این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان
سامان هستم ٢٠ سالمه يه پسر خاله دارم به اسم شاهين كه يكسال از من كوچيك تر من با شاهين خيلي رفيقيم و هميشه تو كون هم بوديم و تقريبا از ١٢ ١٣ سالگي باهم جق ميزديم راحت كيرمونو به هم نشون ميداديم يا براي همو ميخورديم وقتي بزرگ تر شديم ديگه سمت گي و اينا نرفتيم چون خوشمون نميومد تو سوپر هايي كه ميديديم بيشتر ميلف و سن بالا بود براي همين خيلي تو كف سن بالا بوديم عروسي كه ميرفتيم زن هاي فاميلو ديد ميزديم كم كم رو زندايي هامون و بقيه همين حس پيدا كرديم تا اينكه من از مامانم ميگفتم اونم از مامانش مامان من٥٦ سالش بود و زياد تحريك كننده نبود اما خالم ٤٥ سال داشت و خيلي خوشگل و سكسي بود اسمش مژگان سينه هاش ٨٥ كون تپل و فوق العاده خوش اندام خلاصه شده بود روياي ما هميشه كه خونسون بوديم تا تنها ميشديم شاهين لباس مامانشو مياورد و با اونا حال ميكرديم برام از مامانش عكس ميگرفت يا عكساي سكسيش تو مراسم ها و عروسي ها رو مياورد و حال ميكرديم تلگرام مامانشو ريخته بود تو گوشيش و ميرفتيم اون تو چت هاشو با خاله هام و .. ميخونديم يادمه يه گروه داشتن به اسم خواهرونه توش پره عكس بود از مامانم خاله هام از عكس با لباس خواب تا مجلسي پر بود يا باهم پول داده بودن يكسري جوراب زنونه
و يكسري ديگه كاندومو و …. خريده بودن يا از مشكلات جنسيشون ميگفتن و باقي ماجرا ماهم كه ميخونديم و حال ميكرديم منم با اكانت شماره مجازي به تلگرام خالم پيام ميدادم براش عكس سكسي ميفرستادم و بهش پيام ميدادم كه عاشق كص و كونشم و.. اونم بلاك ميكرد باز دوباره پسرخالم ميرفت و با گوشيش منو از بلاك در مياورد و باقي ماجرا
خالم بد جوري زير كير شوهر خالم جون ميداد و چند باري هم شاهين پست در اتاق مامان و باباش برام از سكس مامانش ويديو ظبط ميكرد كه فقط صداشون ميومد و تصوير چيزيو نشون نميداد خيلي حشري شده بوديم و هر كاري ميكرديم كه مامانشو يا يكي ديگ از خاله هام زندايي هامو بكنيم چون همشون تر تميز و عالي بودن ولي همش خورديم در بسته. من دانشگاه قبول شدم و رفتم مركز استانمون اونجا يكسال اول با يه دختره رل زديم ولي تا بهش پيشنهاد سكس كردم زد همه چيو بهم ماهم بازم با جق سر كرديم تا اينكه يكي از رفقام كه همخونه ام بوديم گفتش كه يه پسر عمو داره كه اينجا يه جنده مطلقه ميكنه و ميخواد جورش كنه و بكنتش كه به من گفت اگر اوكي هستم هم سهممو بدم و هم بيارتش خونه خودمون منم كه تو حسرت بودم با استرس گفتم باشه يادمه ٢٥٠ تومن مي گرفت كه من ١٢٥ تومن دادم فرداش رفيقم رفت دنبالش كه بيارتش يك ساعتي طول كشيد و بعدش رسيد تو اين فاصله هم منم يه نصفه ليدوكايين ماليدم به كيرم كه زود آبم نياد رفيقم بالاخره رسيد يه خانوم ٣٨ ساله بود و قيافشم خوب بود با اينكه آرايش نداشت اولش يكم صحبت كرديم و بعد رفت آماده بشه يك جوراب شلواري توري با يك لباس طرح دار مشكي و آرايش بينظير كه خيلي خوشگلش كرده بود و ….اين اولين رابطه جنسيم بود با يه زن كه خيليييي حال داد ولي بازم حشر من خالي نميشد و هنوز رو خالم كراش داشتم تا اينكه يك فكر به سرم زد كه چرا اين زنه ادا خالمو در نياره و مثلا نقش خالمو بازي كنه كه حال كنم اين ماجرا به شاهين گفتم اونم كه تو حسرت يه كص با كله قبول كرد و قرار شد به افسانه ( جنده اي كه كردم) بگم اونم گفت مشكلي نداره و مياد منم بهش گفتم خبرت ميكنم برگشتم شهرمون به شاهين گفتم اونم گفتش كه حاضره پولشو بده منم فك كردم به افسانه بگم بياد اينجا بهتره چون ما يه باغ داشتيم خارج شهر جايه خلوتي هم بود به بهانه دورهمي با رفقا بابامو راضي كردم يه ١ روزي بهم بده منم به افسانه گفتم اونم گفت ٣٥٠ ميگيره كه نصف نصف با شاهين داديم به شاهين سپردم كه يه ست كامل از لباس هاي سكسي مامانشو بياره و بهش سپردم كه به افسانه بگه مژگان و فك كنه مامانشه
منم همين موضوعاتو با افسانه هماهنگ كردم. رفتم تا مركز استان دنبالش و آوردمش باغمون. از همون اولم منو خاله جون يا عزيزم صدا ميكرد رفتيم داخل باغ شاهينو وقتي ديد سريع بوسش كرد و گفت پسرم خوبي مامان دلش تنگ شده بود شاهينم كه شرشر عرق ميريخت و كيرشم راست شده با پته پته صحبت ميكرد اول يه كباب مشتي زديم و يكساعتيم لاس زديم تا اينكه موقش شد افسانه رفت خودشو سكسي كنه من و شاهينم لخت كرديم اول رو كيرمونو تاخيري زديم بعد كاندمو آورديم و منتظر افسانه شديم اونم يك ربعي طول داد و اومد جلو ما دو زانو زد و بادستش كيرمونو گرفت و قربون صدق كيرمون ميرفت ميگفت پسرم چه كيري براي مامانش راست كرده…. و بعدش شروع كرد خوردن كه آهه از شاهين بلند شد منم كه تو فضا بودم داركوبي پرتف و به هر حالتي كيرمونو خورد بعدش خوابونديمش رو تخت شاهين رفت كصليسي منم شروع كردم ليسيدن پاهاش كه فوق العاده جذاب بود و سفيديش از روي سياهي جورابش بينهايت سكسيش كرده بود افسانه هم بلند ميگفت بخور كص مامانيو، پاهامو ليس بزن عزيز خاله و كلي اه اوه ميكرد شاهين اول كرد تو كصش داشت ديونه ميشد و ميگفت چه كصي داره مامانم افسانه هم جوووون جوووون ميكرد و التماس ميكرد كه پسرم مامانتو جرررر بده تند تند بكن اهههه منم اومدم با لا سرش كيرمو ميمالوندم به صورتش تا جا مو عوض كردم و كردم تو كصش دوباره جيغش زد بالا و شر شر آب از كصش ميزد بيرون برشگردوندم تو حالت داگي كيرمو فرستادم تو با تمام قدرت ميزدم تو تا اينكه آبم اومد سريع كيرمو در آوردم اومد رو به روش واستادم شاهينم كه كيرش دو دهن افسانه بود همون جا آبشو خالي كرد تو دهنش بعدش كيرشو آورد بيرون كلي مايع لزج دو كيرش بود منم يه دست كشيدم رو كيرمو آبمو ريختم رو صورت افسانه اونم اووووم اوووم ميكردم و ميگفت آب پسرم خيلي خوشمزست و…. رفتيم حموم و تميز كاري تا شب شامو زديم و دوباره رفتيم تو كارش و منتها اينبار آنال سكسم انجام داديم تا دو نصفه شب و بعدش خوابيديم تا روز بعدشو صبحانه برامون درست كرد و چهارتا عكس انداختيم باهم و دوباره من بردمش سمنان مركز استان و … تا الانم فك كنم ١٠ باري كرديمش و بازهم ميكنميشم ولي همچنان رو خالم و شاهين رو مامانش كه خالم باشه كراش داريم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید