این داستان تقدیم به شما

منم زن داداشمو چند ماهی میشه دارم میگام
زنداداش 21 سالشه من 23 #داداش رفته #ماموریت ارتشیه من تو خونشون تنهایی میموندم زنداداش میرفت شبا پیش مادرش
چند ماه پیش ظهر اومدم خونه داداش کلید دارم قرار هم نبود زنداداش خونه باشه
خونشون دو طبقه و نیم است از وقتی داداش رفته ماموریت فقط طبقه بالا رو استفاده می کنیم یک سوئیته با #تراس 70 متری رو به فضای باز زیبا
تا وارد حیاط شدم زنداداشو از پشت پنجره یک لحظه دیدم
با سرو صدا رفتم بالا اتاقو باز کردم دیدم زنداداش خوابیده رو تخت پاهاشو باز کرده پیراهنشم تا زیر سینه هاش کشیده بالا و صورتشو ملافه کشیده
فهمیدم دلش کیرمو میخاد
 
شروع کردم مالیدن رونها و بوسیدن شکمو و ناف زیباشو سینهای خوشگلش دستمو بردم زیر شلوار خونگی نرمی که تنش بود شورت نداشت کص توپولشو مالیدم خودشو زده بود خواب
من تا اون موقع کس نکرده بودم یه جورایی از دخترا و زنهای تن فروش بدم می اومد تو نخشون نمی رفتم
ولی از روزی که یلدا زن داداش شد عاشقش بودم با همه زنها فرق می کرد خیلی #خوشگل و تمیز بود
خیلی با من ایاق بود بارها به بهانه های مختلف دستمالیش میکردم و چند بار با هم رقصیده بودیم
لباسمو سریع در اوردم شلوار یلدا را به ارامی کشیدم پایی کشش زیر باسنش گیر کرده بود تا دو دستی از دو سمت باسنش دادم پایین خودشو حسابی سبک کرد به راحتی درش اوردم
عجب کسی داشت فداش بشم
حسابی خیس بود
کیر پنم حسابی سفت شده بود و اماده گابیدن
رفتم روش یواشکی گفتم یلدا جون اجازه هست پاهاشو انداخت پشتم با سرش اشاره گرد اره
خیلی راحت کیرم تو اولین فشار تا ته رفت تو کسش #یلدا گفت اخخخخ
گفتم جووون ملافه را دادم کنار چشاشو بسته بود
تو چند دفعه تلمبه زدن در کمتر از یک دقیقه تمام ابمو که یک لیوان انگار بود ریختم کس زنداداش گفت سعید من نشدم بازم بکن من تجربه نداشتم ولی خونده بودم زنها دیرتر ارضا میشن
گفتم بذار کیرم بمونه تو کست تا مورمورم تموم شه بتونم بکنم
لباشو میخوردم و با سینه هاش بازی میکردم گفت بخورشون خوردم کیرم باز سفت تر شد

 
اینبار نمیدونم شاید 5 دقیقه طول کشید که ارضا شدم زنداداش هم تا اومد رو من قبل از من #ارضا شده بود و قربون صدقه خودمو کیرم میرفت
اون روز نمیدونم چند بار کردمش شاید 5 یا 6 بار
از اون تاریخ تا الان روزها همش کارمون سکسه.
زنداداش #آیودی گذاشته بچه دار نشه ولی باز هر روز تست میکنیم نکنه ابستنش کنم
داداش طول مدت ماموریت سه بار اومده هر بار یک هفته مونده
الانم دو روزه رفته
بعصی شبها و هم زن داداش خواهر کوچیکشو با خودش میاره اون دبستانیه
اون شبها تا صبح بغل همیم
من قصد ازدواج داشتم ولی منصرف شدم میخوام تا زنداداش #ابستن شد زن بگیرم
یلدا میگه زن نگیر من زنتم راستم میگه …

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *