داستان سکسی تقدیم به شما
سلام طولانیه ببخشید.
بیتا 34ساله
من از نه سالگی با خود ارضایی اشنا شدم. خانواده مذهبی من باعث شد هرگز با خانواده راحت نباشم تا از خطر منو دور کنن. مادری خوب دارم و پدری هرزه. تو دعوای این دوتا بزرگ شدم کتک خوردم و شاید یه عقده ای بار اومدم. 13سالم بود مادرم مارو ترک کرد و گفت مواظب خودتون باشید تا من برگردم و شمارو با خودم ببرم. دوهفته از رفتنش گذشت که کارنامه دادن و من جز پرورشی همه رو 8به پایین گرفتم اما چون خانواده اهمیتی نمیداد بنابر این من میتونستم بدون اینکه بفهمن دوباره همون کلاس رو بخونم. اومدم خونه و از ترس اینکه پدرم متوجه نشه کل خونه رو جارو کردم حیاط رو شستم و غذای درست کردم. شب شد و من رفتم تو اتاق بخوابم که بابا صدام کرد و گفت کمرم درد میکنه بشین رو شکمم تا جا بیوفته. من اون زمان کیر، نه الت تناسلی یه مرد رو ندیده بودم. من میترسیدم سمت بابام برم و از طرفیم اگر اطاعت نمیکردم کتک میخوردم. اومدم و دستم رو گذاشتم رو کمرش. برگشت و گفت بشین رو شکمم به محض نشستن کیرش خورد به بدنم با یه تکون منو برد عقبتر که وزنم کامل افتاد رو کیرش. حسش میکردم و از ترس صدام در نمیومد. پاشو فراتر گذاشت و بلند شد شلوارشو دراورد رفت زیر پتو. گفت بیا پیشم کاریت ندارم. رفتم زیر پتو که کیر لختش چسبیدبهم و خورد بین کونم از ترس تمام بدنم یخ کرد. گفت نترس اگر تو منو ارومم کنی و بهم ارامش بدی قول میدم دیگه هیچ وقت کتکت نزنم. تلفن زنگ زد عین فنر پریدم در رفتم تو اتاق درو قفل کردم تا صبح بی توجه به در زدناش گریه کردم. ساعت 4صبح بود درو باز کردم خواب بود. فرارکردم و چون نه جای رو داشتم و نه مغزم کار میکرد رفتم مدرسه. بابا مدرسه بهم غذا داد و از اون روز من لکنت زبون پیدا کردم. اما به شدت به کیر و نزدیکی فکر میکردم و مجبور شدم تا ازدواجم فقط خودارضایی کنم. 20ساله شدم که پریود شدم و قد کشیدم سینهام رشد کردن و حالا من یه دختر معمولی شدم 21سالگی شوهر کردم هروز از شوهرم سکس میخاستم با این حال بازم تو نبودش خودارضایی میکردم تا فهمیدم باردار شدم و شدت شهوت من بدتر شدتا اونجایی که خودم به شوهرم گفتم از پشت منو بکنه. اما فایده نداشت
بعداز چندسالی دیگه تصمیمم رو گرفتم طلاق گرفتم با جون کندنی سه ماه عده رو گذروندم و بعد عین فنر تو جامعه رها شدم جوری شد که هر روز با یکی میرفتم فرقی نداشت کی باشه هرکی جا داشت باهاش میرفتم تا اینکه فهمیدم شوهرم بچمو ازم گرفته و اجازه دیدنش رو نمیده. تاسوا بود و من وحشی شده بودم که تشنج کردم و بردنم تو تیمارستان بستریم کردن با تسمه دستامو بسته بودن و همش بهم امپولای خواب میزدن. دوهفته اونجا گذشت. تا اقای اومد دیدنم. کنار تخت نشست و گفت به کمکت احتیاج دارم. میدونستم اگر مخلفت کنم از اون زندان لعنتی و راوانیای اونجا برون نمیام. به حرفاش گوش کردم. گفت ما تا هفته دیگه تورو میاریم بیرون به شرطی که قرصاتو بخوری و کاری که میگیم رو بکنی. گفتم میخام. گفت چی میخای.گفتم کیرتو میخام. گفت قبول. من نه سواد دارم زیاد و نه باهوشم. برای چی یه گوردان دولتی به من محتاجن. من بعدها فهمیدم با مردی قاچاقچی اشیا تاریخی سکس داشتم که حرف از عشق با من زده بود. من کارم رو درست انجام دادم و حالا نوبت قول اون بود. اومد و با مادرم حرف زد و منو خواستگاری کرد و قول داد اگر منو داشته باشه نمیزاره هیچ مردی منو لمس کنه. خندم گرفته بود گفتم مامان میخامش. و من زن مرد زن داری شدم که دوتا بچه داره. بعد آزمایشاته زیاد یه خونه رهن کرد و منو برد. شب اول. من رو محکم گرفت و توچشمام نگاه کرد و گفت اگر ببینم حتی کوچکترین رابطه ای با خارج از خونه برقرار کنی زنده زنده گوشت تنت رو میبرم و جلوت میندازم جلو سگ بخوره. من با وجود کتکای بابام دیگه از هیچی نمیترسیدم ولی گفتم چشم و سرمو پایین انداختم. لباسامو اروم و اروم در اورد. ومنو اروم میبوسید. دستش رو رو نوک سینم کشید و گفت تو عین برگ گل لطیفی. بغلم کرد و نوازشم کرد اونقدر اینکارو کرد که من دیونه وار پریدم لباساشو در اوردم و نشستم جلوش و سر کیرش رو گذاشتم رو لبام داغ بود. خوردم و میک زدم اما زود بلندم کرد و گفت بخواب اروم منو از خودش پر کرد و حدود 20دقیقه منو بی وقفه کرد. هربار ارضا میشد و بدون اینکه به روی خودش بیاره دوباره منو میکرد تا 5بار خوب بود اما بعدش خشک شدم دیگه مست نبودم چشمام نفسم همه چی اروم شد خسته بودم و خوابم میومد. بلند شد و پتو رو کشید
روم و رفت. صبح پاشدم سر حال خوشحال و از همه مهمتر پر از انرژی. تلفن زنگ زد برداشتم گفت عشقم خوبی؟ . من گفتم عالی ومن تا اخر عمر عاشقت میمونم. اون شب باز پیشم اومد و باز سیر و ارومم کرد و رفت. الان یکساله که حتی دلم نمیخواد از خونه بیام بیرون و فقط لحظه شماری میکنم که ساعت بره رو شش عصر و من در اغوشش اروم بگیرم دیگه حتی یکبار هم به خود ارضایی رو نیاوردم
پایان
نوشته: بیتا

نوشته های مرتبط:
مروری بر خاطرات بهروز (۱)
مروری بر یک عاشقی
مروری بر سکس هام با دوست دخترم
تفریح بیتا
بیتا (۳ و پایانی)
بیتا (۲)
بیتا (۱)
سکس با بیتا
بیتا با پاهای بی همتا
بیتا مامان سپهر
سکس من و بیتا
لز بیتا و الناز (۱)
بیتابی بیتا (۲)
بیتابی بیتا (۱)
یه شب رویایی با بیتا
اولین سکس بیتا و مانی
انتظار بیتا
خاطرات بیتا
قط بیتا نیست که پشیمونه
حسام و علی vs بیتا و سارا
بیتا
زندگی من زندگی من پس از باکرگی (۲)
عجیب تر از زندگی، مراحل زندگی هست
زندگی تو ایران….یعنی زندگی پر از ظلم
زندگی چاپ دوم نداره پس عاشقانه زندگی کن
زندگی یعنی زندگی
ترس یا زندگی (۱)
شروع یک زندگی پر شهوت (۱)
بهترین روز زندگی با عمه
شهوت برای زندگی
زندگی عادی یک ارباب
نفرت، عشق، زندگی (۱)
زندگی پس از طلاق (۴)
شیمیل عرب : زندگی با دوجنسه (۱)
زندگی حسرت بار (۳ و پایانی)
زندگی حسرت بار (۱)
زندگی منو خواهرم (۴ و پایانی)
زندگی من و خواهرم (۱)
اولین سکس زندگی با میلف شوهردار (۱)
بدترین اتفاق زندگی مهسا (۱)
زندگی و سکس سوسن (۲)
زندگی عجیب من
واقعیت زندگی
نقطه سیاه زندگی من
زنم و تلخی زندگی
زندگی نکبتی
بعد از ۲۰ سال زندگی
ُسکس پولی یا بدون سکس زندگی کردن ؟
سکسی که زندگی منو تغییر داد
زندگی متفاوت
زندگی ایمان ، اولین سکس با علی
زندگی پس از مرگ همسرم (۳ و پایانی)
زندگی پشت پرده
زندگی پس از مرگ همسرم (۲)
زندگی لیا (۱)
بکارتِ نگاه (اولین فیلم پورن زندگی)
زندگی پس از مرگ همسرم (۱)
زندگی جدید (۴)
زندگی جدید (۳)
زندگی جدید (۲)
زندگی محمود و شراره (۱)
داستان زندگی من
زندگی دکتر دیوانه
داستان زندگی. دانستن یک حقیقت
زندگی یک اتئیست
داستان زندگی پویا
بُرشی از زندگیِ چشمانِ آبی (۲ و پایانی)
بُرِشی از زندگیِ چشمانِ آبی (۱)
زندگی من پس از باکرگی (۱)
بدترین شب زندگی من با یک معلول
وقتی تو زندگی بد میاری (۱)
اولین سکس زندگی مارکوس
تتوی همسر و آن روی سکه زندگی (۱)
ارغوان زندگی نکرد
زندگی پیچیده اکبر (۲)
ورق زندگی برگشت
شروع زندگی سکسی (۱)
زندگی ترنس
زندگی تلخ و شیرین ال (۱)
«واحد زندگی من زن است»
زندگی محمد (۱)
زندگی سکسی فاطی (۳)
زندگی تلخ من و علی (۱)
اولین مرد زندگی من و زنم
سکس ناجی زندگی من
سپیده زندگی حاج محسن
سکس، لذت، زندگی (۱)
بدترین دوران ممکن زندگی من
داستان زندگی ستاره (۲)
من فقط اون روز زندگی کردم
زندگی خصوصی من (۳)
زندگی پر از سکس من
بهترین سکس زندگی یک زنپوش
زندگی خاکستری لاله (۱)
سکس اجباری _ سکس یا زندگی
زندگی محمد کونی
زندگی من کامل شد
زندگی بر باد رفته سارا (۴)
حکایت زندگی امیر (۱)
زندگی بر باد رفته سارا (۳)
زندگی بر باد رفته سارا (۲)
اینترنت و شروع زندگی جدید
زندگی شیرین هرانوش و پدرام
زندگی رو به تباهی
تلخ و شیرین زندگی سلین
من لخت جلوی خواهرام زندگی میکردم
زندگی شیرین اما …..
زندگی غیرمشترک سکسی (۱)
حکایت زندگی من (۱)
زندگی تخمی من
زندگی یا عذاب؟
حس خوب زندگی
دختر هرزه 17 ساله و تغییر مسیر زندگی من (2)
زندگی سکسی من و خواهرم
دختر هرزه 17 ساله و تغییر مسیر زندگی من (1)
بدترین شب زندگی ام با جانباز هوسران
نگین زندگی من
خاطرات زندگی جاوید (1)
اولین سکس زندگی داش حسین
زندگی درهم پاشیده
داستان تلخ زندگی من
بهترین شب زندگی مریم
بهترین شب زندگی سارا
اولین ساک زندگی ام
سه روز زندگی متاهلی رو تجربه کرديم
زندگی من و مهرانم
زندگی زیبا نیست
شروع زندگی سکسی من
زندگی خصوصی شیرین و فرهاد
زندگی صدف (1)
زندگی سلطان
زندگی ندا (1)
زندگی پر از سکس سروش گی
حس تلخ زندگی
حقیقت زندگی این است (1)
این زندگی که به دردم نخورد…
زندگی هیچوقت به من نخندید (1)
عذاب وجدان، بد ترین درد زندگی
زندگی کیوان و نازی
زندگی سكسی ومتفاوت من و زنم
این است ناسازگاری زندگی
هزارتوی زندگی (1)
کیر تو زندگی نکبتی
نحس ترین روز زندگی یک پسر
بهترین کس زندگی ام
بهترین تابستان زندگی ام
زندگی دوباره به کمک سایت انجمن کیر تو کس
زندگی رها (۱)
زندگی سکسی من (۱)
بهترین ستاره زندگی من

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *