی بود شیر رو بستیم و از هم فاصله گرفتیم. هر دو تامون کاملا #خیس بودیم و انداممون زیر لباسای خیسمون نمایان بود. یه نگاهی به #کیرش انداختم. خوابیده بود اما بزرگ بود.
چشمای علی رو نگاه کردم که داشت منو برانداز میکرد و برق میزد.
علی میتونی برگردی من لباسامو در بیارم تا بتونم برم و برای تو هم لباس بیارم
باشه چشم
اون که برگشت پیراهن تنگم رو که میدونستم بعلت خیسی گیر میکنه در آوردم که تو نیمه های راه گیر کرد و دستام تو هوا بودن و پیراهن بیرون نمیومد و راستش واقعا داشتم خفه میشدم.
علی کمکم کن خفه شدم
علی به دادم رسید و پیراهنم رو از سرم بیرون کشید و حالا من فقط #سوتین داشتم و سینه هام زده بودن بیرون و علی داشت لختی بدنم رو نگاه میکرد.
متوجه شدم که کیرش داره بزرگتر میشه.گفتم علی نگام نکن و دستم رو گذاشتم رو سینه ام که متوجه شدم علی اصلا صدامو نشنیده.
علی کجایی منو نگا نکن.
یهو به خودش اومد و گفت ببخشیدو تو چشام زل زد.
علی برگرد داری خرابکاری میکنی.
ببخشید مریم چشم.
برگشت و پشتش رو بهم کرد.
گفتم علی ببخش تو رو هم اذیت کردم اما اگه نبودی خفه شده بودم.حالا بذار شلوارمو در بیارم تا برم برات لباس بیارم.
مریم راستش اصلا فکر نمیکردم اینجوری ببینمت.بخشید کمی از خودم بی خود شدم. شرمنده.
اشکال نداره کمکم کردی تا خفه نشم. راستی تو هم لباست خیسه میتونی درش بیاری ؟ نکنه مثل من بشی؟
نمیدونم.
میخوای درش بیار که اگه گیر کرد کمکت کنم. بعدش میرم
باشه. بعد شروع کرد پیرهنش در آوردن. تی شرتش خیس بود اما راحت درش آورد اما تو در آوردن زیرپیراهنش مشکل پیش اومد.
رفتم و کمکش کردم و از پشت سر زیر پیراهنش رو در آوردم.
واقعا بدن خیلی تمیز و مرتبی داشت .بی مو و #سفید و عضلانی.
چکار باید میکردم؟ داشتم از آتیش هوس میمردم.زیرپیرهنش رو که میکشیدم بیرون کمی سینه هام رو به پشتش مالوندم اما فایده ای نداشت. اونم کاری نمیکرد.
خلاصه برگشتم تا شلوارمو در بیارم.شلوار رو که پایین کشیدم یهو متوجه شدم که علی منو از #عقب بغلم کرد و گفت مریم منو ببخش اما واقعا دیگه طاقت ندارم.
هیچی نگفتم و تو بغلش آروم گرفتم. حالا کاملا بهش چسبیده بودم پستی بلندیهای بدنش رو احساس میکردم.کمی تو همین حال بودیم که گردنم رو بوسید و آه بلندی ازم بلند شد. آروم دستم رو به طرف کیرش بردم، حالا دیگه کیرش کامل شق شده بود و آماده بود تا کوسم رو #جر بده.
به طرفش برگشتم و بدون اینکه تو چشماش نگاه کنم به سمت لباش #هجوم بردم و شروع به مکیدن لبای هم کردیم. بهش چسبیده بودم و سفتی کیرش رو روی شکمم احساس میکردم. لبام رو ول کرد و شروع به خوردن سینه هام کرد. عجب احساسی داشتم. تو این دو ساله هیچوقت با نادر این احساس رو نداشتم.پایین تر رفت تا به اطراف نافم رسید و مکید و با دستش کوسم رو مالید و من تمام وجودم لرزه شده بود و صدام تو حموم پیچیده بود.
وقتی به خودم اومدم متوجه شدم هردوتامون کاملا لختیم و دراز کشیدم کف حموم و علی کیرش تو کوسمه و داره تلمبه میزنه.یادم نیست چطوری اینطوری شده بود اما هر چی که بوده حال خوشم چیزی رو به یادم نذاشته.
کلفتی کیرش و داغیش تو کوسم داشت دیوونم میکرد و به قدری سکس برام خوش آیند بود که گاهی کمرم رو بالا میبردم و علی رو به خودم فشار میدادم تا همه کیرش بره تو.
بهم گفت بر میگردی؟ گفتم آره
چهاردست و پا شدم و کوسم رو قنبل کردم جلوش. سر کیرش رو به کوسم مالید اما تو نمیکرد.
بکن توش بی شرف دارم آتیش میگیرم. بکن توش تو رو خدا
آروم سر کیرش رو گذاشت در کوسم و فرو برد. اونقدر فرو برد که بیضه هاش رو روی بیرون کسم احساس کردم. بعد شروع کرد تلمبه زدن. هر دو تیکه های گوشت کونم رو گرفته بود تو دستش و باسنمو باز کرده بود داشت تلمبه میزد و همه کیرش رو تو کوسم جا میداد.لحظه ای داد و حالم به اوج رسید و صدای آه های علی شهوت منو دو چندان کرد و احساس آب داغی رو تو کوسم حس کردم و هر بار که کیرش توی کوسم شق میشد و آب رو میپاشید منم بیشتر حال میکردم. هر دومون #ارضا شدیم علی کمی از گردم ماچ برداشت و آروم کیرش رو بیرون کشید.منم به پشت دراز کشیدم و اونم کنارم خوابید و با دستش کوسم رو مالید و آبی که از کوسم بیرون میریخت رو روی کوسم می مالوند. چند دقیقه ای تو همین حال بودیم و بعدش بلند شدیم و دوش گرفتیم. هر چند تازه از سکس با علی تموم شده بودم اما همش با کیرش بازی میکردم. کیرش واقعا عالی بود. نسبت به کیر نادر که کمی سیاه بود و سر ختنه اش بی قیافه بود و خال خالی، کیر علی سفید بود و #صاف و تمیز و آدم هوس میکرد بخوردش. اونم فقط با پستونام بازی میکرد و میخورد.
این اولین خیانت من به نادر بود اما احساس ندامت نداشتم نه به خاطر تلافی بدرفتاریاش بلکه به خاطر لذتی بود که از یک سکس واقعی برده بودم. بعد اون ماجرا #اخلاق منم کاملا عوض شد و دیگه زیادی به نادر گیر ندادم برای اینکه هر وقت دلم میگیره با علی صحبت میکنم و اگه فرصتی هم باشه سکس داریم که اگه دوست داشتید از بقیه یکسامون هم براتون مینویسم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید