این داستان تقدیم به شما
سلام. من #بردیا هستم این داستان سکس من با دختر عمم هست اسمش #فرناز هست یه خواهر داره به اسم #گلناز موقع این داستان من 16سالم بود فرناز 13بود اوایل به فکر سکس نبودم تا اینکه یه روز کونشو دیدم چون لباس خیلی تنگ میپوشه کونش کامل مشخصه مادر من و عمم اینقدر باهم صمیمی اند که بیست چهار ساعت باهم بیرونند و من و دختر عمم باهمیم خواهرش دانشجو یه شهر دوره من ارزوم شده بود که اول بمالمش یعنی از رو لباس از وشت بغلش کنم و کیر 15سانتیمو بمالم به کونش از رو لباس بهش گفتم بیا یه بازی کنیم هر کی این #عینک رو باید از همدیگه بگیره اگه نتونستی باید از پشت همو بگیریم این نقشه ام بود وقتی عینکو بهش دادم رفت رو تخت پشت به من از پهلو دراز کشید اون موقع از سکس سر در نمیاورد گرفتم مالیدمش اون حس کرد ولی نمیدونست که بده گذاشت بمالمش تا مدت ها این کار ادامه داشت تا رسید موقع خاص !!
گفت بیا به من رقص زن و شوهری یاد بده حالا نمیدونم اسم رقص چی بود فکر کنم #تانگو بود که کمر همو میگرفتن اینکارو کردم شلوار راحتی پامون بود کیرم شق شق بود اون حس کرد که شق کردم یهو هولم داد رو تخت شلوارم رو کشید پایین سریع کیرمو کرد دهنش اینقدر حال داد بهم! گفتم کون میخام گفت بریم تو دستشویی خونه گفتم چرا گفت تو فیلما دیدم باحاله رفتیم من رو توالت فرنگی نشستم اونم نشست رو کیرم کردم تو کونش یعنی کون نرم به این میگن
شروع کردم به تلمبه زدن من سر جمع ده دقیقه ای ابم میاد گایییییییدمش
ابم اومد مادرامون هفته ای سه روز میرن بیرون واسه پنج ساعت !!!! هفته ای سه بار میگامش اخرش گفت باید شوهر من شی و پردشو زدم و یک هفته والدینمون رفتن مسافرت عجیبه نه؟ اعتماد تا چه حد الان اون نوزده سالشه من بیست و دو و الان دو هفتس ازدواج کردیم!
نوشته : کون گشا …. د
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید