این داستان تقدیم به شما
من یک پسر ۱۸ساله و با مادرم زندگی میکنمکه ۳۸ سالشه و یک دوست دختر ۲۰ ساله هم به اسم مهشید دارم
مامانم بعد از طلاق سمت هیچ مردی نرفت
ولی من تمام وقتمو با دخترا میگذروندم
همه ی دوس دخترامم مامانم میشناخت و همیشه ۳تایی بودیم
بیشتر اوقات مامانممیدونست دختر میارم خونه
داستان از اونجایی شروع شد که من با #مهشید #جون اشنا شدم و میومد خونمون
بعد از یه مدت دیدم مامانم یبار بهم گفت این دختر خوبیه در #صورتی که مهشید نه قیافه داشت و لاشی هم بود ولی مامانم اصرار داشت بمونه
مامان بابای مهشید پولدار بودن و اصولا ایران نبودن
ی شب به اصرار مادرم مهشید شام موند و شب خوابیدیم
چند باری اینجوری شد و حس کردم یه خبری بین مادرمو مهشیدهست
ی شب خودمو زدم به خواب و فهمیدم مهشید نصفه شب پا میشه و میره اتاق مامانم
بازم به روی خودم نیاوردم
یبار یه ضبط صوت گذاشتم اتاق مامانم و منتظر شدم مهشید بره اتاق مامانم
رفتو فرداش گوش کردم فهمیدم بله مامانمو مهشید هرشب باهم حال میکنن
ولی اونجوری که تو حدف زدنشون ملوم بود یه لز عادی نبود و مهشید همش تاکید داشت که مامانمو پاهاشو بخوره و براش لیس بزنه مامانمم حرفی نمیزد و فقط میگفت بله چشم
و بیشتر صدا چک سکسی میومد که ملوم بود شلاپ شلوپ کون مامانمه
بعدا که از مهشید زیر زبونشو کشیدم گفت که با مامانت ارباب برده میرفتیم یه موقع هایی من برده بودم و بیشتر مامانت
الان ۵ ماه از کات منو مهشید میگذره ولی اون با مامانم اوکیه هرچندوقت میاد و حال میکنن
ادم نمیدونه خوشحال باشه مامانش اینجوریه که سمت کیر نمیره یا ناراحت که بردس
ولی هرچی که یه مامان لزی که خودشو برای دوست دخترات #خوشگل میکنه خیلی خوبه
نوشته: سرکیردان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید