این داستان تقدیم به شما

سلام اسم من #حمیدرضا هست ۲۹ سالمه و متاهل هستم دو سالی هست که ساکن #کرج شدم و اونجا تونستم خونه بخرم ، اپارتمانم تو یه مجتمع ۱۶ واحدی ، یک سال اولی که اونجا ساکن بودم تقریبا همه چیز میشه گفت خوب بود ولی با یکی از همسایه ها کم کم سر جای پارک ماشین داشتم به مشکل میخوردم اون همسایه دوتا ماشین داشت یکی خودش یکی هم برای زنش خریده بود تا وقتی فقط ماشین خودش بود مشکلی نبود ولی از وقتی ماشین دوم را خریده بودن یه جوری دوتا ماشینهارو کنار هم پارک میکردن که نصف جای ماشین منو گرفته بودن و هر وقت میرفتم بیرون و میومدم میدیدم جای ماشینم اشغال شده و خلاصه دیگه نزدیک بود کار به دعوا و زد و خورد بکشه که با وساطت دیگر همسایه ها جدا مون کردن ولی بد کینه ای ازشون به دل گرفته بودم و تو دلم گفتم یه روز حسابی حالتو میگیرم . از اون جنجال جای پارک مدتی گذشت دیگه شوهرش مجبور بود ماشین خودشو بیرون پارک کنه ولی هر وقت باهم روبرو میشدیم نه سلامی و نه علیکی بی توجه از کنارشون رد میشدم ولی هربار زنش یه متلکی بارم میکرد ، اسم زنش فرشته است ، با خود مرده کار ندارم چون دو ریال هم نمیارزید ولی بیشرف زنش خیلی خوشگل و خوش هیکل و کردنی بود نشد یه روز از کنارش رد بشم و متلکی بهم نندازه ولی چون همسایه بود من هی تحمل میکردم گفتم ولش کن شر درست نکنم ولی از بعد قضیه جای پارک اون باهام لج افتاده بود هی من هیچی نمیگفتم هی اون و شوهر الدنگش هی پر رو تر میشدن دیگه گفتم باید یه بلائی سرشون بیارم تا زبونشون کوتاه بشه
 
 
این ماجرا همینطور ادامه داشت تا اینکه یه روز صبح میخاستم برم سرکار که یهویی همین #فرشته خانم تا از جلوی در خونشون رد شدم که برم پایین در را باز کرد صدام کرد گفت حمید اقا تورو خدا به دادم برس منم تعجب کردم گفتم چی شده فرشته خانم گفت توروخدا زد باش الان خونم اتیش میگیره سریع برگشتم و رفتم تو خونشون دیدم اوه اوه بدجور بوی گاز پیچیده رفتم اشپزخونه و دنبال شیر اصلی گاز بودم که قطع کنم ، گاز را قطع کردم دیدم شلنگی گازی که برای سماور کشیده بودن پاره شده بود خدا رحم کرد که منفجر نشده بود ، فرشته هم که انگار خواب بوده و تازه وقتی درست دیدمش دیدم فرشته با لباس توری بوده و تقریبا لخت لخت بود حتی شورت هم پاش نبود و کس تپلش پیدا بود فرشته از بوی گاز حالش خیلی جا نبود و گیج بود خدا بهش رحم کرده بود که بیدار شده بود ، خلاصه در و پنجره خونه را بازش کردم و هوا جریان پیدا کرد و بوی گاز از بین رفت رفتم سراغ فرشته که رو مبل ولو شده بود و هنوز حالش خوب نبود در واحدشو بستم و ازش پرسیدم حالش چطوره که اونم با بی حال گفت خوب نیستم براش یه لیوان شربت قند درست کردم و نشستم ولی اون بی حالتر از اونی بود که بتونه خودش بخوره انگار از ترس بوده که به این حال افتاده یا فشارش افتاده بود نشستم رو مبل و مجبور شدم بگیرمش تو بغلم تا کم کم بهش شربت قند بدم همه هیکل خوشگلش تو چشم بود ، وای که چه بدن ناز و خوردنی داره فرشته همینطوری که کم کم بهش شربت میدادم همه جاشو نگاه میکردم دستم زیر سینه اش بود اروم سینه اش را گرفتم تو دستم وای چه حسه خوبی بود برام سینه ای درشت و خوردنی با نوک قهوه ای روشن اونم کم کم حالش داشت بهتر میشد گفت اقا حمید اگر به دادم نرسیده بودی الان مرده بودم گفتم خدا نکنه فرشته خانم حدودا بیست دقیقه ای توی بغلم ولو شده بود که حالشم دیگه خوب بود ولی نمیدونم چرا خودشو ازم جدا نمیکرد دیگه دیدم بیشتر از اون نمیشه بغلش بگیرم دلم میخاست ولی معلوم بود حالش خوب شده دیگه سینه شو هم نتونستم بمالم گفتم انگار خداروشکر حالتون بهتره پس من دیگه برم گفت وای نه حالم خوب نیست نرو توروخدا دیدم انگار حالا اونه که کرمش وول وول میکنه همینطوری که سرش رو شونه ام بود اروم سینه شو گرفتم و براش مالیدم ازش پرسیدم شوهرت کجاست ؟ گفت میبینی که نیست گفتم اره میبینم نیست ولی کجاست ؟ گفت رفته ماموریت منم فهمیدم تنهاست و شهوتی شده دیگه حسابی سینه شو براش نوازش میکردم با نوک سینه اش بازی میکردم که نوکش زده بود بیرون اون یکی دستمو هم بردم رو کسش و خودشم لای پاشو برام باز کرد و لبمو گذاشتم رو لبش و با کسش بازی میکردم و ازش لب میگرفتم اونم با کیرم ور میرفت چند دقیقه ای همینجوری باهاش حال کردم انگشتمو کرده بودم تو کسش ، کسش خیس اب شده بود و محکم لبمو مک میزد و هوم هووومممم میکرد بعد گفت بریم تو تخت بلند شدیم دنبالش رفتم تو تختشون و خوابوندمش و لباسشو از تنش دراوردم گفتم #لامصب خیلی خوشگلی ادمو دیونه میکنی اونم گفت یالا لخت شو دارم میمیرم کیر میخام داشت با کسش ور میرفت و انگشتشو میکشید لای کسش منم سریع لخت شدم کیرم داشت تو شورتم میترکید از شقی تا شورتمو کشیدم پایین کیرم مثل فنر پرید بالا و سیخه سیخ و شق و سفت راست ایستاده بود جلوی چشم فرشته ، فرشته تا کیرمو دید یه وووااااوووووو گفت و کیرمو گرفت تو دستش گفت بیشرف چه کیری داری خوش به حال زنت چه حالی میکنه با کیرتتت
 
گفتم الان تو دستای توه تو باهاش حال کن اونم کیرمو برام میلیسید و میکرد تو دهنش ، خوابوندمش رفتم کیرمو گرفتم جلوی دهنش و با چاک کسش ور میرفتم که اونم حال کنه هردومون اه و اوه میکردیم خوب و محکم مک میزد کله کیرمو همچین مک میزد انگار میخاست بکندش حسابی بادکشش میکرد منم داشتم دو انگشتی کسشو میگائیدم که دیگه اینقدر لذت میبرد که بهم التماس میکرد کسشو بگام و کیرمو بکنم تو کسش منم پاهای خوشگلشو دادم بالا و کیرمو تا ته کسش فرو کردم که جیغش رفت هوا شروع کردم تلمبه زدن تو کس داغ و خیسش فرشته هم بهم لب میداد و گاهی هم سینه های تپلشو مک میزدم و گازشون میگرفتم خیلی لذت باحالی بود زنی را داشتم میگائیدم که باهام دشمنی داشت و بهم تیکه مینداخت حالا اون داشت زیرم التماس میکرد که کسشو بگام برای همین بود که ابمو نمیزاشتم بیاد و جلوی ارضا شدنمو با تمرکز کردن گرفته بودم و فقط میخاستم حسابیه حسابی بکنمش دلم میخوست تا ابد تو کس و کونش تلمبه بزنم و زیرم جیغ و هوار بزنه با این فکرا میگائیدمش ولی #بیشرف اینقدر خوشگل و خوردنی بود که دلم براش میسوخت و نمیخاستم اذیت بشه اصلا این زنی که داشتم میکردمش با اون زنی که باهام سر جنگ داشت زمین تا اسمون فرق داشت زیرم ناله میکرد و منو محکم بغلم کرده بود هی لبمو مک میزد و میگفت جان جان بکن بکن بکن وای کسمو بکن اخ جان وای قربونت بشم قربون کیرت بشم منم هی تلمبه میزدم و خیس عرق شده بودم همه جاشو میلیسیدم زیر بغلشو گردنشو لبشو پستوناشو خلاصه سکس خیلی خفنی باهاش کردم نفهمیدم چقدر شد که میکردمش همینقدر فهمیدم که خیلی طولانی تر از سکسهام با زن خودم بود هی میگفت حمید چرا ابت نمیاد گفتم نمیدونم نمیخام ابم بیاد میخام کستو بکنم میخام کونتو بکنم میخامت فرشته دوست دارم هی تو کسش عقب جلو میکردم فرشته گفت در بیار کسم پر اب شده راستم میگفت کسش انگار رودخونه شده بود لیز لیز بود دیگه منم حال نمیکردم کیرمو دراوردم فرشته دوید تو دستشویی و منم کیرمو با دستمال کاغذی خشکش کردم بد مصب کیرمم باهام یار بود و نمیخوابید فرشته برگشت اومد رو تخت و خوابید روم کیرمو گذاشت لای پاش گفتم لامصب تو اینقدر خوب بودی باهم دعوا میکردی؟ اونم گفت معذرت میخام حمید جون گفتم خیلی میخامت فرشته خیلی ماهی خیلی خوشگلی ، اونم گفت منم دوست دارم عشقم منم نمیدونستم اینقدر باحالی وگرنه باهات دعوا نمیکردم از اول بهت کس میدادم بعد خودش همینطوری که لبهاشو رو لبم گذاشته بود کیرمو گذاشت تو کسش و گفت وای حمید عاشقتم وای وای جون جونننن اخ فدات بشم کیرت مال منه ماله منه

 
منم میگفتم جون اره عشقم مال توه بکن تو کست بکن توش بشین روش بزار بره ته کست اونم رو کیرم بالا پایین میکرد کمرشو و کسش رو کیرم فشار میداد از همدیگه لب میگرفتیم دستام رو لپای کونش بود داشتم کونشو چنگ میزدم انگشت وسطیمو با اب کسش خیس میکردم میمالیدم رو سوراخ کونش دیدم هیچی نمیگه انگشتمو کردم تو کونش یه اخخخخخ گفت گفتم جووووووونننننن بی شرف کس و کونت دیونم کرده اونم میگفت وای کیر تو هم منو دیونه کرده هر جوری بود تا نصف انگشتمو کردم تو کونش اخه بدنش تو پره و یکمی چاق هست و راحت نمیتونستم وقتی روم خوابیده انگشتمو بکنم تو کونش دیگه فرشته هم از بالا پایین پریدن خسته شده بود گفتم داگی بشین اونم قمبل کرد برام رفتم پشتش و کردم تو کسش دوتا لپ کونشو گرفته بودم تو کسش تلمبه میزدم اونم اخ و اوه میکرد و هی میگفت جون فدای کیرت بشم کلفته اخ وای بکن بکن بزن وای اخخخخ منم انگشتمو تا بیخ کرده بودم تو کونش ، کونش تنگ بود معلوم بود کون نداده سوراخ کونش صورتی و خوشگل سفت بود و داشت انگشتمو مک میزد کونش . کسشم عالی بود گفتم فرشته کونتو میخام گفت نه حمید نمیتونم گفتم میتونی میتونی اونم هیچی نگفت چندتا تو کسش محکم کوبیدم جیغش دراومد کیرم کشیدم بیرون دوتا تف انداختم وسط کونش انگشتمو حسابی تو کونش کردم و چرخوندم فرشته داشت از درد گریه میکرد ولی من دیگه هیچی حالیم نبود جز گائیدن اون کون خوشگل کیرمو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم کله کیرم رفت تو کونش جیغش رفت هوا بازم تف مالیدم به کیرم و گفتم تحمل کن عشقم تحمل کن و همه کیرمو کردم تو کونش داشت تشکو چنگ میزد و صداش درنمیومد و زانوهاش میلرزید منم گفتم جوووووووننننن فدات بشم فرشته جونم دیدی تونستی عشقم ولی سوراخ کونش بدجور به کیرم چسبیده بود هی تف انداختم دور کیرم و اروم اروم عقب جلو کردم فرشته هم زیرم جیکش درنمیومد زبونش بند اومده بود از دردی که تو کونش حس میکرد خلاصه اروم اروم تو کونش تلمبه زدم و با چوچولش بازی بازی کردم تا اینکه بلاخره کونش ول کرد و تونستم حسابی از کون بکنمش خودشم باورش نمیشد بتونه کون بده دیگه اینقدر از کس و کون گائیدمش که به زور ابم اومد و ریختم تو کسش و افتادم روش فرشته که اونم چنین سکسی را تجربه نکرده بود منو محکم بغلم کرده بود ولم نمیکرد هی میگفت عاشقتم دیونتم دوست دارم منم همینارو بهش میگفتم تا غروب پیشش بودم #شلنگ #سماور شو درست کردم گاز را وصلش کردم با هم رفتیم حموم تو حموم هم یه دور دیگه از کون کردمش که گفت وای حمید چطوری این کیر کلفتو تو کونم کردی؟ گفتم دیدی ترس نداشت بعد دیگه من لباسمو پوشیدم و ازش خداحافظی کردم فرشته گفت میشه تا وقتی شوهرم بیاد بیایی پیشم ؟ گفتم چرا نشه عشقم چهار روز حسابی باهم سکس کردیم تا شوهر الدنگش اومد و دوماه نتونستم برم پیشش وقتی شوهرش رفت دوباره میرفتم و میکردمش ، دیگه فرشته جون عشقم شده بینهایت دوسش دارم اونم با من همینطوره . میگن عدو شود سبب خیر حکایت ماجرای منو فرشته جونه.
 
 
نوشته: حمید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *