این داستان تقدیم به شما

سلام من اسمم سیناس 21 سالمه و 190 قدمه و بزور تفریحی ورزش میکنم ولی بدن رو فرمی دارم.
داستان در مورد زنداداشم الهام هستش که قدی متوسط پوستی فوق العاده سفید و زیبا داره سایزشم نمیدونم والا به این چیزا اهمیت نمیدم معمولا بریم سر اصل داستان.
داداش من کارمند و توی یکی از شهرستانای نزدیک شهرمون زندگی میکنن و زنداداشمم کارمند اداره ی دیگه ای منم کارم بیمه هست و دفتر دارم که البته برا ابجیم ولی دوساله دست منه.
یه روز داداشم زنگ زد گفت من یه چند روز دارم میرم ماموریت غروبا کارت تموم میشه بیا پیش زنداداشت و بچم بخواب شبا نترسن ما گفتیم باشه.
خلاصه شب اول رفتم و وسط راه زنگ زدم گفتم #الهام چیزی نیاز نداری گفت نه خودت بیا دلمون برات تنگ شده ما رفتیم یه کم خوراکی برا بچه داداشمون خریدیم و رفتیم تو راه یه بارون گرفت و هوا تقریبا سرد شد.
 
خلاصه رفتم داخل و دیدم خونه گرمه و الهام یه دامن و تیشرت پوشیده موهاشم طبق معمول همیشه جلو من بازه رفتم تو بچه داداشم امد بغلم و بعد شام رفت خوابید الهام گفت پاشو بیا یه کم صحبت کنیم بخوابیم انگار تو خسته ای گفتم کمر درد دارم گفت بیا برات ماساژ بدم منم بدم نیومد گفت پیرنت و در بیار برات ماساژ بدم اقا ماساژ داد من اینقدر کیف کردم که دوس نداشتم تموم بشه خلاصه گفتم که خستگی شدی الهام بسه دستت درد نکنه وقتی برگشتم دیدم انگار کلافس گفتم خوبی تو گفت اره و یه اووووف کشید و گفت من میرم بخوابم چایی خودت بریز بخور هر چی هم خواستی از تو یخچال بردار.
رفت و من گفتم این چرا اینجوری شد و اصلا به این فکر نمیکردم که حشری شده خلاصه با گوشی و برداشتیم و یه دوس دختر داشتم نصفش عرب بود خیلی کس خوبی بود پردشم خودم زده بودم یه کم باهاش چت کردم و خوابم برد میریم شب دوم.
شب دوم زنگ زدم من حوس جوجه کردم منتقل و اماده کن من بقیشو میارم.
رفتم و شام خوردیم اها یادم رفت بگم الهام چند بار بدنشو و چند بارم کف پاشو مالید به پاهای من و بدنم که یه حس کوچولیی کرد سینا کوچولو ولی من توجه نکردم چون دوس دخترم رسمو میکشید وقتی میکردمش عرب بود و سیر نمیشد.
 
شام خوردیم و بچه داداشم رفت خوابید گفت عمو بیا تو اتاق من بخواب گفتم باشه و رفت خوابید الهام کاراش تموم شد امد گفت سینا سیگار داری گفتم اره تو جیب کتمه بیار بکشیم(مجرد بوده میکشیده)یه سیگار باهم کشیدیم و شروع کرد حرف زدن گفت من داداش ندارم و تو جای داداشمی و خیلی دوست دارم و از این کسشرا من فهمیدم یه چیزی میخواد بگه ولی نمیتونه گفتم الهام بزار. از اینجا شروع کنم دیشب چت شد یهو کلافه شدی ریختی بهم مِن مِن کرد گفتم الان چرا یه چیزی میخوای بگی نمیگی گفت میگم ولی #میشه بیام کنارت بشینم گفتم اره بیا.
امد کنارم نشست گفت سینا داداشت اذیت میکنه نیاز های روحی من و برطرف نمیکنه بهم توجه نمیکنه حواسش به من نیست چند وقته فکر کنم با یکی دیگه دوس شده من میدونستم خانوم بازی میکنه داداشم ولی فکر نمیکردم رو زندگیش تاثیر بزاره خلاصه گفتم الهام ته حرفت و بگو میخوایی چکار کنی؟میخوایی من باهاش صحبت کنم گفت نه من نیاز به توجه دارم و به غریبه اعتماد ندارم گفتم الهام تو زنداداش منیا گفت یه بار چیزی نمیشه گفتم خب بیا بغل امد تا امد بغلم زد زیر گریه گفتم چته چرا گریه میکنی گفت خیلی وقته یکی بغلم نکرده که برا شهوتش نباشه بعد بابای خدابیامرزم هیچ اینجوری بغلم نکرده من خندیدم گفتم از کجا میدونی من شهوت ندارم روت گفت اگر داشتی هم بدنت داغ میشد هم اینقدر اروم نبودی وگفتم حالا بگو چرا دیشب ماساژم دادی کلافه شدی بهم ریختی گفت دلم خواست تو دراز بکشی و منم رو تو دراز بکشم و سرمو بزارم وسط کتفت و اروم شم گفتم چرا بهم نگفتی گفت ترسیدم بهت برخوردم گفتم پاشو من دراز بکشم بلند شد گفت سینا نگاش کردم گفت اگر میشه شلوارتم در بیار بیشتر لمست کنم گفتم ترسناک میشما گفت اشکال نداره گفتم باشه.

 
ما با یه شرت دراز کشیدیم رو مبل گفت شاید بچه بیدار شه پاشو بریم اتاق گفتم سر صدا نداریم که گفت نه بریم اتاق گفتم باشه.
رفتیم اتاق گفت دراز بکش رو شکم ما با یه شرت دراز کشیدیم یه کم طول کشید امدم بکشم چکار میکنی دیدم دستشو گذاشت رو کمرم گفت دراز بکش دراز کشیدم امد روم دراز کشید فهمیدم امدم فقط با شرته سوتینم نداره امدم بگم الهام داستان چیه گفت هیچی نگو بزار اروم شم برات توضیح میدم گفتم باشه خلاصه ما کیرمون راست شده بود ممه هاش رو کمرم بود باهاش رو پام و حرارت به من منتقل میکرد اخ نفس داغشم میخورد تو کمرم بدتر گفتم الهام داستان داره غم انگیز میشه چکار کنم گفت امشب باهم راحتیم اگر موافقی گفتم اگر تو میخوایی و حالت و خوب میکنه باشه.از روی من بلند شد و من چرخیدم تا چرخیدم افتاد روم و لب و با لبش گرفت ماهم شروع کردیم کامل تو بغلم و لبش به لبام قفل نمیدونم چقدر شد ولی اینقدرلبای همو خوردیم دور لبمون کبود شده بود منم کونش و میمالیدم اونم خودشو رو کیرمن میمالوند خلاصه بعد لب مثل تیر رفت سراغ کیرم یه جوری میخورد پشمام ریخته بود با اشتها میخورد اون دختره عربه اینجوری نمیخورد بهش گفتم برگرد کست و بمالم وقتی برگشت گفتم خاک بر سر داداشم این کس برا من بود نگاه به کسی نمیکرد یه کس کلوچه ای تمیز و #خوشگل ما شرت و کشیدیم پایین یه خورده مالیدیم دهنم اب افتاده بود گفتم بیا روم منم کست و بخورم تو هم ساک بزن اخ اخ اون بهترین #69 تاریخ عمر سکسیم بود.
یه خورده خوردیم رفت اسپری اورد با خنده گفت میخوام دوساعت سواری بدم گفتم هرکارس دوس داری بکن اسپری و زد یه خورده ممه هاشو خوردم لب گرفتیم تا امد نشست رو کیر ما وقتی رفت تو داشتم روانی میشدم از همه ی کسایی که کرده بودم بهتر بود قربون صدقم میرفت و بالا پایین میرفت منم میخندیدم بهش گاهی میومد لب میداد ممه میداد تا گفت خسته شدم گفت بیا بخواب و وصیت کن وکون و قمبل گفت کون نه جان سینا کون نه گفتم باشه همون کوس ما دوباره فرو کردیم تو کسش تلمبه محکم میزدم چند ثانیه نگه میداشتم کیف میکرد گفت سینا دلم سرپا میخواد گفت پاشو سرپا بلند شد یه پاشو گذاشت لب میز کیرمو تنظیم کرد رفت تو منم تلمبه میزدم اونم قربون صدقم میرفت همش میگفت پایه باشی فردا برنامه میچینیم باهم گفتم من پایتم خلاصه #بهش گفتم الهام ابم داره میاد گفت ممه هام امادن بزار بیان جون چه کسی دادم بهت چقد حال داد یادم رفت بگم که الهام چند بار ارضا شد یه بار موقعی که کسشو میخوردم یه بار وقتی سواری میداد یه بارم سرپا یه بارم بعد اینکه من ابم امد اینقدر سر پا مالیدم براش تا ارضا شد خلاصه من امدم و برگشت ریختم روی ممه هاش بلندش کردم لباشو میخوردم بهم گفت تو بخواب من میرم دوش بگیرم صبح نمیرسم بعد گفت صبح همینجا بمون #کارت دارم گفتم باشه امدم لباس بپوشم گفت لخت بخواب منم میام تو بغلت میخوابم گفتم باشه صبح بیدار شدم دیدم بچه نیست و الهامم نیست ولی صبحونه امادس دوتا لقمه خوردم رفتم حمام.
تو حمام بودم دیدم یکی داره میگه سینا جون زودبیا کار داریم گفتم باشه امدم بیرون باهم رفتیم خارج از شهر و کلی #عشق و #حال و برا همدیگه خرید کردیمو اینا که قسمت سکسیو فردا شب براتون مینویسم
امیدوارم #کیرتون راست شده باشه .
 
نوشته: سینا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *